رجوی با تمام هست و نیست سازمانی و تشکیلاتی اش در خدمت صدامی قرار گرفت که روز و شب با بمب شیمیایی –موشک های شیمیایی شهروندان غیر نظامی و ارتش و نظامیان و غیرنظامیان و خلاصه تر و خشک را با هم در ایران نابود کرد.
در چنین شرایطی رجوی بدون ذره ای توجه به فرجام ننگ آورش تن به نوکری و خدمت برای دشمن ایران و ایرانی داد.
رجوی با تمام نیروهایش بدون خواندن درس هایشان سر جلسه امتحان صدام حاضر شدند و بدون چون وچرا تبدیل به ستون پنجمی هایی شدند که انجام هر جنایتی و خیانتی که از دید صدام مخفی و یااز توان او خارج بود را می پذیرفتند.
رجوی در خصوص عراقی شدن خود و عراقیزاسیون نمودن تشکیلات فرقه اش و تبدیل شدن به خائن و جاسوس اینگونه خود را توجیه می نمود: کسی که به دریا می رود می داند که دریا همه چیز دارد او نمی بیند و توری که می اندازد ممکن است از ماهی تا کوسه و انواع جانوران صید کند اما او یعنی صیاد به قصد ماهی گیری به دریا زده است.
دقیقأ رجوی در نشست عمومی و یک مصاحبه درونی با سیمای فرقه ای می گوید او آمدن به عراق را با چشم انداز کلی کشتار و سرکوب ملت عراق و قتل عام ملت ایران پذیرفته.چون می گوید کسی که به دریا می زند با پیش فرض هر گونه شرایطی سفرکرده است.
*برگردان این حرف آمدن به عراق و احتمال کشتار –تروریزم- خونریزی و خیانت و جنایت در حق ملت های ایران و عراق *
اما رجوی در یک سطر بعد تر می گوید این ها همه اش آن نکاتی است که هر مبارزه برای تحقق اهدافش روی آن ریسک می کند که مقاومت ما هم همین راه را رفته! برای رسیدن و تصاحب قدرت به هر قیمتی و هرجنایتی.
دریک کلام رجوی و دار ودسته اش سر کلاس دشمن ملت ایران قبول شد و فراتر از توقع عمل کرد اما نزد ملت ایران رفوزه شد و آنچنان کرد که تا ابد الدهربه عنوان خائن و منتهی الیه رذالت شناخته می شود.
سی سال رجوی بر این استراتژی خیانت اصرار داشت و حاضر به اعتراف نبود تا اینکه خانواده های همان اعضای در بندش او را به جایی رسانده اند که اکنون دیگر جرأت و شهامت دم زدن از بلف های قدرقدرتی و سرنگونی نداشته باشد و تنها گزینه برایش اختفاء و فرار باشد و لذا پیشروی خانواده ها ادامه دارد و رجوی شاید در کشوردورافتاده آلبانی هم امانی نداشته باشد.