پنج تن از از اعضای جدا شده از فرقه رجوی طی نشستی در شهرستان دامغان در سالگرد به اسارت در آمدن خود توسط فرقه مذکور، با تهیه ی بیانیه ای خواستار محاکمه مریم و مسعود رجوی در دادگاه های بین المللی به دلیل جنایاتشان علیه بشریت و ملت ایران و عراق و زیر پا گذاشتن تمامی حقوق انسانی و فردی اعضای فرقه از جمله خودشان گردیدند و در ادامه از مسئولین امر و کمیساریای عالی پناهندگی و دولت مردان کشورها خواستند ضمن تسریع در انتقال دوستانشان از کمپ لیبرتی در عراق به آلبانی از کمترین حقوق یعنی حق انتخاب برخوردار گردیده و امکان ارتباط با خانواده را بدون دخالت فرقه داشته باشند و همانند همه ی انسانها زندگی آزادی را در هر نقطه ای از جهان که تمایل دارند آغاز نمایند.
در این نشست که با حضور غلامرضا معصوم آبادی، سیف الله رهبری، ابوالفضل یحیایی، حسین رضائی و سید کریم شنائی برگزار شد هریک از افراد مذکور به نوبه ی خود به ذکر خاطراتی از جنایات سازمان خشونت و مرگ علیه بشریت و زیر پا گذاشتن حقوق فردی و اجتماعی شان بعنوان اعضای سابق این فرقه پرداختند که به خلاصه ای از موارد مطرح شده ذیلا اشاره می گردد.
• زمانیکه اسیر فرقه مجاهدین شدیم اعضای فرقه به بهانه ی آزادی و بازگشت به کشور و با خدعه وفریب از ما خواستند در عملیات هایی علیه نظام شرکت کنیم سپس به ما گفتند اگر به ایران بازگردید به علت همکاری با ما اعدام می شوید… و به ما وعده های سرخرمن زیادی می دادند مسعود رجوی هر نوروز وعده پیروزی داده و می گفت امسال کار نظام تمام است ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد. امروز بعد ازسال ها از آن دوران که از سازمان جدا شده ایم نه تنها نظام ما را اعدام و محکوم نکرده بلکه شرایط را فراهم نمود تا ما در کنار خانواده هایمان زندگی آزاد و خوبی داشته باشیم.
• ساختار تشکیلاتی سازمان از بالا به پایین شکل گرفته، مسعود رجوی بعنوان رهبر این سازمان دیکتاتور و فردی مستبد، همیشه از نیروها طلبکار بود و اجازه نمی داد برای خودش و اعضای خانواده اش مشکلی ایجاد شود ولی نیروها همیشه باید فدا می شدند چون هیچ فردی برای مسعود مهم نبود.
• انتقاد در سازمان معنا نداشت با انتقاد مخصوصا از شخص مسعود رجوی و همسرش مریم با تهدید بر خورد می گردید و در آخر نیز فرد منتقد به راحتی و بدون هیچ دغدغه و با صحنه سازی از بین می رفت یکی از این افراد که رده بالایی هم داشت فردی بنام علی نقی حدادی معروف به فرمانده کمال بود پس از انتقاداتی که به حضور زنان در شورای رهبری و اجرایی سازمان داشت در ناباوری همگان با انگ اخلاقی بازداشت و در بازداشتگاه فرقه به زعم سازمان با سیانور خودکشی نمود در صورتی که سیانور تنها در ماموریت های بیرونی آنهم با حساسیت های خاصی در اختیار افراد قرار می گرفت برادر وی بنام محمد تقی حدادی نیز به زعم من در همان سالها با صحنه سازی وبا پوشش بیماری قلبی عروقی از بین رفت اما همسر علینقی بنام زهره اخیانی با سازمان در این مورد معامله و به رده های بالای سازمان و حتی نفر اولی سازمان در دوره ای رسید. (افراد دیگری هم نامبرده شده اند)
• امروز وقتی سازمان حرف از حقوق بشر و برابری زنان و مردان می زند خنده امان می گیرد و به یاد دوستانمان می افتیم سازمان و شخص مسعود رجوی بچه هایشان را از آنها جدا نمود و به کشور های اروپایی فرستاد. زن و شوهر، خواهر و برادر از هم جدا شدند و یک حصار میان زن و مرد کشیده شد. و زن ها همه با همدستی مریم قجر محرم مسعود و شهوت رانی هایش شدند… ما در سازمان حق نداشتیم به خانم ها نگاه کنیم پمپ بنزین مردها و زن ها جدا بود یک خانم را در گرمای تابستان در داخل اشرف نمی توانستید سوار ماشین خود کنید یا برعکس. تفکیک جنسیتی بود، حق انتخاب، اعتراض و انتقاد ممنوع بود حتی آزادی های فردی ما نیز محدود بود و ما محصور سازمان شده بودیم زنان بدون حجاب در نظر گرفته شده توسط سازمان در محل اسکان خود نیز حق استراحت نداشتند حتی کسی که بیمار بود باید در مناسبات شرکت می کرد.
