وقایع تروریستی اخیر و تاثیر آن بر عملکرد و رفتار سازمان مجاهدین

همانطور که میدانیم سازمان مجاهدین بدلیل ماهیت و عملکردش در دهه های گذشته چه در داخل ایران و چه حتی در خارج از کشور، در بین دولتها و سرویسهای امنیتی کشورهای اروپایی و همچنین امریکا و سایر کشورهای جهان به عنوان گروهی تروریستی و خشونت طلب شناخته شده است.
هر چند مدتی است که نام این سازمان بدلیل آوردن فشار بر دولت ایران و همچنین توبه نامه ها و غلط کردم های پشت صحنه این سازمان و دادن تعهد های مختلف به کشورهای غربی و صرف هزینه های بسیار هنگفت،از لیست گروههای تروریستی برداشته شده است اما در نگاه کلی دولتها و سرویسهای امنیتی کشورهای غربی نسبت به ماهیت تروریستی این سازمان هیچ تغییری ایجاد نکرده است.
در طی این سالیان و با اوج گیری موج تروریسم و تفکر خشونت طلبانه،کشورهای غربی حمایتهای آشکار و بی شائبه خود را از این سازمان نه تنها کم کرده بلکه سیاستمداران مطرح کشورهای غربی بطور عمده ای از حمایت این سازمان،یا دست کشیده اند و یا اینکه فتیله آنرا پایین آورده اند.
زمانی نه چندان دور باند رجوی در اروپا بسیار فعال بود،براحتی دست به تبلیغات میزدند،براحتی با مقامهای مختلف محلی و دولتی در کشورهای مختلف جهان تبانی کرده و با خرید آنها اهداف خود را پیش میبردند،براحتی در سطحی وسیع در کشورهای مختلف اقدام به کلاهبرداریهای مختلف و حتی پولشویی میکردند و بسیاری فعالیتهای دیگر.
اما همانطور که اشاره شد با گسترش تروریسم این فرقه نیز به زیر ذره بین رفته و تحت کنترل بیشتری قرار گرفت.لازم به ذکر است که این وضعیت تنها حاصل گسترش تروریسم نبوده و شکست استراتژیکی و تاکتیکی سازمان از دیگر دلایل عمده وضع موجود سازمان است،اما در این گفتار کوتاه هدف،بررسی اجمالی تاثیر فعالیتهای سایر جریانات تروریستی بر عملکرد و وضعیت این فرقه است.
هر چه عملیاتهای تروریستی بیشتری در جهان اتفاق میافتد بطور طبیعی خشم و نفرت مردم جهان علیه تفکر ترور و خشونت عمیقتر و گسترده تر میشود.وبالطبع گروههایی چون مجاهدین که خود برای دهه ها ید طولانی و سابقه ای سیاه در این راستا دارند کمتر میتوانند بطور علنی و با سری بلند بر علیه تروریسم و خشونت طلبی موضع بگیرند یا احیانأ تلاش کنند از این آب گل آلود در راستای منافع خود،ماهی بگیرند.
عدم درک سیاسی از تحولات جهانی و موضعگیریهای ناشیانه این سازمان و رهبریش و بطور مشخص سخنان مریم رجوی در حمایت از گروه داعش و تمجید از این عقب مانده ترین و مرتجع ترین گروه باصطلاح دینی به عنوان مردمان انقلابی،یکی از روشنترین و مستدلترین دلایل است بر بی لیاقتی کسانی که در این فرقه سالیان است زمام امور را بدست گرفته اند و آنرا به پست ترین درجات رسانده اند.
چگونه کسانی که خود جزء گروهای تروریستی محسوب میشوند و در عین حال از گروههایی چون داعش با تعریف و تمجید یاد میکنند میتوانند در اوضاع کنونی بر علیه تروریسم و آدم کشی لب به سخن باز کنند و سعی کنند حتی در ظاهر اعلام انزجار کنند از ترور و تروریسم.
هر چه مردمان کشورهای اروپایی از وجود و ماهیت چنین سازمانی در کشور خودشان مطلع تر شوند،با توجه به انزجار عمومی از ترور و تروریسم،این آگاهی میتواند تهدید بالقوه و بسیار جدی باشد بر ادامه حیات این سازمان در شکافهای قانونی موجود در کشورهای غربی.
هر چه موج خشونت و افراط گرایی در جهان ادامه یابد این فرقه راهی جز مخفی تر شدن و به سایه رفتن بیشتر ندارد.تنها راه برای آنها بزک کردن چهره هایشان میماند به عنوان افرادی میانه رو و آزادیخواه و بدور از خشونت که از طریق روندی دموکراتیک خواهان تغییردر کشورشان هستند،یعنی همان چیزی که بارها توسط بعضی از شخصیتها وگروه های سیاسی در اوائل انقلاب به رجوی وباندش گفته شد و از آنها جهت پرهیز از جنگ مسلحانه گوشزد داده شد اما رهبری این سازمان هیچگاه نه تنها نپذیرفت بلکه انواع و اقسام تهمتها را نیز به آنها وارد میکرد.اکنون رجوی و باندش بعد از آن همه خیانت به کشور و مردم، ازروندی دموکراتیک برای تغییر طوری حرف زده و ژست میگیرد،گویی مبتکر آنست و هیچکس به آنها از قبل در این رابطه تذکری نداده بود.اینجاست که میتوان به تفاوت انسانهای بزرگ و آدمهایی حقیر چون رجوی پی برد و بی شک گذر زمان اوج دجالیت او و باندش را و وسعت خیانتهای این سازمان و رهبریش را نه تنها به مردم بلکه به تک تک اعضاء این سازمان بروشنی بیشتری نشان خواهد داد.
در پایان آرزومندم سال جدید سال ریشه کن شدن داعش وتفکرداعشی و تمامی حامیان مالی و معنوی آنها باشد.
نادر کشتکار
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا