یکی از عجایبی که در این چندسال جدای از ماهیت فرقه ای رجوی سئوال برانگیز است، این است که مستمرا از طرف صلیب سرخ و کمیساریا می شنیدیم – درخواست دیدارهای خانواده ها به بستگان اسیرشان در سازمان – مورد قبول فرزندانشان در لیبرتی نمی باشد و نمی خواهند دیداری بین آنها صورت گیرد.
با وجود نسبت و علقه های عاطفی بین فرزندان و خانواده ها برای ما و مسئولین صلیب سرخ و کمیساریا جای تعجب وسئوال بود " مگر می شود شخصی نسبت به خانواده خود چنین واکنشی داشته باشد ".
توجه به صحبت های دوستانی که جدیدا موفق به جداشدن از فرقه رجوی از لیبرتی شده اند رازهایی را آشکار می کند که از جمله داستان نامه های عدم تمایل افراد نسبت به دیدار با خانواده هایشان است.
شهروز بهادری یکی از افرادی است که به تازگی موفق به جداشدن از این فرقه شده است. در این رابطه چنین می گوید:
" آنجا نمی توانی ادعا کنی که من می خواهم بروم ؛همین که این کلمه از دهان نفر بیرون بیاید که من می خواهم بروم، او را با گرفتن تعهد و طومار وادار به سکوت می کنند. آنها به بهانه پیگیری مراحل پناهجویی و… برگه های سفیدی را می آوردند ومی گفتند شما فقط امضاء کنید و ما بعدا کارها را دنبال می کنیم. بعدا فهمیدیم که این نامه های سفید امضایی که از ما گرفته بودند ترفند منافقانه ای بود.وقتی کمیساریا نفرات را برای مصاحبه فرا می خواند و یا درخواست دیدار خانواده ها برای دیدار با فرزندانشان از طرف کمیساریا مطرح می شد.سران فرقه این برگه های سفید امضاء را از طرف نفرات می نوشتند و به کمیساریا می دادند مبنی بر اینکه خود نفرات با این نوشته و امضایی که کرده اند تمایلی به دیدار با خانواده هایشان ندارند."
البته اینکه از این برگه های سفید امضاء کجا ها استفاده شده است، و چه برنامه هایی را برای سر به نیست کردن اعضا در لیبرتی و آلبانی از طرف فرقه رجوی دنبال می شود اطلاع دقیقی در دست نیست. ولی آنچه مهم می نماید این است که فرقه رجوی در ادامه جریان مغزشویی و بهره برداری از آموزه های فرقه ای به مراحلی رسیده است که با پیچیدگی های بسیار انسانها را مجبور به تایید آنچه علیه شان است می نماید و به نوعی چرخه تبدیل انسان به ماشین در فرقه رجوی در حال تکمیل است.
حسینی