در طول یک ماه گذشته دستگاه «جنگ سیاسی» جماعت رجوی که همچون «ارتش سایبری بسیج» سپاه پاسداران عمل می کند و هدایت آن با مهدی ابریشم چی، محسن رضایی، محمدعلی توحیدی، قاسم جابرزاده، محمود ائمی، محمود احمدی، محمد اقبال و … » است، تنها گذشته ی درخشان، مواضع سیاسی، و شخصیت انسانی عباس محمدرحیمی را زیر سوال نبرده است، آن ها کارزار کثیفی را هم علیه بیماری عباس محمدرحیمی راه اندازی کرده اند. در این نوشته برای نشان دادن قساوت و بیرحمی این دستگاه به گوشه ای از کارزار این فرقه علیه بیماری عباس می پردازم و از ذکر دیگر موارد خودداری می کنم.
عباس محمدرحیمی تا آخرین لحظاتی که به کمای کامل برود می خندید و کسانی را که به ملاقات او می آمدند به حیرت وا می داشت. این ویژگی بارز عباس در طول زندگی اش بوده است. هیچ کس به اندازه گردانندگان فرقه رجوی معنای خنده و نشاط او را نمی فهمید و بر آن خشم نمی گرفت و بر خود نمی پیچید.
پس از انتشار عکس زیر «دستگاه جنگ سیاسی» این فرقه
من و عباس ماه پیش
که نمی توانست خشم خود را فرو نشاند به منظور شکنجه روحی و روانی خانواده محمدرحیمی به ویژه سپهر (فرزند عباس) و «مادر صونا» به تمسخر بیماری عباس پرداخت که آخرین روزهای زندگی اش را می گذراند. عباس به خاطر بازگشت تومور مغزی اش قادر به درک آنچه در مورد او گفته می شد نبود.
یکی از گردانندگان این دستگاه که با سقوط اخلاقی شدیدی مواجه است و فرهنگ منحط مسعود رجوی را اشاعه می دهد تحت نام با مسمای «شیربرنج» که گویای حال زار خودش هم هست به کامنت گذاری در وبلاگ «دریچه زرد» پرداخته و نوشت:
«اگر این عکس سانتال مانتالی که متوهم خودشیفته!! و اوصاف مختارخان!! مربوط به همین زودی هاست [به] فتوای من براین جنازه نماز نگذارید که نمرده!!
چون امروزه روز در بیمارستان هر دارقوزآبادی اگر کسی درحال دست وپنجه نرم کردن با مرگ باشد!! حتما او را دربخش مراقبت های ویژه {نوروسرجری ویا ای سی یو} بستری میکنند که اصولا ملاقات ممنوع می باشد!!
بیماری که درحال دست وپنجه نرم کردن با مرگ می باشد حتما میبایست از طریق لوله اینتوبیشن به رسپریتور متصل باشد و یا از طریق ماسک اکسیژن دریافت کند!! حتما میباست از طریق دستگاه مانیتور ضربان قلب و رسپریشن بیمار کنترل گردد!! و صد البته حتما میبایست از طریق انجویوکت شماره ۱۶و یا۱۸ برای بیماریک و یا دو لاین {باز بودن رگ} گرفت تا در مواقع اورژانس بتوان داروهای مورد لزوم به بیمار داد!!
… کدام یک از این مواردی که عرض کردم در این عکسها مشاهده میکنید که اینگونه عزاداری راه انداخته اید!!»
شقاوت و بیرحمی تنها نشانه های تحفه های «غنی» شده در دستگاه ولایت رجوی نیست، بلاهت و حماقت از دیگر نشانه های آن است. دست آموز رجوی تصور می کند با به کار بردن چند اصطلاح پزشکی و لغت فرنگی می تواند منکر شرایط وخیم جسمی عباس شود.
پس از موضع گیری خانواده محمدرحیمی و مختار شلالوند که خانواده اش در طول سال های گذشته رنج بسیاری را متحمل شده اند و تاکید آن ها روی بیرحمی فرقه رجوی، دوباره «شیربرنج» (۱) که شخص مهدی ابریشم چی است در مقام یک پزشک با صلاحیت به تکاپو افتاد و در کامنت دیگری ضمن مزه پرانی، منکر بیماری پیشرفته عباس محمدرحیمی شد. او پس از مشاهده توضیح مختار شلالوند راجع به این تصویر عباس که با لوله اکسیژن است نوشت:
«جناب آقای مختار شلالوند سلام!!
…
اگر دقت کرده باشید نوشته من با توجه به دو عکسی که متوهم خودشیفته{مصداقی} مزین کرده بود و نوشته خود تو بود که با قید اگر تاکید میکنم اگر!! شروع شده بود!! لطفا بیشتر به آن دو عکس و این جمله که فلانی درحال دست وپنجه نرم کردن بامرگ است بیشتر دقت کن شاید حقیقت گفته من برایت روشن شود!!
من سوزوگداز مصداقی و ایضا شما و اسمال آقا!! را درک میکنم چرا که با انتشار همین دوعکس سوتی داده بودید!! و گوساله ول کرده بودید!!
آقای محترم اکسیژن گرفتن بصورت لوکال باز دلیل بر اینکه کسی درحال دست وپنجه نرم کردن با مرگ است نیست!! همین جا بگویم که از صمیم قلب برای ایشان تقاضای شفای عاجل دارم! در دشمنی هم مروت لازم که ظاهرا در دستگاه شما محلی از اعراب ندارد!!
