– آقای کیخایی توضیح کوتاهی در خصوص، سال پیوستنتان به مجاهدین، مدت حضور در اشرف و چگونگی فرارتان از آنجا بفرمایید.
بله. من در آذر68 از ایران به عراق رفتم و متعاقباً به اشرف، مدت 22 سال در آنجا بودم و سال 1390اقدام به فرار و جدایی از مجاهدین کردم.
– چه عاملی باعث منشعب شدن شما از مجاهدین شد و چطور فرار کردید؟
من همیشه در مباحث ایدئولوژیک و بخصوص بحث خانواده، با رجوی چالش داشتم، سال 1390 که خانواده ها به پشت درب اشرف آمده بودند رجوی به ما بلندگو می داد تا با فحاشی جواب آن ها را بدهیم. از طرفی هم او خانواده را خائن و مزدور رژیم ایران معرفی می کرد، که این ها تضادم با سازمان را بیشتر کرد. پیش از آن وقتی بحث ریشه کنی جنسیت پیش آمد و نظرخواهی کردند من گزارش عدم قبول این بحث را دادم که با برخوردهای شدیدی از سوی سازمان مواجه شدم و چه توهین و حقارتی که متحمل نشدم، همه من را زیر سوال بردند و حتی هم رده های من نیز با فحش و تحقیر سعی در تغییر موضع در من را داشتند، هر بار هم بعد از جلسات توجیهی که برای من می گذاشتند تا جلسه بعدی در قرنطینه بودم چون می ترسیدند بر روی سایر نفرات تاثیر منفی بگذارم، چون من از نفراتM قدیم بودم و تغییر موضع من برای خیلی ها تضاد بوجود می آورد.
یادم هست یکی از فرماندهان بنام عباس ترابی به من می گفت: برات این ها حرف های خودت نیست و مطمئنم کسی به تو خط میدهد فریب نخور، بیا عذر خواهی کن تا همه چیز تمام شود و چون من قبول نکردم از مسئولیت یگان خلع شدم ولی با توجه به سوابقم و تاثیر منفی که روی افراد می گذاشت، من را به مقر 3 فرستادند.
در آنجا شدم همراه نفر کامپیوتر،گاهی نگهبانی می دادم، گاهی در آشپزخانه و در کل سازمان قصد تنبیه و بیگاری کشیدن از من را داشت.
کم کم اوضاع بنحوی شد که دنبال راه فرار بودم. طولی نکشید شنیدم خانم مریم سنجابی فرار کرده و این اولین جرقه را در من زد که وقتی یک زن توانست فرار کند تو چرا نکنی و بعد از آن شنیدم آقای لطیف شاردری هم فرار کرد و من مصمم تر شدم و از طرفی صدای خانواده ها که به گوشم می رسید ترسم کمتر می شد.
یک روز در اتاق کارم بودم و اتفاقاً ساک وسائلم را هم برای فرار بسته بودم که دیدم برق ها قطع شد،حسی به من گفت الان وقت فرار هست و این کار را کردم.
حدود یکساعت طول کشد تا به نگهبانی عراقی ها رسیدم و به آنها گفتم من از اشرف فرار کردم و می خواهم از سازمان جدا شوم. آنها من را قبول کردند و صبح روز بعد به بغداد منتقل شدم و بعد از آن مراحل انتقالم به ایران طی شد.
– آقای کیخایی، بارها مسئولینی از کمیساریای عالی پناهندگان،سازمان ملل و… با افراد ساکن در اشرف مصاحبه کرده بودند و بخصوص بعد از رفتن صدام حتی پیشنهاد انتقال به ایران و اروپا را داده بودند، چرا در آن زمان تصمیم به خروج و جدا شدن نگرفتید؟
رجوی شیاد پیش از مصاحبه با نمایندگان سازمان های بین المللی، همه را اینگونه توجیه می کرد که اینها دروغ می گویند، می خواهند شما را با فریب به بیرون از اشرف برده و بکشند یا تحویل رژیم ایران بدهند.
رجوی آن قدر خوب همه را ترسانده بود که وقتی از نفرات سوال می شد کدام کشور را برای انتقال در نظر دارید همه متفق القول می گفتیم اشرف.
نفراتی که جدا شده اند همه نام دیپلماسی فسنجون را شنیده اند، سازمان می گفت این نمایندگان را می شود با فسنجون به سمت خودمان بکشیم، گولشان را نخورید و روی حرفشان حسابی باز نکنید.
– چه پیشنهادی برای کمک به آزادی اسیران فرقه مجاهدین دارید؟
در این زمینه بهترین اقدام همین اعزام خانواده ها به پشت درب لیبرتی است که انجمن نجات دراین سالها انجام داده و شاهد بودیم چقدر خوب جواب داده و خواب را از چشم رجوی گرفته است.
اما قدم بعدی پیگیری از طریق سازمان های بین المللی هست که بروند و با نفرات آنجا مصاحبه کنند و از آنها بخواهند بدون ترس تصمیم بگیرند.اما هرطور شده به آن ها بفهمانند که فریبکار رجوی است نه سازمان های بین المللی، چون همانطور که قبلاً گفتم رجوی نفرات را نسسبت به نمایندگان سازمان های بین المللی بدبین کرده است.
