یک گروه ایرانی نشان میدهد که چنانچه اگر دست از اعمال خشونت بردارید، این امکان وجود دارد که حامیانی در دولت آمریکا پیدا کنید و از لیست سازمان های تروریست خارجی بیرون بروید – خصوصا اگر قصد نهائی شما سرنگون کردن رژیم فعلی ایران و جایگزینی آن باشد.
نوشته شون نوینز Sean Nevins ، ۲۱ ژانویه ۲۰۱۵
متن پیاده شده برنامه تلویزیونی:
واشنگتن – در حالیکه جهان بر روی داعش (دولت اسلامی عراق و شام) و تنش های فزاینده در خاور میانه متمرکز است، اعضای یک گروه سابقا تروریست از ایران در راهروهای کنگره آمریکا قدم آهسته میروند، و از برخی سیاست مداران و مقامات قدرتمند و سرشناس حمایت میگیرند.
سخنران: “هوارد دین Howard Dean، اد رندال Ed Rendall، پاتریک کندی Patrick Kennedy، و بسیاری دیگر.”
این گروه مجاهدین خلق ایران نام دارد که در سال ۲۰۱۲ بعد از اینکه نشان داد که طی ۱۰ سال گذشته دیگر در فعالیت های تروریستی شرکت نداشته است از لیست سازمان های تروریست خارجی وزارت خارجه آمریکا خارج گردید.
این گروه توسط مسعود رجوی، که از سال ۲۰۰۳ زمانی که آمریکا و انگلستان عراق را اشغال کردند مخفی می باشد، و مریم رجوی که رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران یعنی شاخه سیاسی گروه نامیده میشود، رهبری میگردد.
به گفته اف بی آی FBI، مجاهدین خلق شهروندان آمریکائی را در ایران در دهه ۷۰ میلادی کشته اند، در سرنگون کردن حکومت شاه با آیت الله ها متحد شده اند، در اشغال سفارت آمریکا و بحران گروگان گیری در سال ۱۹۷۹ شرکت داشته اند، و با صدام حسین علیه کشور خودشان در خلال جنگ ایران و عراق همدست شده اند.
آنان مسئول مرگ هزاران ایرانی و براه انداختن کارزاری از بمب گذاری ها و سوء قصدها و حملات نظامی علاوه بر تبانی با عراق هستند.
هدف این گروه در حال حاضر ساقط کردن رژیم فعلی ایران و گرفتن قدرت از دست آنان است.
حال چگونه یک گروه، ابتدا خطرناک ترین سازمان تروریستی در جهان شناخته میشود و سپس دارای یک دفتر کار در خیابان پنسیلوانیا (خیابان محل کاخ سفید) در واشنتگتن میگردد و از حمایت امثال سفیر سابق آمریکا در ملل متحد جان بلتون John Bolton و مدیر سابق امنیت داخلی آمریکا تام ریج Tom Ridge و دیگران برخوردار میشود؟
سی ان ان CNN: “فشار بسیاری در ایالات متحده هم از جانب این گروه و همه از جانب حامیانش در کنگره وجود دارد، و مقامات سابق با دستمزدهای بسیار بالا به نفع خارج شدن این گروه از لیست تروریستی صحبت میکنند.”
در سال ۲۰۱۱، گروه هائی در سراسر آمریکا به عنوان سازمان های پوششی برای مجاهدین خلق فعالیت کردند – از جمله جامعه ایران و آمریکا در شمال کالیفرنیا – که مؤسسات لابی گری را برای خارج کردن مجاهدین خلق از لیست سازمان های تروریست خارجی به خدمت گرفتند.
آنان افرادی همچون هاوارد دین Howard Dean که سابقا کاندیدای ریاست جمهوری از حزب دموکرات بود، مایکل هیدن Michael Hayden رئیس سابق سازمان سیا CIA، نیوت جینگریچ Newt Gingrich سخنگوی سابق کنگره، و مؤسسه لابی گری Akin Gump Strauss Hauer & Feld و بسیاری دیگر را به خدمت در آوردند. آنان (مجاهدین خلق) اغلب ارقام ۵ رقمی به عنوان دستمزد به سخنرانان و ارقام ۶ رقمی به مؤسساتی که از جانب آنان کار لابی گری را دنبال میکردند پرداخت نمودند.
