صحبت های خانواده ها و اعضای بازگشتی درمراسم افطاری انجمن ماهشهر
بعد ازصرف افطاری هرکدام از نفرات حاضر صحبت هایی را بیان داشتند که به شرح زیرمی باشد:
آقای نریمی گفت قبل ازهر چیز لازم است که از بابت مهمان نوازی یک دوستان انجمن نجات تشکرکنم..برادرم بنام غلامعلی الان بیش از30سال است که اسیرفرقه رجوی است سال 82 پدرومادرم به همراه بقیه خانواده ها به کمپ اشرف رفته ودرشرایط بسیار کنترل شده با برادرم دیدارکرده بودند.ولی بعد ازآن رجوی به خانواده ها نه تنها اجازه ملاقات نداد بلکه درکمال وقاحت هر بار که جلوی کمپ اشرف و اخیرا هم لیبرتی جمع شدیم عوامل او هرآنچه را که لایق رهبرشان بود نثار ما کردند!! واقعا برای من عجیب است سازمانی که دم از آزادی وحقوق بشر می زند چرا در رابطه با اعضای خود و خانواده های آنها رفتارهای اهانت آمیز و ضد انسانی دارد؟! مگر ملاقات خانواده با عضو اسیر و زندانی اش از نظر رهبران این گروه در چارچوب منطق حقوق بشر نمی گنجد؟! عوامل سازمان که قطعا از بالا دستور می گرفتند آنقدرگستاخ شده بودند که درمقابل نیروهای امنیتی عراق خانواده ها را مورد ضرب وشتم قرارداده وزشت ترین الفاظ را به ما و بخصوص خواهرانی که آمده بودند نسبت می دادند! حتی عکس یکی ازقربانیان خود که درتبلیغات بیرونی خودشان اورا بعنوان شهید معرفی و از آن سوء استفاده می کردند ازدست خانم بهشتی گرفته و پاره کردند! واقعا گناه ما خانواده ها چیست؟! آیا درخواست یک ملاقات حضوری با عزیزانمان آن هم بعد از سالها چه مشکلی برای رهبران مجاهدین ایجاد می کند؟! چرا ازاین مسئله اینقدر وحشت دارند که با وحشی گری تمام به ما خانواده ها حمله واهانت می کنند.من خودم به این نتیجه رسیدم که این ماهیت واقعی سازمان و رهبران ناصادقی است که برای جلب توجه محافل غربی به دروغ سنگ حقوق بشررا به سینه می زنند.اما من به سهم خود وخانواده ام حرفم با رجوی و سران خودفروخته سازمانش این است که دوران آنها بسرآمده و درنهایت راهی جز تسلیم در مقابل اراده خانواده ها ندارند و با برپایی مراسمات مختلف در کشورهای اروپایی هم نمی توانند چهره ی منفورشان را پنهان کنند.
آقای حنظل زاده ضمن تشکر ازمهمان نوازی اعضای انجمن گفت: ضمن تائید سخنان آقای نریمی باید به این نکته اشاره کنم که رجوی وفرماندهان گروهش تمامی مرزهای وقاحت و وحشی گری را درنوردیدند.سالها پیش برادرم بنام مهدی ناپدید شد وبعد ازپیگیریهای زیاد وازطریق افرادی که بعدا ازاین سازمان جداشدند باخبرشدیم که اودرکمپ اشرف نزد سازمان مجاهدین اسیراست البته حدس ما این است که عوامل سازمان اورا فریب داده و ربودند چون او اصلا مجاهدین را نمی شناخت وکسی نبود که بتواند حتی ساعتی دوری ازخانواده وبخصوص پدرومادرم را تحمل کند وقتی سفرخانواده ها به عراق شروع شد در چندین نوبت به همراه آنها به عراق رفتم تا بتوانم از برادرم خبری کسب کنم.اما درکمال ناباوری مسئولان مجاهدین هربار رفتارهای واقعا ضدانسانی و ناشایستی با تمامی خانواده ها داشتند به ما فحش های رکیک می دادند ولقب مزدور را به ما نسبت می دادند! واقعا مادر، پدر و یا خواهر و برادری که با هزار زحمت خودش را به عراق رسانده تا شاید بتواند ملاقاتی با عزیزش داشته باشد آیا می تواند مزدور باشد؟! اگر ما مزدوریم پس رجوی که به وطن ومردم خودش خیانت کرد چیست،مگر شریک شدن او با صدام در جنگ مزدوری نبود؟! واقعا سازمانی که ادعا می کند ما برای آزادی و بهروزی خلقمان می جنگیم پس چرا با اعضای خود و خانواده های آنها چنین رفتار زشتی دارد؟! بنابراین من هم بعنوان کسی که برادری اسیردرگروه رجوی دارد اجازه نمی دهم که رجوی از وجود و خون برادرم سوء استفاده کند.رجوی با زدن تهمت و دروغ های ناروا نمی تواند ما را ازصحنه خارج کند و باید درمقابل تک تک لحظاتی که از عمر برادرم را هدر داد و ما را نیز در اضطراب و نگرانی قرار داده پاسخگو باشد.
