روزگاری در حدود 15 سال پیش در قرارگاه های سازمان هر روز یک ترانه و سرود جدید سروده میشد و شاید به جرات میتوان گفت: که حتی خوش خیال ترین نفر هم نمیتوانست پیش بینی کند که کی امپراطوری مسعود رجوی در عراق به زمین خواهد خورد و افراد اسیر و به معنی واقعی کلمه گیر افتاده در عراق میتوانند از آن جهنمی که در آن حبس شده اند رهایی یابند!؟ اما براستی که هیچ چیز از دست خدای بزرگ خارج نیست!در صحبتهای خصوصی یا باصطلاح سازمان٬ محفل که با بچه ها داشتیم٬ بعضا البته با استغفار بهم میگفتیم: که ظاهرا خدا هم مارا فراموش کرده و ما را نمیبیند. اما به تعبیری میتوان گفت: که دنیا خیلی کوچکتر از آن است که کسانی مانند رجوی و صدام فکر کنند که میتوانند تا ابد برای خود یکه تازی کنند و کسی یقه آنها را نخواهد گرفت! و واقعا ضرب المثل قدیمی که می گوید در نامیدی بسی امید است پایان شب سیه سفید است٬ خیلی واقعیت است و اینجا مصداق دارد!
اما خدای بزرگ٬ شرایط را به گونه ای پیش برد که بقول رجوی قلعه تسخیر ناپذیر اشرف هم فرو ریخت و کاخ سراسر ظلم و خودپرستی رجوی با خاک یکسان شد! روزگاری در قرارگاه های سازمان٬ شعارهایی مانند امروز مهران فردا تهران و یا از دجله و فرات تا سد کارون ساخته میشد و با چه شور و هیجانی خوانده میشد٬ اما دیدیم که خانه ظلم پایدار نماند و هرچند غیر ممکن به نظر میرسید٬اما رهایی دست یافتنی بود!
مسعود رجوی که روزی برای اعضاء خود مانند بت پرستیده میشد٬الان کارش به جایی رسیده که نه تنها هرگز محبوبیتی ندارد٬بلکه همگان چه نیروهای خودش و چه حتی مردم عادی جامعه از او بعنوان یک وطن فروش و مزدور یاد میکنند واینست که میگویند دنیا دار مکافات است! او نه تنها بر سر اصول اولیه سازمان نماند٬بلکه به بدترین شکل ممکن به دامان جدی ترین دشمنان مردم ایران مانند صدام و اسراییل وامریکا افتاد و این بود که او را به سراشیبی سقوط و نابودی کشاند! مسعود رجوی هرگز حاضر نبود از خودش برای هدفش مایه گذارد! علارغم تمام گرد و خاک های الکی و تمام هارت و پورت های فرمالیستی٬مسعود رجوی به اندازه یک سر سوزن برای رسیدن به هدفش از خود بهایی پرداخت نکرد و حتی حاضرنبود که یک خط هم روی بدنش بیفتد! هرجا لازم بود خودش را میفروخت و اصول سازمان را فدای منافع کوتاه مدتش میکرد! چه روزیکه با دشمن شماره یک ایران یعنی صدام دست دوستی داد وچه روزی که تمام قد برای اسراییل مزدوری کرد و اطلاعات هسته ای ایران که صهیونیست ها در اختیارشان گذاشته بودند را رسانه ای کردند و چه روزی که با تمام توان مانع از انجام توافق هسته ای میشدند که البته بور شدند و چه امروز که مشغول سرمایه گذاری بروی رییس جمهور بعدی امریکا هستند و با صرف هزینه های زیاد٬تلاش میکنند که توافق ایجاد شده را برهم بزنند!
اما آنها ظاهرا فراموش کرده اند که خدا جای حق نشسته و اوست که قدرت برتر است! شاید زمانی هیچ کس فکر نمیکرد که بچه های سازمان بتوانند از اشرف رهایی یابند٬ اما دیدیم که شد! شعار سرنگونی دیگر جمع شده و به سرفرازی بسنده کرده اند. اکنون به سرآیندگان ترانه های سازمان پیشنهاد دارم ورژن جدید ترانه از دجله و فرات تا سد کارون را به از دجله و فرات تا رودخانه های آلبانی و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی تغییر دهند تا لااقل شکل و محتوا باهم جور شود!
حسین