جرمیا گولکا Jeremiah Goulka: “آنها صرفا کارهای تبلیغاتی میکنند که البته کارشان را هم خوب بلدند. آنها با به میان کشیدن بحث های ظاهرا حقوقی و منطقی و با بکار گیره شیوه های جدل وکلا و با استفاده از لغات دستچین شده عمل می نمایند.”
این جملات جرمیا گولکا نویسنده “مجاهدین خلق در عراق: یک معمای سیاسی” که گزارش منتشر شده از جانب مؤسسه RAND در سال ۲۰۰۹ می باشد است که وضعیت مجاهدین خلق در اردوگاهی به نام اشرف در عراق را مورد ارزیابی قرار می دهد.
گولکا: “از من خواسته شد تا به تیم تحقیقاتی RAND ملحق شوم. مجاهدین خلق چه کسانی هستند؟ چرا آنان در عراق ساکن می باشند؟ فرماندهی عملیات اسیرگیری چکار باید بکند، اگر قرار است کاری انجام دهد؟
بهرحال، به دنبال انتشار این گزارش، RAND به شدت از جانب مجاهدین خلق و لابی های مزد بگیرش مورد حمله قرار گرفت.
لینکلن بلومفیلد Lincoln P. Bloomfield: “خوب، من یک مقام سیاسی سابق هستم و یکی از نقش های من دادن مشاوره به یک مؤسسه حقوقی در واشنگتن است. یک گروه از شهروندان آمریکائی این مؤسسه را به خدمت گرفتند تا نام مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج نمائیم.”
این سفیر لینکلن بلومفیلد، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا برای امور خاور نزدیک در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ میباشد. او کتابی با عنوان “مجاهدین خلق: دست بسته به خاطر تاریخچه تحریف شده” نوشته و مدعی شده که در خصوص مجاهدین خلق در طول زمان به شدت سوء تفاهم صورت گرفته است.
بلومفیلد: “من دریافتم که یک شکاف بین آنچه که همه در خصوص مجاهدین خلق میگویند و آنچه که اطلاعات نشان میدهد هست، این شکاف وجود دارد و این خیلی بد است. به شکلی که واقعا کنجکاوی مرا جلب کرد و من دو سال بعد از آن به تحقیق در این خصوص ادامه دادم.”
مؤسسه حقوقی سفیر بلومفیلد، Akin Gump Strauss Hauer & Feld بر اساس گزارشات دفتر سوابق عمومی مجلس سنای آمریکا، مبلغ ۶۲۰ هزار دلار از طرف یک گروه پوششی مجاهدین خلق در طی دو سال دریافت کرده است.
ولی آیا ادعاهای وی – که عین ادعاهای مجاهدین خلق است – واقعیت دارد؟
بلومفیلد: “وقتی شروع به مطالعه در خصوص آنچه که بنگاه های فکری و آنچه که رسانه ها میگویند کردم، یک مجموعه اتهامات ثابت مشاهد نمودم: اینکه آنان آمریکائی ها را در دهه ۷۰ میلادی در ایران کشتند، اینکه آنان در اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری بعد از انقلاب ۱۹۷۹ همکاری نمودند، اینکه آنان گروهی خشونت طلب، دست چپی، و مارکسیست هستند که در خصوص دموکراسی صحبت میکنند ولی واقعا به آن اعتقاد ندارند، و اینکه آنان در یک سری اقدامات خشونت آمیز شرکت داشتند، و اینکه آنان همچنین در داخل خود حقوق بشر را نقض نمودند.”
در ژوئن ۱۹۷۳ سرهنگ لوئیز هاوکینز Lt. Col. Lewis Hawkins از ارتش آمریکا اولین آمریکائی بود که توسط مجاهدین خلق مورد سوء قصد قرار گرفت و کشته شد. به گفته آسوشیتد پرس او در حال قدم زدن در نزدیکی خانه اش در تهران بود.