آقای محمود عوده زاده ازاعضای جداشده از فرقه رجوی گفت : سرگذشت هرکدام ازنفراتی که فریب فرقه رجوی را خوردند واقعا عجیب ودرحین حال دردناک است که بیان آن به وقت وزمان زیادی احتیاج دارد بنابراین بطورخلاصه اگر بگویم متاسفانه سال 74 یکی ازنفرات اجیرشده سازمان به من پیشنهاد رفتن به اروپا را داد وازآنجائیکه من هم مشکلاتی درزندگی داشتم بدون اینکه فکر کنم پذیرفتم چند روز بعد همان نفر به من گفت که برای رفتن به اروپا لازم است اول نزد سازمان مجاهدین درعراق برویم تا کیس سیاسی به ما تعلق بگیرد! این بود که قبول کردم وبه سمت عراق رفتیم اما با ورود به عراق توسط ماموران عراقی دستگیر و به زندان استخبارات عراق منتقل شدم. بعد از4 ماه ما را تحویل مسئولین سازمان داده وآنها هم مارا به کمپ اشرف بردند. مدتی گذشت و از رفتن به اروپا خبری نشد تا اینکه روزی از مسئولین موضوع را پیگیر شدم که به من جواب دادند، اروپای چی؟! تووارد ارتش آزادیبخش برای جنگ با رژیم شدی! می خواهی بروی اروپا طعمه شوی؟! بهرحال تلاش های من به جایی نرسید وبا تهدید های مسئولین همراه با رفتارهای خشن آنها مواجهه شدم و گفتند تو را به دولت عراق تحویل می دهیم تا به جرم ورود غیرقانونی سالها زندانی کنند! دروغ چرا من هم ترسیدم چون می دانستم زندان ابوغریب یعنی چی! این بود که ناامیدانه مجبور شدم درمناسبات سازمان بمانم تا شاید فرجی حاصل شود درنهایت درسال 82 بعد ازسقوط صدام توانستم از اشرف فرار و به کمپ آمریکایی ها بنام تیف بروم اما چون دیگر تحمل دوری از خانواده ام را نداشتم ازآنجا هم فرار و به ایران برگشتم. بنظرمن هرچه درمورد مناسبات و ماهیت فرقه رجوی گفته و نوشته شود بازهم کم است. رجوی فردی است که افرادش را فقط با دروغ وفریب دورخود جمع کرده آقای نریمی وحنظل زاده ازنحوه رفتار زشت سران فرقه با خانواده ها گفتند می خواستم این را بگویم که سران فرقه شاید بدترازاینها درمناسبات خود با اعضا رفتارمی کردند.یک نکته هم به صحبت های خودم برای افشای هرچه بیشترماهیت فرقه اضافه کنم این است که سران فرقه قراراست روزشنبه 9 ژوئیه بازهم گردهمایی درپاریس داشته باشند که بنظرمن برپایی چنین شوهایی ازسوی سران فرقه دردی ازآنها درصحنه سیاسی دوا نمی کند چون تمام سیاسیون ودولت های غربی هم بخوبی می دانند که این جماعت نزد ملت ایران هیچ وجه ای ندارند که هیچ بلکه منفورهم هستند. بنابراین چنین شوهایی فقط مصرف داخلی دارد.
