همه می دانند که فرقه تروریستی رجوی همواره به حیات خار و خفیف و خائنانه اش در شکاف ها ادامه داده و می دهد. در این رابطه اگر کمی به عقب بر گردیم ؛ وقتی که رجوی با خیانت به بنیان گزاران سازمان مجاهدین رهبری سازمان مجاهدین را مصادره کرد ؛ از آنجایی که از هیچ صلاحیتی برای رهبری سازمان برخوردار نبود ؛ همواره سعی کرده است که در بین شکاف ها به حیات ننگین خود ادامه دهد و همیشه رجوی در نشست های تشکیلاتی که برای ما می گذاشت ؛ می گفت: ” تغاری بشکند ماستی بریزد و جهان گردد به کام کاسه لیسان ”
لذا در این رابطه از فردای پیروزی انقلاب ضد سلطنتی و سقوط رژیم وابسته شاه ؛ رجوی با مطرح کردن بحث لیبرال و ارتجاع سعی کرد از تضاد ها و اختلافاتی که بین روحانیت و قشر ملی مذهبی ها پیش آمده بود سوءاستفاده کند و بطور خاص بعد از عزل بنی صدر اولین رییس جمهور ایران ؛ رجوی با شیادی خاص و فرصت طلبی سیاسی با قایم شدن پشت آقای بنی صدر سعی کرد خودش را طرفدار سینه چاک آقای بنی صدر نشان دهد اما من یادم هست که انموقع در نشست های تشکیلاتی و جزوه های آموزشی تحت عنوان” چشم انداز” که مسولین سازمان برای ما می گذاشتند آقای بنی صدر را حسن کچل می گفتند و مشخصا از قول رجوی می گفتند که آقای بنی صدر هیچ سنخیتی با ما ندارد ولی سازمان برای دامن زدن به اختلافات بین لیبرال ها و ارتجاع بایستی در این شکاف قرار گرفته و آنرا عمیقتر کند تا بدین وسیله سازمان بتواند اهداف خود را پیش ببرد. اما این شکاف بسته شد و رجوی مجبور شد فرار کرده و به پاریس برود و وعده شش ماهه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران هم پوچ و دورغ در آمد.
بعد هم که جنگ ایران و عراق شروع شد رجوی سعی کرد از این شکاف برای رسیدن به اهداف و مقاصد خاص سیاسی اش استراتژی ترور و خشونت خودش را روی این جنگ خانمان سوز سوار کند و با رفتن به عراق و نوکری تمام عیار برای صدام حسین کاملا در شکاف این جنگ قرار بگیرد و به زندگی خود ادامه دهد و در این رابطه با شرکت در جنگ ایران و عراق و سرباز کشی و کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق خوش خدمتی اش را به صدام حسین به اوج رساند و نوکری اش را برای صدام حسین اثبات کرد. ولی با پذیرش قرار داد آتش بس این شکاف هم بسته شد و تمام وعده های دروغین سرنگونی رژیم ایران توسط به اصطلاح ارتش آزادیبخش که در حقیقت ارتش کوچکی برای خدمت به صدام حسین بود ؛باطل شد.
بعد از بسته شدن شکاف جنگ هشت ساله ایران و عراق، رجوی سعی کرد که در شکاف مناقشه هستهای ایران با قدرت های بزرگ غربی سنگر بگیرد و برای این منظور با هم سویی کامل با سیاست های اسرائیل و جناحهای جنگ طلب در حزب جمهوری خواه آمریکا و کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی، خواستار جنگ علیه مردم ایران و تشدید تحریم های اقتصادی مردم ایران گردید. ولی این شکاف هم با توافق هسته ای که بین ایران و کشورهای پنج بعلاوه یک حاصل شد و الان در آستانه عملی شدن برجام و لغو تحریم های اقتصادی هستیم و این شکاف هم بسته شد.