سفیر بلومفیلد ادعا میکند که هاوکینز، با استناد به مقالات واشنگتن پست در سال ۱۹۷۶، توسط مردی به اسم وحید افراخته کشته شد.
این موضوع قابل توجه است چرا که قرائت مجاهدین خلق از قضایا تلاش دارد تا با جدا کردن خود از کشتن آمریکائی ها برای خود در ایالات متحده اعتبار کسب کند.
بلومفیلد: “برخی فعالانی که در داخل مجاهدین خلق ناشکیبا بودند نام مجاهدین را گرفتند و علاقه ای به اسلام نداشتند، و آنان خواهان یک انقلاب سکولار و مارکسیستی و خشونت آمیز بودند، و آنان همانهائی بودند که آمریکائی ها را کشتند. آنان دستگیر شدند. من در گزارشات خود به مقالات واشنگتن پست در آن روزگاران اشاره کرده ام.”
مقالات واشنگتن پست به عنوان مدرک برای اثبات اینکه گزارش وزارت خارجه آمریکا در خصوص مجاهدین خلق دارای اشکال است مورد استناد قرار گرفته است، اما این غلط است چرا که رضا رضائی و نه افراخته، “دستگیر و توسط حکومت شاه به خاطر قتل هاوکینز اعدام شد.”
مجاهدین خلق و حامیانش تلاش میکنند تا رضائی را از کشتن سرهنگ هاوکینز جدا نگاه دارند چرا که اگر چه رضائی مرده است، ولی او هنوز در مجاهدین خلق فعلی به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار میگیرد.
بهرحال، اگر حتی این واقعیت داشته باشد که افراخته واقعا قتل هاوکینز را صورت داده باشد، دو گزارش مجزا از آسوشییتد پرس در سال ۱۹۷۳، که توسط مینت پرس نیوز MintPress News بدست آمده است، از رضا رضائی به عنوان “مردی که متهم به طراحی قتل سرهنگ هاوکینز” می باشد و رهبری تیم عملیاتی نام برده است. یکی از گزارشات میگوید که، “مرد مسلحی که هاوکینز را به قتل رساند هنوز آزاد است”.
کسی که “هنوز آزاد است” ممکن است افراخته باشد، لذا اینکه او هم به عنوان شلیک کننده معرفی شده باشد به هیچ عنوان مسئولیت رضائی را از قتل منتفی نمیکند، و گزارش وزارت خارجه آمریکا خلاف واقعیت نیست.
مجاهدین خلق، همچون سفیر بلومفیلد، همچنین ادعا میکنند که هیچ ربطی به قتل جمعا ۷ آمریکائی، شامل سرهنگ هاوکینز نداشته اند، چرا که شکاف در داخل گروه بین رهبری شاخه مارکسیست و شاخه مسلمان به رهبری مسعود رجوی وجود داشته است.
بلومفیلد: “بین دو شاخه قتل و خونریزی وجود داشت. شاخه ای که اسلام را میخواست همان است که امروز می بینیم، و به خاطر تعهد آنان به اسلام دو نفر از آنان توسط انقلابیون دست چپی مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.”
بهرحال، این شکاف تا قبل از سال ۱۹۷۵، بر اساس نوشته ارواند ابراهامیان Ervand Abrahamian، نویسنده کتاب “مجاهدین ایران” و یکی از شناخته شده ترین متخصصین این گروه، به وقوع نپیوست. بنابراین، بر اساس اظهارات محمد سهیمی، “سوء قصد به جان هاوکینز بی شک کار مجاهدین خلق اصلی بوده است”.
مشکل دیگر با قرائت مجاهدین خلق مبنی بر اینکه دخالتی در کشتن آمریکائی ها نداشته اند اینست که این گروه در خصوص این کشتارها در نشریه خودشان به عنوان “مجاهد” که در زیر آمده است فخرفروشی هم میکند.