همچنین ارسال عکس های خانواده ها برای نفرات می تواند عواطف و احساسات آنان را برانگیخته کند.
– تفکیک جنسیتی، طلاق ها و عدم ازدواج، آیا برای اسیران در بند مشکل ساز نشد؟ بهر حال آن ها مجبور بودند غرایزشان را سرکوب کنند.
فساد جنسی به وجود آورد، خیلی ها خود ارضایی می کردند، مواردی به جنون کشیده شدند و یادم هست که یکی از بچه ها به یکی از فرماندهان که زن بود حمله کرد و قصد تجاوز به او را داشت. ارائه فاکت ها نشان می داد چه فشاری روی نفرات هست و چقدر تحت فشارند اما سازمان بجای تغییر رویه،کنترل را تشدید می کرد.
– پیام شما به دوستانتان که هنوز در بند فرقه رجوی هستند چیست؟
تجربه نشان داده رجوی همه ی ما را بعنوان گوشت دم توپ استفاده می کرد.پوچی، افکار بیهوده و بی رمقی به ادامه زندگی را کنار بگذارید، رجوی شمارا نگه داشته چون می ترسد وقتی بیرون بیایید رسوایش کنید. هیچ ترسی بیرون از لیبرتی وجود ندارد و دنیای بیرون کاملاً متفاوت است با آنچه رجوی می گفت.
– راستی در این مورد که گفتید، تفاوت واقعیت ایران با آنچه رجوی می گفت از نگاه خودتان چیست؟
رجوی به ما می گفت فقر و فلاکت در ایران بیداد می کند، همه ی مردم در ایران منتظر ورود ما هستند و چشم و امیدشان به ما مجاهدین هست. در مورد خانواده ها می گفت همه ی آن ها زندانی رژیم هستند و خیلی هاشان اعدام شده اند.این ها که پشت درب اشرف آمده اند با فشار رژیم آمده اند و یا مزدور هستند و می خواهند شما را فریب بدهند که بروید و اعدامتان کنند.
اما واقعیتی که من می بینم، کاملاً برخلاف آن حرف هاست، نه فقر و فلاکتی وجود دارد(البته مشکلات و فشار های اقتصادی وجود دارد، اما نه آن که زندگی مردم را مختل کرده باشد) نه خانواده ام تحت فشار دولت است و نه کسی منتظر ورود رجوی و خنده دار تر اینکه خیلی ها اصلاً نمی دانند رجوی کیست.
– پیام شما به مسعود رجوی چیست و چه آینده ای برای او می بینید؟
رجوی مدتهاست برای فرار از جواب دادن به هوادارانش و بهتر بگویم فریب خوردگانش گم و گور شده و جرات بیرون آمدن را ندارد، رجوی می ترسد چون نمی داند چه جوابی برای عمر تلف شده ی ما بدهد.
رجوی باید بداند نفرات اطرافش همه بریده اند اماچاره ای نمیابند.
تنها پیامی که برای رجوی دارم این هست که بهتر است خودکشی کند.
– پیامتان به مریم رجوی چیست؟
این بیچاره که خودش هم فریب خورده ی مسعود است. مریم اصلاً سیاسی نبود که با مسعود ازدواج کرد، بعد از ازدواجش با مسعود، آنطور که مسعود رجوی میخواست بار آمد.
می خواهم به مریم رجوی بگویم تو بازیچه مسعود رجوی هستی و تو را غرق در توهم ریاست جمهوری پوشالی کرده است پایان کار تو هم انزوایی بدتر از مسعود رجوی خواهد بود.
– آقای کیخایی پیامتان به کمیساریای عالی پناهندگان چیست؟
لطفاً این بار مستقل پیش بروید تا انشالله نتیجه بگیرید، نه مانند گذشته که از سازمان خط می گرفتید.
به جای محکوم کردن حملات به لیبرتی، باید هرچه سریعتر آنجا را تخلیه کنید، نه آن که اجازه دهید رجوی از کشتار آنجا استفاده خبری کند.
– و پیامتان برای سازمان ملل و آقای جان کری؟
سازمان ملل باید به شکایت ما جداشدگان رسیدگی کند. باید مسعود رجوی را که عامل بطالت عمر ما بوده را محاکمه کنند.
آقای جان کری هم بهتر است سیاسی بازی را کنار بگذارند و جنبه های واقعی حقوق بشر را رعایت کنند.تکلیف این فرقه را با اصول حقوق بشر حل کن و نه دیپلماسی.
– آینده لیبرتی را چگونه می بینید؟
لیبرتی هم روزی سقوط می کند و آمال مسعود رجوی در هم می شکند اما افسوس که تا آن موقع نفرات اسیر در آنجا تقاص جنایات مسعود را می دهند و احتمالاً بازهم به دست کسانی که زخم خورده سازمان هستند کشته می شوند.