کاظم پورخفاجیان: ضمن تشکر ازبرپایی چنین مراسمی و از اینکه فرصتی دست داد تا بعد ازمدتها بدورهم جمع شویم خوشحالم. بنظر من تمامی نفراتی که درفرقه بودند گذشته مشترکی داشتند هرچند گذشته ای تلخ و گزنده است و تکرار این گذشته و بیان خاطرات ممکن است ما را آزرده خاطر کند ولی نفس این گردهمایی و جمع بندی تجارب می تواند برایمان یک سرمایه و مثمرثمر و همچنین تجربه ای برای دیگران باشد که مواظب باشند چشم بسته فریب دروغ های فرقه ای مثل فرقه رجوی را نخورند. من هم بیش از15 سال ازعمرم را درفرقه رجوی هدردادم.سال 67 درجبهه زبیدات اسیر صدامیان شدم.در اردوگاه فشارهای روحی وجسمی عراقی ها برای من و بقیه غیرقابل تحمل شده بود و همیشه دعا می کردم که هرچه زودتر ازآنجا نجات پیدا کنم تا اینکه حدودا سال 68 بود که مسئولین اردوگاه آمدند و به ما گفتند دراینجا گروهی ایرانی هستند که با دولت ایران می جنگند ومی خواهند شما را به ایران منتقل کنند هرکس می خواهد ثبت نام کند من هم که منتظر پیداشدن راه خروجی از اردوگاه بودم قبول و ثبت نام کردم. گذشت تا اینکه روزی مسئولینی ازطرف سازمان ازجمله مهدی ابریشم چی وارد اردوگاه شده و با ما صحبت کردند و به ما وعده دادند که شما را نزد خودمان می بریم وبعد ازرسیدگی های لازم به ایران و یا هرکشوردیگری که خواستید می فرستیم!!ما هم که از نیات آنها خبر نداشتیم قبول وبه همراه آنها به کمپ اشرف رفتیم.مدتی گذشت و خبری ازفرستادن ما به ایران وکشور دیگر نشد.تا اینکه اعلام کردند قراراست تبادل اسراء بین ایران وعراق صورت گیرد.مسئولین ما را درسالن جمع کرده وبه دروغ گفتند هرکس خواست می تواند با اسرای جنگی به ایران بازگردد ولی این را بدانید که ممکن است رژیم شما را بخاطر پیوستن شما به سازمان بعد از ورود به ایران محاکمه وحتی اعدام کند! تعدادی مثل من ترسیده و ماندند وتعدادی هم دل به دریا زده وخواهان بازگشت به کمپ اسراء برای بازگشت به ایران شدند. این بود که بعد ازآن دست سازمان برروی ما که مانده بودیم بازشد تا هرفشاری که خواست برما وارد کند. 15 سال درفرقه رنج ومصیبت ها کشیدیم تا اینکه صدام سقوط کرد وفضایی برای فرار از فرقه برای ما ایجاد شد وسال 82 با فرار از کمپ اشرف به کمپ آمریکایی ها رفتم و خوشبختانه بعد ازمدتی هم توسط صلیب سرخ به کشور ایران بازگردانده شدم که برخلاف دروغ های رجوی دولت ایران نهایت رفتارانسانی را با ما داشت والان هم خوشحالم که آزادانه درکنارهمسر وفرزندانم زندگی می کنم.بنظرمن خفقان مطلق،مغزشویی،کیش شخصیت ودوگانگی شعار تا عمل مهمترین ویژگی فرقه رجوی است وهمین عملکرد باعث نابودی هزاران جوان ایرانی شد وهنوزاین سیاست فریبکارانه ادامه دارد فرقه رجوی آنقدر وقیح است که بازقراراست در9 ژوئیه با شعارهای فریبنده آزادی ودمکراسی وحمایت از اعضای نگون بخت که خودشان عامل قربانی شدنشان بودند عده ای شهروند ومهاجران اروپایی را با صرف هزاران دلار دعوت به تجمع کنند مزورانه دم ازهزاراشرف می زنند، کدام اشرف؟! جهنمی روی کره زمین که طی سالیان جان صدها نفررا گرفت و عده زیادی را دراسارت نگه داشت.باید با همه وجود ماهیت این فرقه را افشا و نگذاریم جوانان دیگری اغفال شوند ……