ماه مبارک رمضان در کمپ تیف حال وهوای خاصی داشت بعد ازسالیان اسارت و بدور از غل و زنجیرهای برده ساز رجوی صدای دعاهای افطار و سحر و بانگ اذان که از رادیو چادرهای کمپ پخش می شد شور و شعف عجیبی درما ایجاد می کرد.برای اولین باربود که بدور از نحوست و آلودگی ایدئولوژی رجوی و نام منحوس مسعود ومریم خالصانه برای رضا وتقرب به خدا وفارغ ازآلودگی و شرک روزه گرفته وعبادت می کردیم.براستی عجب صفایی داشت وچه به دل می نشست بعد ازسالیان این اولین ماه رمضانی بود که بدور از کنترل و اجبارات تشکیلاتی و در منتهای اختیار و آزادی برگزارمی کردیم.سایه شوم و سنگین مناسبات واجبار در کارنبود.چادرهای استقرار نفرات تا صبح روشن و اکثرا بیدار بودند درچنین شرایطی عید فطر فرا رسید.درنخستین ساعات صبح روزعید بچه ها با ظاهری آراسته با جانمازهایی درزیر بغل به سمت محل نمازحرکت می کردند حالت عجیبی بود برای اولین بار دوصف نمازعید متشکل از برادران اهل سنت و تشیع درفاصله کمی از یکدیگرتشکیل شد وبچه ها با شور و صفای خاصی به اقامه نمازایستادند.
الهم اهل الکبریا و العظمه واهل العفووالرحمه واهل التقواوالمغفره…..وبعد دعاهایی که ازعمق درون وذهن وضمیر بچه ها برمی خواست و چه دلنشین برجان و روان می نشست و تمامی لغزش ها وغفلت ها را با خود می شست ومی زدود.اولین بار بود که احساس می کردیم با تمام وجود خدا را صدا زده وشاکرش می شدیم شکروسپاس بابت رهایی ازسالیان اسارت و زدودن شرک و رجس رجوی.سعادت گام گذاشتن دردنیای آزاد وبازگشت به مسیرزندگی انسانی و خالصانه ترین آرزوها را برای آزادی دیگر دوستان دربند مناسبات بردگی رجوی…آن روز برای اولین با معنای ضرورت برقراری و نیازمطلق رابطه با خدا را فهمیدیم وخدا را با تمام وجود شکر کردیم.
علی اکرامی