متن نشریه به این شرح است:
“این مجاهدین خلق بودند که با سلاح های خود ژنرال های آمریکائی را کشتند و همچنین لانه های جاسوسی نظیر دفتر اطلاعات آمریکا را منفجر کردند …” (مجاهد – شماره ۷۷، صفحه ۲)
مجاهدین خلق و حامیانشان همچنین ادعا دارند که این گروه در بحران گروگان گیری سفارت آمریکا دخالتی نداشته و اینکه به هیچ وجه از آن حمایت ننموده است.
بلومفیلد: “این خیلی سیاه و سفید است، و سوء تفاهم شده است. به صراحت این اتهام که مجاهدین خلق در پشت اشغال سفارت بوده اند، و تلاش میکردند تا آمریکائی ها را همچنان گروگان نگاه دارند صرفا چند سال پیش مطرح شده است.”
مشکل با چنین ادعائی اینست که مجاهدین خلق به روشنی از اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹ در نشریه خود استقبال کردند.
تیتر مقاله ای در این رابطه در نشریه “مجاهد” میگوید:
“ما خوشحالیم که این بار آنان شاه واقعی را هدف قرار دادند، که امپریالیسم آمریکا می باشد؛ لانه جاسوسان به اشغال درآمد!” (مجاهد – شماره ۱۰، صفحه اول، ۱۲ نوامبر ۱۹۷۹)
{مترجم: همانطور که در گزارش وزارت خارجه آمریکا آمده است، سرهنگ هاوکینز توسط رضا رضائی در سال ۱۳۵۲ کشته و سرود “سر کوچه کمینه” در همین رابطه ساخته شد که بعد از انقلاب و حتی تا سال ۱۳۶۲ مورد استفاده سازمان قرار میگرفت.}
علاوه بر این، علیرغم یک کارزار شدید برای محو کردن تاریخچه پردردسر مجاهدین خلق در خصوص جان شهروندان آمریکائی و نحوه رفتارش با اعضای خودش، وزارت خارجه، اف بی آی FBI، دیدبان حقوق بشر، و مؤسسه RAND مواضع خود را در خصوص هیچ یک از این موارد تغییر نداده اند.
لذا، مجاهدین خلق چه کسانی هستند؟ این سازمان ادعا میکند که تنها گروه اپوزیسیون در برابر رژیم فعلی ایران است، ولی در حقیقت یک نوع فرقه میباشد.
گولکا: “در اردوگاه های مجاهدین خلق، یک سری پراتیک ها وجود دارد که در تمامی کتب مربوط به تئوری های فرقه ها یافت میشود – محرومیت از خواب، پروژه های بیگاری، که یکی از دلایلی است که اردوگاه اشرف در کمال تعجب بسیار زیباست. منظورم تمامی پروژه های زیباسازی است که در آنجا به اجرا در آمده است. فواره ها و باغ ها، و همه مجسمه ها و یادبودها در آنجا وجود دارند. پروژه های بیگاری. برخی اوقات محدودیت های غذائی. ولی یکی از بزرگترین چیزهائی که در خصوص آنها هنوز نمیدانم روشی است که افراد را مجبور میکند تا همسران خود را طلاق داده و به اجبار همیشه مجرد باشند و جداسازی زن و مرد را به صورت کامل بپذیرند. آنان ادعا میکنند که طلاق ها اجباری نبوده است. یکی از نمایندگان آنان به من گفت که، البته جملات وی را به صورت دقیق به خاطر نمی آورم، ولی اینکه در بیابان زندگی خانوادگی قابل قبول نیست و اینکه مطمئن است خانواده های عراقی نیز دقیقا به همین صورت فکر میکنند”.
مسعود بنی صدر به مدت ۲۰ سال عضو مجاهدین خلق بوده و به عنوان نماینده گروه در ملل متحد و ایالات متحده در طی این مدت خدمت کرده است. او حالا به شدت گروه را محکوم میکند. اظهارات وی دعاوی گولکا در خصوص شرایط داخلی را تأیید می نماید.
