درماندگی و دریوزگی رجوی و تعریف و تمجید از افرادی که فریب کلمات رنگی رجوی خوردند و با تناب پوسیده ی او به ته چاه رفتند و هیچ وقت برنگشتند.
رجوی ملعون تا توانست جوانان ایران زمین را به کام مرگ فرستاد تا بتواند با سوار بر خون آنان به قدرت برسد، اما غافل از آن بود که روزی خون همین جوانان که گول حرف های رنگی و دروغین او خوردند و هست و نیستشان را به پای او (رهبر فراری فرقه) ریختند و هدر دادند، گریبانش را می گیرد و او را به ذلت و خواری می کشاند و رسوای عالم می کند.
آینده ثابت کرد که خون هدر رفته حجت زمانی و امثال او که صادقانه جوانی شان را فدای رجوی کردند و نمی دانستند رجوی لیاقت ندارد و به اعتماد صادقانه آنان خیانت می کند و به جای مبارزه وقت خودش صرف عیاشی می کند و برای خودش با سوء استفاده از خون زمانی ها حرمسرا درست می کند و تمام زنانی که به قصد مبارزه به فرقه مخرب رجوی ملحق شده بودند به عقد خود در می آورد و به ریش به قول خودش کوه مردان مجاهدین می خندد.
رجوی حالا که به بن بست رسیده و پایان تمام امیال و آرزوهای رویایی اش نظاره گر است با پر رویی تمام به تعریف و تمجید از افرادی می پردازد که چشم و گوش بسته خود را فدای حقه های او کردند.
فرقه تروریستی رجوی غافل از آن است که مردم دیگر فریب نمی خورند و در مورد فرقه ها اطلاعاتشان کامل و به روز است، و دیگر زمان آن نیست که با تعریف و تمجید از جانفشانی فریب خورده ها جوانان این مرز و بوم را که در اوج تکامل فرهنگی و فهم و شعور سیاسی به پیش می روند را فریب وعده های پوچ و تو خالی رجوی بخورند.
ستاره های خاموش رجوی در آسمان سوسو نمی زنند و از این که خون خود را به پای یک جلاد خونریز و عیاش به تمام معنا ریخته اند خجالت می کشند و خاموشی را بر نورافشانی ترجیح داده اند.
آری، آه مادرانی که با خون دل فرزندشان را بزرگ کردند که روزی دستشان را بگیرند و مایع آسایش و آرامششان شوند که لولو (رجوی) فرزندشان را ربود و دل امیدوار مادران را رنجاند و در حسرت دیدار فرزندشان سال ها به سوگ نشستند تا از غصه دق کردند و جان را به جان آفرین تسلیم کردند، دامن رجوی روباه مکار را گرفته و شمارش معکوس روزهای پایانی جنایتش را به صدا در آمده که جز نام ننگی از او باقی نخواهد ماند.
این سزای وعده های سرنگونی بیش از سی سال است.