سی خرداد 60 را می توان به عنوان یکی از سرفصل های جنایات رجوی علیه مردم شریف ایران یاد کرد.
سرفصلی که هزاران خانواده را غرق در عزا و ماتم نمود و هزاران جوان خام فکر را به دیار نیستی سوق داد.
سرفصلی که آغاز شرارت ها، خیانت ها، و جنایت ها را در تاریخ بشریت رقم زد و صفات شیطانی و اهداف شوم دشمن ایران و ایرانیان (رجوی) را آشکار ساخت.
سرفصلی که به ناکجا آباد ختم شد و مسعود رجوی رهبر فراری فرقه به آن عشق می ورزد و با افتخار از آن یاد می کند.
در این سرفصل حس قدرت طلبی و زیاده خواهی چشمان رجوی را به روی حقیقت بست و او را تبدیل به هیولای خونخوار نمود که به صغیر و کبیر رحم نکرد و شور و شعف مردم از پیروزی انقلاب اسلامی را تبدیل به ماتم و عزا کرد و از پوسته بیرون زد و ماهیت ضد ایرانی اش برملا شد.
سرفصلی که رجوی به خاطر ریاست و قدرت طلبی جنگ مسلحانه را راه انداخت و بزرگترین اشتباه را مرتکب شد، اشتباهی که اکنون بهای آن را می پردازد. مثلی هست گویند: نه در غربت دلم شاد است نه رویی در وطن دارم.
اگر بررسی شود می بینید که آغاز شرارت رجوی علیه مردم انقلابی ایران بی شباهت به حرکت وحشیانه داعش علیه بشریت نیست، این دو دقیقاً از یک نقطه سرچشمه می گیرند و وقتی در جریان های جدید دقت می کنیم می بینیم که توسط کشورهای سلطه گر آموزش دیده اند و بازیچه قرار گرفته اند.
اما رجوی هنوز حاضر نیست بپذیرد که اشتباه کرده است و هر ساله این سرفصل را با افتخار جشن می گیرد.
سرفصلی که رجوی برای یکه تازی در میدان جنایت همه گروه ها واحزاب را بلعید و در این میدان و آزمون روی شیطان را سفید کرد و اما این روشن است که سرنوشتی بهتر از پدر خوانده اش نخواهد داشت و به دار مجازات آویخته خواهد شد.
چه آغاز خشونت باری و چه پایان غم انگیزی!!!