ولی از آنجایی که رجوی هیچ راه دیگری بجز زیستن در بین شکاف ها را برای ادامه حیات ننگین اش و بقای تشکیلات قرون وسطایی اش که اکنون در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است ؛ را نمی شناسد ؛ اکنون رجوی بعد از تنشهایی که بین ایران و کشور عربستان سعودی پیش آمده است ؛ می خواهد بعنوان یک شکاف از آن استفاده کرده و به ادامه حیات خار و خفیف و خائنانه اش چند صباحی بیفزاید. لذا در این رابطه این روزها مریم عضدانلو رییس جمهور مادام العمر و برگزیده شوهر فراری اش با دم تکاندن برای دولت عربستان سعودی سعی می کند که یک شکافی برای ادامه بقای سازمان فرقه گرای خود دست و پا کند. اما خانم مریم عضدانلو غافل است که اکنون نه سازمان فرقه گرایش در شرایط خوبی بسر میبرد و نه این تنش سیاسی ادامه دار خواهد بود که سازمان مربوطه اش بتواند از آن به عنوان یک شکاف برای بقای تشکیلات وارفته اش استفاده کند. اما چرا سازمان تحت رهبری رجوی یک سازمان شکاف زی هست و علاقه زیادی دارد که همواره یک شکاف پیدا کرده و در آن به زندگی سراسر خیانت و جنایتش ادامه دهد؟
اینکار رجوی دلایل زیادی می تواند داشته باشد ولی به نظرم مهمترین دلیل اینست که رجوی از یک ایدئولوژی معتبری برخوردار نیست و کاملا با اندیشه فرقه گرایانه اش سازمان تحت رهبری اش را بصورت فرقه ای اداره می کند و با عملکرد فرقه گرایانه اش در این سالیان مرتکب خیانت ها و جنایت بیشماری علیه مردم ایران گردیده است و به همین دلیل هم نه تنها از هیچ پایگاه مردمی برخوردار نیست بلکه به شدت مورد تنفر و انزجار آحاد ملت ایران قرار دارد. لذا به همین خاطر از هیچ استقلال سیاسی برخوردار نبوده و نیست و همواره سعی می کند که خودش را به قدرتهای خارجی آویزان کند تا بلکه فرجی برای ادامه حیات ننگین اش حاصل شود. بنابراین ما شاهد هستیم که مستمراً سران فرقه رجوی و بطور خاص رهبری سازمان سعی می کند که یک تضادی بین ایران و کشور های دیگر پیدا کرده و به آن دامن بزند و برای اینکه خودش را مطرح کند و یک شکافی برای خود پیدا نماید ؛ حاضر هست هر کاری را ولو به قیمت زیاد انجام دهد و در این رابطه ما شاهد هستیم که چطور برای جا انداختن خود در شکاف جنگ ایران و عراق حاضر شد علیه مردم ایران وارد این جنگ خانمان سوز شود و به سرباز کشی مشغول گشت و یا برای زیستن در شکاف مناقشه هستهای ایران با قدرت های بزرگ غربی حاضر شد که هم سویی کامل با سیاست های اسرائیل و جناحهای جنگ طلب در حزب جمهوری خواه آمریکا داشته باشد و خواستار تحریم های اقتصادی شدید تر علیه مردم ایران گردد. بله خوانندگان محترم ؛ رجوی چونکه خودش صلاحیت رهبری یک سازمان سیاسی و انقلابی را نداشت ؛ در نتیجه سازمان مجاهدین خلق را به یک فرقه تروریستی تبدیل کرده که از هیچگونه استقلال سیاسی و ایدئولوژیکی برخوردار نیست و پایبند به پرنسیپ های انقلابی نیست و تنها راه ادامه حیات خود را در آویزان شدن به قدرتهای خارجی و زیستن در شکاف ها می داند و برای بر آورده شدن این منظور هم تا بحال از هیچ جنایت و خیانتی به مردم ایران و حتی به نیروهای سازمان فروگذار نکرده است. در رابطه همواره نیروهای سازمان را قربانی این سیاست های غلط و استراتژی غلطی که در پیش گرفته است؛ شده اند و هیچگاه هم رجوی نه تنها از شکست هایی که در این رابطه خورده است درس نگرفته است بلکه با شیادی خاص خودش آنر پیروزی قلمداد کرده است و همواره دستگاه پیروزی شمارش را بکار انداخته است و در این رابطه اخیراً بعد از تنشهایی که بین ایران و کشور عربستان سعودی پیش آمده آنرا پیروزی به اصطلاح مقاومت ایران علیه جمهوری اسلامی ایران نامیده است که واقعا دیگر مرغ پخته را هم به خندیدن وادار می کند.
علی جهانی