در یکی از سایت های مسخره فرقه به نام باقلا کاران مقاله ای توجه ام را جلب نموده که در آن علیرضا خالو به عنوان نویسنده که خودش را شاعر نیز جا زده است شعری در رثای رجوی جنایت کار و زن باره گفت و فکر می کند که به اصطلاح خریدار دارد در صورتیکه در درون تشکیلات هم کسی پشیزی برای او قائل نبوده چه برسد به بیرون از تشکیلات جهنمی فرقه.
زیاد از مطلب فاصله نگیریم وی ابتدا به مانند همه قلم بدستان فرقه رجوی مطلب خود را با فحش و ناسزا که شایسته فرقه می باشد شروع کرده و اینکه جداشده های از فرقه هستند که مانع رسیدن رجوی به تهران می شوند و هر کسی که انتقادی و یا حرفی در مورد وی دارد در این صف قرار گرفته و به دستور تشکیلات آنان باید مورد ناسزا قرار بگیرند.
این شاعر قلابی در جایی از اراجیف مسخره خود اشاره می کند که کدام را باور کنیم؟ اشک تمساح بریده – مزدوران منتقد شده! برای نجات ساکنان لیبرتی و یا… البته وقتی کسی که در درون تشکیلات فرقه رجوی باشد و آن هم از دنیا بی خبر باید این گونه فکر نماید. شاید برای وی مسخره باشد ولی باز همین جدا شده ها هستند که دلشان برای کسانی می سوزد که سالیان در مناسبات فرقه بوده و در یافتند که رجوی زن باره جز دروغ و خیانت و فریبکاری چیز دیگری به ارمغان نیاورده است و این همه سال عمرشان به پوچی گذشته است و حال که در کنار خانواده برای دوستان خود در لیبرتی فعالیت می کنند برای رهایی افراد ازبند و چنگال تشکیلات جهنمی فرقه رجوی می باشد.
این شاعر نخودی در جایی به واقع حرف دلش و فرقه اش را می زند او می گوید: «هدف واقعی حکومت ایران این نیست که مجاهدین(فرقه رجوی)، اشرف یا عراق را ترک کنند؛ هدف، نابودی فیزیکی مجاهدین یا تسلیم آنهاست، گزینه سومی در کار نیست. این فرد که معلوم نیست سوادش را در کجا آموخته باید سئوال نمود اگر قصد جمهوری ایران نابودی فیزیکی فرقه بوده چه نیازی داشت که افراد مخالف خود را به داخل کشور راه داده و آنان را ببخشد؟ اگر خانواده ها را تشویق به رهایی فرزندانشان می کند برای حذف فیزیکی آنان می باشد؟ تو دیگر نوبری با این کلمات و تحلیل کردنها. مگر تو در کشور مورد علاقه رجوی زن باره آمریکا نمی بینی که چگونه افراد طالبان را به زندان گوانتانامو برده و حتی حاضر نیستند در مورد شان حرفی بزند. بهتر است مقداری سواد سیاسی خود را بالاتر برده و بعد به تحلیل آنها بپردازید.
از بس در کینه حیوانی خود غرق هستید، فکر می کنید همه عالم بر علیه فرقه رجوی می باشد اگر قدری عینک واقعیت موجود جهان را به چشم بزنید در خواهید یافت که زندگی به واقع زیباست.و زیبا بودن آن را باید در خارج از تشکیلات فرقه رجوی جستجو کرد.
در ادامه این اراجیف، نویسنده به نکته ای اشاره می کند که وقتی آنرا مورد مطالعه قرار دهیم به واقع خنده دار و مانند یک جوک که وی چقدر از واقعیت های موجود توسط رجوی جنایت کار عقب نگه داشته شده است وی می گوید: برخی مواقع هست که باید خونِ غیرت در رگان مجاهدی به غلیان دربیاید، و به حاکم بر میهنمان و خائنان و چکمه لیسانِ لقمه بحرام آنان حالی کرد که این نسل بیدی نیست که با این بادها بلرزد.!! واقعا خنده دار است وی از کدام خون غیرت در رگان به اصطلاح مجاهدی به غلیان آمده حرف می زند؟ ای بابا رجوی فریبکار که ماستش را کیسه کرده و راه فرار در پیش گرفته و بهتر است زیاد به غیرت نداشته خود نبالید چون از بس در مقابل زنان این فرقه سر خم کردید که دیگر برای شما و امثال شما غیرتی باقی نمانده است. چرا که شما مانند سیب زمینی از بس بی رگ شدید که حداقل سیب زمینی شکم مردم را سیر می کند ولی شما این خاصیت را هم ندارید و فقط به درد مزدوری و کاسه لیسی برای دیگران می خورید.
