اخبار منتشر شده توسط سایت های اینترنتی حاکیست که سری سوم از خانواده های اعضای سازمان مجاهدین به کمپ لیبرتی واقع در بغداد ـ عراق رفته اند تا شاید بتوانند چند دقیقه ای فرزندان خود را ملاقات کنند. اما آیا رهبری سازمان مجاهدین این اجازه را به اعضای خود می دهد؟ همگان می دانند که دشمنی کینه توزانه و هیستریک فرقه رجوی و بطور خاص رهبری سازمان با کانون گرم خانواده قصه درازی دارد. سازمان مجاهدین هیچگاه به نیروهای سازمان اجازه تماس با خانواده را نمی دهد و از طرف دیگر خانواده ها همچنان در تلاش هستند که با عزیزان شان یک ملاقاتی بکنند. ولی در زمان صدام حسین این کار امکان پذیر نبود. لذا بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین و روی کار آمدن دولت منتخب مردم عراق خانواده ها از این فرصت استفاده کرده و برای ملاقات با فرزندان خود راهی عراق شدند. رجوی ابتدا به دو دلیل سعی کرد حساب شده و با کنترل اجازه ملاقات با خانواده ها را بدهد. یکی اینکه از خانواده ها بطور خاص آنهایی که جوانتر بودند عضو گیری کند و علت دیگر اینکه به اخاذی از خانواده ها بپردازد. ولی نه تنها خواب های رجوی در این مورد پنبه دانه شد بلکه علی رغم اینکه با کنترل و حساب شده نیروهای سازمان را برای ملاقات می فرستاد. یادم هست در اولین سال حضورم در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در عراق هر شب بیاد خانواده ام ساعتها دل تنگ میشدم و گریه میکردم، آره واقعا گریه می کردم، بویژه وقتی که ایام عید و نوروز و سیزده بدر می شد. ولی بعدها از ترس بیان این لحظات دلتنگی و شنیده شدن صدای گریه هام یا دیده شدن چشمهای خیسم از عواطف و احساسات خودم فراری بودم و مجبور بودم با تمام فشارهای کاری و این نشست و آن نشست رفتن حتی در همان زمانهای خیلی کوتاه استراحت هم از لحظات احساسی و عاطفی گریزان شده بودم.
این فشار بحدی بود که در طول سال دو پسرخاله ایی که همانجا داشتم که در چند صد متری خودم بودند ولی اجازه دیدن آنها را نداشتم و هر کدام می ترسیدیم که بگوییم می خواهیم دوست، همشهری یا فامیل خودمان را ببینیم. در واقع احساس وعاطفه در درون هر کسی مرده بود، یا بهتر بگویم ذره ذره میکشتند. گاها حتی افرادی بودند سال ها در یک فاصله ۲۰۰ الی ۳۰۰ متری از یکدیگر بودند، ولی نمی توانستند همدیگر را ببینند. منظورم خانواده ها یا زن و شوهر ها نیستند، دو تا برادر، یا دو تا خواهر هم نمی توانستند همدیگر را ببینند، نه اینکه نخواهند، بلکه از اینکه مجبور بودند فردایش باید در جمع و نشست های تفتیش عقیده و مغزشویی حاضر شده و تک تک لحظات خود را بیان کند و فحش و دشنام هم خودشان به خودشان بدهند و هم دشنام و ناسزاهای مسئولین فرقه را گوش کنند.
خیلی واضح وروشن بود که همه جا چشم و گوش های رجوی در لباس مسئولین حضور داشتند و میباید هر فرد نقشی را بازی کند که فرماندهان از فرد میخواهند برای همه اینها هم که شده راحتترین کار ندیدن و راندن خانواده وعزیزان بود.
در همین حس و حال بودم که یادی ازپدر و مادر خودم کردم که باعث و بانی فوت زودرسشان همان ترس و عدم جسارت من از یکسو و خفقان و سرکوب تشکیلاتی در درون فرقه بود. پدر و مادر من مگر چی می خواستند؟ می خواستند چند کلامی تلفنی حضوری صحبت کنند. همین نه یک ذره بیشتر ولی چه کسی باور می کند که همین را هم رجوی دریغ می کرد. رجوی ها، خودفروشهای آدم فروشی بودند که نه فقط مادر و پدر من بلکه خانواده های خیلی های دیگر که با بیخبری و دلتنگی برای عزیزان خود چشم ازدنیا فرو بسته اند.
اینها هم جزو همان ظلم و ستم و خونهایی هستند ومحسوب میشوند که رهبری جانی سازمان جدای از انهمه خونهایی که درون فرقه کذاییش ریخته واستفاده سیاسی برده بیرون فرقه اش هم دستش به خیلی کثافتها الوده است.
براستی چقدر قیمت انسان وانسانیت و وجدان در بین فرماندهان و اعضای بالا رتبه رجوی نازل شده و پایین امده است که هنوز هم دست از ظلم و ستم بر نداشته و به کارشان ادامه میدهند انهم با شدت و قدرت بیشتر.
چه فکرهای شوم و احمقانه ای در سر رجویها هست هنوز، با اینکه اینهمه در کل دنیا گند بالا اورده اند دست بردار نیستند.
چرا رجوی هنوز خیلی از قربانیان را در عراق نگه داشته، با اینکه می داند و می فهمد که این افراد دیگر قابل کنترل تشکیلاتی نیستند؟
آیا واقعا فقط بخاطر این نیست که در نوندونیش گل گرفته نشود؟
آیا فقط به این دلیل نیست که به پشتوانه حضور آنها در عراق و کمپ لیبرتی برا دولتهای ارباب خوش رقصی کند و شاباش بگیرد؟
آیا به این دلیل نیست که هنوز بگوید او و فرقه اش متلاشی نشده اند؟
البته باید اذعان کرد که رجوی با همه باهوشی اش، خیلی احمق تر و مفت باز تر است، چون جوهر و سرمایه اصلی که اعتماد نیروهایش بود را از آنها گرفت تا در عوض از اربابان پول بگیرد.
حرف اصلی این هست که دنیا بداند که آنچه رجوی عیان می کند، همه اینها به قیمت خون، جان پدران و مادران، و کشتن روح و روان افراد بیگناه اسیر است. وجدانهای بیدار باید از موضع حقوق بشر به افراد جامانده در فرقه رجوی نگاه کنند و آنها را نجات دهند.
مهدی سجودی