مسعود بنی صدر: “نه تنها من، بلکه تمامی اعضا مجبور به طلاق همسرانشان شدند، و بعدا وادار گردیدند تا فرزندانشان را به خارج یعنی اروپا و آمریکا برای سپردن به هواداران و سایر اعضا بفرستند. مرحله نهائی این روند، طلاق خویشتن بود که معنی آن اینست که شما باید شخصیت و فردیت خودتان را هم طلاق بدهید. شما می بایست به گروه ثابت میکردید که تمامی فردیت و شخصیت شما قبل از اینکه عضو گروه شوید شیطانی و غلط و فاسد و غیره بوده است.”
مجاهدین خلق و حامیانشان ادعا میکنند که این گروه یک فرقه نیست، بلکه اعضای سابق توسط سرویس های اطلاعاتی ایران بزور وادار شده اند تا بگویند که فرقه است.
گولکا: “این برای یک عضو خیلی مهم است: حتی اگر کوشش های ایران برای وحشتناک نشان دادن چهره مجاهدین خلق وجود داشته باشد که حتما وجود دارد – منظورم اینست که رژیم ایران همیشه سعی میکند تا چهره مجاهدین خلق را وحشتناک نشان دهد – ولی وحشتناک نشان دادن چهره مجاهدین خلق کار ساده ایست زیرا آنها خودشان وحشتناک هستند.”
بخشی از کار گولکا در عراق، در خلال ارزیابی از اردوگاه مجاهدین خلق، مصاحبه با اعضای گروه بود.
گولکا: “من با بسیاری از افراد مصاحبه کردم، یعنی آیا همه آنها مأمور بودند؟ من شک دارم. آیا آنها مأموران ایران بودند که به داخل اردوگاه پناهندگان قفل و بست شده پایگاه عملیاتی مقدم F.O.B گریزلی Grizzly نفوذ کرده بودند، و اطلاعاتی را به صورتی برای تغذیه من، زمانی که نمیدانستند من میخواهم با آنها مصاحبه کنم، طراحی نموده بودند؟”
در واکنش به ادعاهای مجاهدین خلق، دیدبان حقوق بشر حتی به عقب برگشت و گزارشاتشان را مجددا ارزیابی نمود و مجددا با افراد اصلی گزارش دهنده مصاحبه کرد.
بار دوم، آنان همان دعاوی را مطرح کردند که سازمان مربوطه یک فرقه است و اینکه آنان (اعضای گروه) توسط رهبران مجاهدین خلق شکنجه شده و حقوقشان نقض گردیده است.
دیدبان حقوق بشر هیچ مدرکی دال بر نفوذ سرویس های اطلاعاتی ایران پیدا نکرد.
علیرغم این سوابق مستند در پس ادعاهای شنیع گروه، بازهم از لیست سازمان های تروریستی خارجی بیرون آمدند. این تنها به خاطر یک دلیل مهم و آنهم پایان دادن به فعالیت های خشونت آمیز اعلام شده است. در این نقطه، گولکا و سفیر بلومفیلد هم نظر هستند.
بلومفیلد: “در سپتامبر ۲۰۱۲، وقتی وزیر خارجه کلینتون مجاهدین خلق را از لیست تروریستی ایالات متحده خارج کرد، در اعلامیه گفته شد که مجاهدین خلق ۱۰ سال است که دیگر فعالیت های خشونت آمیز نداشته اند.”
گولکا: “من در واقعیت فکر میکردم که آنها باید از لیست خارج شوند، اما فکر نمیکنم که آمریکا به دلیل درستی این تصمیم را گرفته است، ولی من فکر میکنم که آنان تصمیم درستی گرفتند. من فکر میکنم لازم بود آنها از لیست بیرون بیایند زیرا فکر میکنم که این لیست همانطور که نوشته شده است – منظورم اساسنامه ایست که نوشته شده است – در واقع دیگر شامل حال آنها نمیشود. من فکر میکنم که مهم است که یک نوع پیام به گروه های تروریستی در جهان داده شود که بگوید اگر دست از خشونت بردارند آنها نیز از لیست خارج خواهند شد.”