رجوی زن باره مانند آن درختی است که در مقابل اولین فشار سرخم می کند و در مقابل امریکاییها لباس زنانه پوشید و لگد به تمام اصول و موازینی زد که از ابتدا اصلا اعتقادی به آن نداشت پس بهتر است شما به رگ نداشته خود زیاد فشار نیاورید چون ممکن است از بیمارستان سر در بیاورید.
در ادامه این مقاله نویسنده پوشالی مدعی می شود اما اگر دشمن در هر جایی جنگ را به آنان تحمیل کند. زن و مرد میدان اند و به آن خوشامد میگویند!!. کسی نیست از این فرد سئوال کند که دیگر میدانی باقی مانده که شما در آن جنگ کنید؟ چرا که رجوی زن باره اکنون میدانی پیدا نموده تا در آن برای شیوخ عربی برقصد پس بهتر است شما از جنگ و زن و مرد میدان و حرف نزنید.حال که همه نفرات فرقه با حسرت به هواپیماهایی نگاه می کنند که از فرودگاه بغداد به پرواز در می آیند تا شاید زمانی نوبت آنان باشد تا از جهنم عراق خارج شوند پس می توان گفت که دیگر دلتان را به میدان جنگ خوش نکنید و همانگونه گفته شد تنها جایی که رجوی زن باره میدان جنگ واقعی تشخیص داده در رقص رهایی بوده است.لهذا چند صباحی هم از عراق اخراج خواهید شد و همه توهم های جنگ طلبانه رجوی به باد خواهد رفت.
این شاعر قلابی مطلبی دیگر هم نوشته و عنوان می کند که تا بن استخوان به آزادی و آزادی خواهی وفادارند و اگر سینه سپر کردن در برابر گلوله، با دستهای خالی دیوانگی است, بله ما دیوانهایم… این نشانه دیوانگی نیست چون اگر این گونه بود باید در دیوانه خانه ها به دنبال شما می گشتیم ولی بحث اصلی مهم چگونگی نگرش با این مسئله می باشد اگر کسی به آن اندازه از آگاهی برسد و واقعیت های موجود را درک کند شاید بتوان گفت که وی به فهم درستی از چیزی که به آن اعتقاد دارد رسیده ولی شما که در مناسبات فرقه رجوی از همه دنیا قطع می باشید و به تنها چیزی که فکر می کنید حرفهای کلیشه ای رجوی فریبکار می باشد، و تنها چیزی هم که طی این سالیان به شما آموزش دادند گفتن فحش و ناسزا به منتقدین فرقه می باشد. هیچ کس حق ندارد در مورد کارهای رجوی حقه باز به تجزیه و تحلیل بپردازد. به همین خاطر است تا وقتی راس تشکیلات از بدنه اصلی جدا نشود شما هم چنان در اسارت ذهنی این فرقه قرار دارید.
شما که این قدر به اصطلاح دلتان به ایدئولوژی و تشکیلات رجوی جنایت کار سفت می باشد!! چرا وی از ملاقات با خانواده ترس دارد؟
چرا رجوی ضد دین خانواده را کانون فساد می داند؟ چرا فقط او باید خانواده داشته باشد؟ چرا همه زنان عالم باید در اختیار این مرد فاسد باشند؟ چرا وی همانند شیوخ شکم پرست عربی برای خودش حرمسرایی باید درست کند؟ آیا همه این اعمال وی ضد دین و ضد ارزش نیستند؟ آیا کارهای ضد انقلابی وی به اسم اسلام در جایی یافت می شود؟
این فرقه از بدو تاسیس دچار انحراف بوده است که رجوی فریبکار و شیاد به این کار سرعت داده است اکنون نه از به اصطلاح بنیان مرصوص خبری است نه از تشکل پولادین. هر چه که هست تزلزل و مسئله داری افراد فرقه، چرا که شاهد هستیم افراد بیشتری از این فرقه جدا می شوند و یا وقتی پایشان به اروپا می رسد دیگر حاضر نیستند با این جلاد همکاری کنند.