اقای محترم در هیچکدام از سرطانها بخصوص کارسینمای برین چیزی به نام حلقه های سرطان!! اصولا وجود ندارد که بسرعت بخواهد کامل شود بنا براین، این حرف هم غلط است!! در کارسینوماها اصطلاحی وجود دارد به نام متازتاز یا پیشرفت که خوشبختانه با پیشرفت علوم پزشکی از جمله تراشیدن بالیزیکس باعث میشود عواقب وحشتناک بیمار به مدت زیادی به عقب بیفتد!!
میدانم که این آقای متوهم در همه زمینه ها بی مهابا بدون داشتن صلاحیت اظهار نظر می کند بطوری که کم مانده که آپاندیسومون هم بیرون بیاد!!
امیدوارم شتر سرطان بخصوص کارسینومای برین جلو هیچ خانه لنگر نیندازد چون میدانم مصیبت عظمایست!!
اقای شلالوند من هرچه گفته ام براساس داده های شماست واز سیر بیماری سوژه مورد نظر هیچ گونه اطلاع ندارم!!»
جماعت رجوی به صراحت دروغ می گوید. آن ها آخرین اطلاعات پزشکی مربوط به وضعیت جسمی عباس محمدرحیمی را در اختیار داشتند و اعوان و انصارشان را از اطراف و اکناف عالم برای دریافت خبر در مورد وضعیت جسمی او بسیج کرده بودند و …
کافیست نگاهی به لودگی مهدی ابریشم چی که در کسوت یک پزشک متخصص و با «صلاحیت» فرو رفته توجه کنید تا با گوشه ای از شخصیت او آشنا شوید. آیا هیچ انسانی این چنین در مورد یک بیمار رو به مرگ به اظهار فضل می پردازد؟ علامت های تعجبی که ابریشم چی در کامنت خود گذاشته گویای منش و فرهنگ اوست.
جماعت رجوی به همین حد هم بسنده نکردند. پس از آن که متوجه شدند عباس به کما رفته در موضع گیری رذیلانه دیگری تحت نام «اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی» در مورد بیماری عباس و چگونگی بهبود او و خلاصی از بیماری نوشتند:
«عباس آقا امیدوارم سالها «زنده باشی و به سلامت زندگی کنی » حال بیا و یه امشی دور و برت بزن تا راحت تر نفس بکشی. باور کن این «جک و جونور های ولایت» را که بپرونی حال خودت هم خوب میشود.»
این «اتحاد» دکانی است که رجوی پس از انتشار «گزارش ۹۲» مبادرت به تاسیس آن کرد تا از تاثیرات گسترده آن بکاهد و اداره آن به عهده محسن رضایی و مهدی ابریشم چی است. (۲)
شمع وجود عباس تا چند روز دیگر خاموش می شود اما ایستادگی و مقاومت او تا آخرین لحظات زندگی و خنده ای که بر لب دارد، دست از سر جماعت رجوی برنخواهد داشت و بر رسوایی شان خواهد افزود.
دلم می خواست خوانندگان این متن در بیمارستان بر بالین عباس حاضر بودند و مویه ها و ناله های «مادر صونا» را می دیدند تا به عمق بیرحمی و بی شرمی که نویسندگان این متن ها در حق او روا می دارند آگاه می شدند.
البته پرواضح است زیر سوال بردن بیماری یک انسان رنج دیده و مقاوم از سوی فرقه پلیدی که «مادرصونا» یکی از افتخارات مادران شهدای دهه ۶۰ را با آن سابقه درخشان و تقدیم ۵ جاودانه و ۵ زندانی سیاسی «فامیل الدنگ» می خواند چندان غیرعادی به نظر نمی رسد.
ایرج مصداقی ۲۳ دیماه ۱۳۹۴
پانویس:
۱- مهدی ابریشم چی در تشکیلات مجاهدین تا سال ۶۳ «اسد» که به معنای «شیر» است خوانده می شد. پس از «انقلاب ایدئولوژیک»، مهدی ابریشم چی وادار به طلاق همسرش مریم عضدانلو شد تا مسعود رجوی که یکه تاز میدان شده بود با او ازدواج کند. در این پروسه دگریسی، مهدی ابریشم چی از طرف مسعود رجوی مامور شد تا به دفاع از ازدواج همسر سابق اش با وی که نزدیکترین دوستش بود بپردازد. ابریشم چی کوشید تحت عنوان «ضرورت انقلاب» به توجیه این امر بپردازد. از آن جایی که مسعود رجوی خود را «شیر همیشه بیدار» می خواند مهدی ابریشم چی مجبور شد نه تنها از همسرش بلکه از اسم «اسد» هم دست بکشد. در ازای این سرسپردگی مسعود رجوی لقب «شریف» را که گویای احوال اوست به وی عطا کرد. نام با مسمای «شیر برنج» که مهدی ابریشم چی برای خود انتخاب کرده به نام سابق اش هم گریز می زند. در واقع «شیر برنج» شخصیت روانی پدیده ای که پشت آن پنهان شده را نیز توضیح میدهد.
۲- مسعود رجوی به شدت از مطرح شدن نام «زندانی سیاسی» وحشت داشت و به همین دلیل از هرگونه تشکلی با این نام ممانعت میکرد اما پس از انتشار «گزارش ۹۲» بعد از گذشت ۳۲ سال از سی خرداد ۱۳۶۰ مجبور به راه اندازی آن شد.