بنابراین حالا مجاهدین خلق دیگر رسما یک گروه تروریست شناخته نمیشوند، این به چه معنی است؟ چگونه آنان با دیگر گروه های اپوزیسیون ایرانی، نظیر جبهه ملی یا هواداران سلطنت سابق تفاوت دارند؟
بنی صدر: “مشکلی که آنان با آن روبرو هستند همین است. منظورم اینست که نوع سؤالاتی که از جانب ایرانیان عادی خارج از ایران یا هواداران آنان در خارج از ایران با آنها روبرو هستند اینست که چگونه میخواهید به ایران بازگردید؟ چگونه میخواهید این حکومت را سرنگون کنید؟ تنها پاسخی که آنها دارند اینست که در آمریکا لابی میکنند. در کشورهای غربی لابی میکنند تا آنها علیه حکومت ایران بجنگند. ابتدا تحریم کنند، به ایران سختی بدهند تا دولت نتواند مشکلات مردم ایران را حل کند. این ممکن است به یک نوع مقاومت مخالفان در داخل ایران منجر شود، و زمینه انقلاب را شاید در داخل ایران فراهم نماید. همزمان، از کشورهای غربی خصوصا آمریکا دعوت میشود تا به ایران به خاطر مسئله هسته ای و به خاطر اسرائیل حمله کند و غیره. بنابراین وقتی ایالات متحده به ایران حمله کند صرفا مجاهدین خلق میتواند کشور را اداره کند و کس دیگری نیست.”
گولکا با ارزیابی بنی صدر در خصوص گروه موافق است. او همین نظر را در خصوص مجاهدین خلق منعکس نمود که سعی دارد با فشار گذاشتن بر دولت آمریکا قدرت را در ایران بدست بگیرد، ولی از همان منظری است که ریشه در شرم پشت وحشت اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ دارد.
گولکا: “ما همیشه تلاش میکنیم اینطور به نظر بیاید که ایران به عنوان یک نیروی نظامی یک ابرقدرت قوی است. ولی ایران به هیچ عنوان قابل مقایسه با اسرائیل نیست، که البته در مقایسه با ما هیچ است. اما بهرحال ما داریم خود را درگیر هیجاناتی میکنیم که تنها، تنها نتیجه نهائی آن، تنها نتیجه نهائی منطقی آن، اگر اجازه دهیم که به همین صورت ادامه یابد، اینست که در برابر ایران دست به اعمال خشونت خواهیم زد. بدون اینکه حتی در خصوص مشروعیت واقعی چنین عملی سؤال نمائیم، این به نفع هیچ کس نیست. آیا من از رژیم ایران حمایت میکنم؟ نه. ولی وقتی به آنچه که در عراق انجام دادیم نگاه میکنید، جائی که مردم در رسانه ها مستمرا از کشته شدن ۱۰۰ هزار غیرنظامی صحبت میکنند و آن چیزی است که باید بپذیریم. غالب مدارک اشاره دارند که این رغم یک دهم تعدادی است که واقعا کشته شده اند. این تنها آمار کشته شدگان است – تعداد کسانی که آواره یا مجروح شدند یا زندگی شان ویران شد نیست. میلیون ها نفر آواره شدند یا مجبور به ترک کشور گردیدند، یا در درون کشور جابجا شدند. ما کشور را از هم متلاشی کردیم زیرا برخی میخواستند این کار را انجام دهند، و احمق هائی نظیر احمد چلبی میگفتند که میتوانند وارد شوند و قدرت را بدست بگیرند، و احمق های ما به دنبال او راه افتادند. رقم کشته شدگان از جانب ما هم قابل ملاحظه بود، پولی که خرج کردیم هم همینطور. چرا این کار را در ایران هم تکرار کنیم؟ احمقانه است. ولی البته جنون منطق همه این کارهاست، و اینکه فکر کنید میتوانید همین حالا باز هم این کار را انجام دهید. این خیلی ترسناک است که شاهد رفتن خودمان در همان راه، اگر به حرف مجاهدین خلق گوش دهیم، باشیم.
برای مینت پرس نیوز نوشته شون نوینز
ترجمه ابراهیم خدابنده