این شاعر دوزاری در جایی اشاره می کند که محال است حیات خفیف خائنانه را ترویج کنند. البته وی که در تشکیلات فرقه ای رجوی به زندگی نکبت بار خود ادامه می دهد باید این گونه اراجیف را سر هم کند افشای جنایت رجوی، آگاهی دادن به خانواده در مورد شخصیت فریبکارانه رجوی، افشای جنایت و خیانت وی، افشای همکاری با صدام معدوم در موقع جنگ عراق علیه ایران و کشتن سربازان ایران و وطن خود، افشای همکاری همه جانبه وی با سرویس اطلاعاتی غربی و موساد و عربی، افشای ماهیت قرون وسطایی تشکیلات فرقه برای خانواده ها، پی بردن خانواده به ماهیت رجوی جنایت کار بعد از افشاگری جدا شدگان همه نشان از حیات خفیف خائنانه نیست بلکه سند شرف و افتخار می باشد که نگذاریم باز هم نسلی دیگر گرفتار این حقه باز شود و چه خوب هم خانواده به ماهیت این چرثومه فساد یعنی رجوی پی بردند و کسانی که مقداری شک داشتند با رفتن به اشرف و شنیدن فحش و ناسزا از طرف سران فرقه به خوبی به ماهیت تشکیلات جهنمی پی بردند و اکنون به جد هم می توان گفت وقتی از این تشکیلات حرفی به میان می آید با تمام وجودشان خانواده ها بیان می کنند گور پدر رجوی حقه باز، مگر باز هم وجود دارند، کسی که در جنگ به مردم خود خیانت کند مگر به فکر مردمش می باشد، اینان که اکنون در دامن امریکا قرار دارند، کسی که حاضر است غرب به ایران تهاجم نظامی کند مگر به فکر مردمش می باشد، وقتی…؟آری جهت اطلاع شما و دارو دسته قلم بدست فرقه باید گفت از نظر مردم ایران رجوی زن باره و رقص رهایی ساز مرده است زیاد دلتان را خوش نکنید.
البته این شاعر دوزاری از پدر ژپتوی فرقه عباس داوری هم میگوید که ما با نسلی از رهبران یا سلسله یی بی پایان از بالندگی مواجه هستیم و… البته این حرف وی در یک جا درست است ما با نسلی از رهبران مواجه هستیم که جز به خیانت به مردم ایران و کشتار آنان به چیز دیگری فکر نمی کنند.
مردم و جوانان غیور ایرانی فرقه رجوی را تروریست و خائن به کشور خود می دانند چرا که جز خیانت و وطن فروشی و خیانت چیزی برای ایران به ارمغان نیاوردند. وی از کدام رویش و بالندگی حرف می زند ما که در ایران زندگی می کنیم چیزی از این اراجیف مشاهده نکردیم و هر چه که دیدیم پاییز برگ ریزان و زمستان یخ زده برای تشکیلات رجوی بوده است.
این به اصطللاح شاعر و نویسنده معلوم الحال باز هم در تکرار حرفهای رجوی حقه باز تاکید دارد و می گوید که ما به اصطلاح اراده کردیم، به اصطلاح خلق قهرمان بعد از صدو اندی سال انتظار عطش ناک برای خجسته آزادی به آن دست یابد، یا اینکه نسل آینده می گوییم ما سوگند خورده ایم و…
این نویسنده و شاعر که چیزی جز کاه در مغزش یافت نمی شود باید سئوال نمود که این شعار را رجوی حقه باز سالیان برای اعضای خود تکرارنموده، اکنون در کجا قرار دارد؟ مگر مسعود رجوی پلید در نشست های درونی اشرف نمی گفت که مگر من به کسی وعده سرنگونی دادم؟ آیا این سئوال در ذهن تو ایجاد نشد که ما پس برای چه به عراق آمدیم؟ برای زندگی و یا گذارندان وقت؟ مگر مسعود جنایت کار در سال 65 وقتی از فرانسه فرار کرد و به عراق آمد نگفت که می روم بر افروزم آتش بر کوهستانها؟ مگر مریم قجر زن سوم رجوی در عید امسال نگفته بود که ما سین سرفرازی را می خواهیم و سرنگونی به عهده مردم ایران است!!.
از بس در تخلیلات رجوی پلید فرو رفتید که باز هم حرفهای بی سر و ته او را نشخوار می کنید اول بهتر است شما اراده کنید رجوی را از اتاق های رقص رهایی اش در ناکجا آباد خارج کنید بعد به فکر به اصطلاح مردم ایران باشید.
البته در پایان هم به این نکته باید اشاره نمود که سر یخزده میرزاها توسط عواملی مانند رجوی بریده شد و به کاخ یزید دوران برده شد چرا که وقتی کسی حاضر می شود مردم ایران مورد حمله و کشتار قرار بگیرند و به نیروهای ایرانی در جنگ عراق علیه ایران حمله نموده و پوست سر هموطنان خود را می کند و با تروریست ها همکاری می کند آیا نباید به رجوی نامی بهتر از یزید دوران نهاد؟
حال آیا رجوی پلید این همه جنایت و کشتار علیه مردم کشور خود انجام داده دلش برای آزادی آنان می سوزد؟ و آیا رجوی که این گونه خانواده را کانون فساد و ازدواج زن و مرد را حرام دانسته، نشانه ضد دین بودن وی نیست؟
هادی شبانی