در طول تاریخ ظلم فراوانی به زن رفته است. از زمان صدر اسلام که اعراب جاهلیت دختران را زنده به گور می کردند تا همین یکی دو قرن پیش در اروپا که زنان از ارث محروم بودند و اگر فردی پسری نداشت هیچ ارثی به دخترانش نمی رسید و می بایست مذکری در بستگان پیدا می شد و به عنوان وارث تعیین می شد. اما در جامعه ی امروز که زنان کم و بیش از حق برابر با مردان برخوردار هستند، در برخی جوامع هنوز هم استفاده ی ابزاری و نگاه جنسیتی به زن ادامه دارد. در جوامع سنتی و ارتجاعی این نگاه بدوی ریشه دار تر به نظر می رسد که به مرور زمان و هم راستا با تلاش های زنان این جوامع شرایط هر چند کند اما رو به بهبود است. با این حال، سو استفاده از زن درفرقه های مخرب به عنوان نوعی متدولوژی همواره به طور فزاینده وجود داشته است. خشونت روانی و جسمی علیه زنان در فرقه های مخرب و کنترل ذهن، آنچنان در تار و پود ایدئولوژیک فرقه تنیده شده است که به هیچ عنوان بوی بهبود از اوضاع آن شنیده نمی شود و حتی روز به روز وخیم تر می شود. شاهد این مدعی وضعیت اسفناک زنان در فرقه ی مجاهدین خلق است . ترک کردن مناسبات فرقه ی رجوی از بدو تأسیس این گروه کار آسانی نبوده است اما در یک دهه ی اخیر این کار چنان سخت تر شده است که در دوسه سال اخیر شاهد جدا شدن هیچ زنی ازسازمان نبوده ایم.
چرا در برابر خیل نسبتاً زیاد مردانی که از کمپ لیبرتی فرار می کنند و خود را به نیروهای عراقی تسلیم می کنند زنی دیده نمی شود؟ آیا دلیل آن شرایط مناسبت تشکیلاتی برای حضور زنان است یا شرایط شدیدا ً امنیتی و کنترلی حاکم بر زنان فرقه؟ مطمئنا پاسخ این پرسش، مورد دوم است. آخرین زنانی که از سازمان مجاهدین فرار کردند، افشاگری های هولناکی درباره ی مناسبات درونی مجاهدین خلق داشتند. زنان جدا شده به عنوان اعضای مونث فرقه ی رجوی پرده از موارد نقض حقوق بشری برداشتند که تنها در مناسبات فرقه های مخرب صورت می گیرد. بنابراین جدا شدن هر زن و متعاقب آن افشاگری های او بسیار فراتر از جدا شدن چند مرد برای فرقه و شخص رجوی گران تمام می شود.
نسرین ابراهیمی از زنان جدا شده از سازمان است که در سال 1385 پس از ده سال اسارت در فرقه از کمپ اشرف گریخت. وی در سال 1387 در جلسه ای در پارلمان اروپا پرده از جنایتی هولناک در فرقه ی رجوی برداشت. " قله ی آرمانی" در واقع نامی بود که مسعود رجوی بر این جنایت خویش نهاده بود. در عملیات قله ی آرمانی، نفیسه بادامچی پزشک عضو فرقه موظف شد که رحم زنان عضو رده های بالای سازمان را درآورد. بدین ترتیب تنها وابستگی زنان فرقه به آینده و ازدواج و مادر شدن از ریشه بریده می شد.
سپس بتول سلطانی عضو جدا شده ی دیگری این رفتار فرقه ای را تأیید کرد. و البته جنایات دیگری را از سوءاستفاده های جنسی مسعود رجوی از زنان عضو فرقه اش افشا کرد. بتول سلطانی از " رقص رهایی " نام برد و خاطرات مفصلی از جزئیات ازدواج مسعود رجوی با تعداد بسیاری از زنان عضو فرقه نوشت. وی که خود از قربانیان سوء استفاده های جنسی مسعود رجوی است از مراسم عقد دسته جمعی زنان شورای رهبری با مسعود رجوی می نویسد "… برگزار کننده ی مراسم خود مریم بود. می آمد توی جلسه و از مسعود می خواست وارد شود. مسعود هم اینطور وانمود می کرد که با اکراه و اجبار وارد جلسه می شود. مریم سر اعضای شورای رهبری منت هم می گذاشت و می گفت چون می خواهیم تضاد و مسئله شما را حل کنیم اینکار را می کنیم. چون ذهن شما درگیر محدودیت ها و معذوریت های شرعی و سنتی است و این در روند کار مشکل ایجاد میکند. وقتی شما به عقد مسعود دربیایید ذهنتان روی مرد دیگری بسته می شود. بالاخره مسعود رجوی وارد جلسه می شد. خودش خطبه ی عقد را می خواند و زن ها یکی یکی بله می گفتند. این مراسم برای هر سری از اعضای شورای رهبری که انتخاب یا جایگزین می شدند انجام می شد." بتول سپس از شب هایی می گوید که به اتاق خواب خصوصی مسعود رجوی فراخوانده می شد و رابطه ای صرفا جنسی را با رهبر مجاهدین خلق تجربه می کرد.
دیگر بانوی جدا شده از فرقه که اظهارات خانم سلطانی را تأیید کرد، خانم زهرا میرباقری ست که پس از چند فرار ناموفق با زحمت فراوان موفق به فرار از فرقه شد. وی که کاندیدای عضویت در شورای رهبری فرقه بود، گردنبندی را به رسانه های اروپایی نشان داد که تصویر مسعود رجوی بر آن حک شده بود و برای آماده سازی زنان جهت ازدواج با مسعود به آن ها اهدا شده بود. خانم میر باقری همچنین فهرستی از اسامی حدود 95 زن در فرقه را ارائه داد که در طرح تشکیلاتی " قله آرمانی " تحت جراحی عمل بیرون آوردن رحم قرار گرفته اند.
افشای این موارد نقض حقوق بشر در فرقه تحت رهبری رجوی، پروپاگاندای فرقه را تا مدت ها در سکوت فرو برد و در درون سازمان فشار را بر زنان بیشتر کرد. پس از بیرون آمدن از بهت افشاگری های این بانوان جدا شده علیه رهبران، دستگاه تبلیغاتی فرقه مطابق معمول این جدا شده های جسور و صادق را "مزدور وزارت اطلاعات" خواند و عرصه را برای زنان درون فرقه به مراتب تنگ تر کرد و بر خفقان و سرکوب حاکم بر زنان فرقه افزود، چنانچه در سال های اخیر شاهد جدا شدن هیچ زنی نبوده ایم.
به علاوه، دختران جوانی که در عنفوان نوجوانی و در سال های آغازین سن خودشناسی و خودآگاهی تنها خود را در محاصره ی ایدئولوژی فرقه ی مسعود رجوی یافتند، شاید فکر فرار هم به ذهنشان خطور نکند چرا که آنها جهانی را به غیر از جهان ساخته و پرداخته سران فرقه نمی شناسند. افرادی چون سمیه محمدی و زینب حسین نژاد از جمله زنانی هستند که از نوجوانی در چنگال فرقه اسیر شدند وشوربختانه علیرغم همه ی تلاش های خانواده هایشان از بند فرقه رها نشدند.
بنابراین امروز جامعه جهانی و به ویژه زنان آزاده ی جهان نباید چشم خود را بر نقض پنهان حقوق زنان در فرقه ی رجوی ببندند. همبستگی با زنان گرفتار در فرقه ی رجوی تکیلف هر انسان آزاده است.
مزدا پارسی