• در مورد درآمد ها و وضعیت مالی سازمان همیشه سئوالاتی مطرح بود ولی مسعود رجوی و دیگر سران فرقه در این مورد کمتر صحبت می کردند ولی آنچه که ما دیدیم اینکه رجوی علاوه بر دریافت کمک های مالی هنگفت از رژیم صدام به دلیل خوش خدمتی هایشان از جمله خیانت به کشورش و اینکه بعنوان ارتش خصوصی صدام بودند و یا در کرد کشی کردستان عراق، عربستان سعودی، اسراییل و… کمک های مالی فراوانی دریافت نمودند مسعود رجوی در این سالها به پولشویی نیز پرداخت مورد بابک نیک طالعان نمونه ای از این موضوع بود و یا مورد دیگر آن وقتی که داشت از کشور سوریه پولهای زیادی را جابجا می کرد نفرات توسط پلیس فرودگاه دستگیر شدند گواهی بر این حقیقت بود. رجوی با دادن اطلاعات مراکز نظامی به صدام پولهای هنگفتی را به جیب زد و با گرفتن سهمیه نفت عراق سالها سرمایه فراوانی جمع نمود ویا با اجیر شدن توسط دولت صدام برای انجام اقدامات تروریستی از جمله شهادت صیاد شیرازی و یا شهید لاجوردی که خود رجوی هم کینه عجیبی از آنها داشت به دستور صدام این عملیات تروریستی را انجام داد.
• مسعود رجوی همیشه شکست های خود را گردن سایرین می انداخت و طوری وانمود می کرد انگار او هیچ تقصیری ندارد بطور مثال عملیات مرصاد انگونه افراد را فرستاد. آنان را بدون طراحی و برنامه ریزی به کشتن داد و به حساب خودش اینکار را عاشورا گونه انجام داده است.رجوی تا حال در مناسبات حرکت های عاشورا گونه زیادی انجام داده است، 19 بهمن را حرکت عاشورائی خواند و پرواز خودش از فرانسه به عراق را و عملیات مرصاد را و این آخری هم در لیبرتی مثلا چراغها را خاموش کرد ولی مطلقا اجازه نداد کسی وی را ترک کند در واقعه با اینکار فقط می خواهد افراد را احساسی کند. والا چرا در چنین شرایط سختی سالهاست مخفی شده و در کنار نیروها نیست و تازه هر کس سراغ وی را بگیرد مورد مواخذه قرارمی گیرد.این هم نمونه های عوام فریبی رجوی است.رجوی با بحث انقلاب ایدئولوژیک تقصیرها را به گردن افراد و اعضا می انداخت در (فروغ) مرصاد موضوع تنگه و توحید را پیش کشید و آخر سر نیروها بودند که بدهکار شدند چون نتوانستند رجوی را به تهران ببرند. رجوی می گفت شما بخاطر وابستگی ها و اینکه هر کدام برای خود آینده ای را در ایران تصور می کردید آنطور که باید در صحنه نجنگیدید آنجا رهبری گم بود. البته رجوی با شیادی کامل زمینه سازی می کرد تا خودش را در مناسبات دست نیافتنی و در ابر ها بنشاند و اینگونه تمام وابستگی افراد به خانواده هایشان را معطوف به وی کنند.رجوی می گفت خون و نفس شما متعلق به من است و وقتی امضای خون و نفس می دهید دیگر تمام عیار باید باشید.
• انقلاب ایدئولوژیک رجوی با آوردن بندهای مختلف از جمله شیادیهای دیگر وی بود زنان و مردان باید از یکدیگر جدا می شدند.تمام مردان باید همسرانشان را در حریم مسعود می دیدند و فقط به او محرم بودند ته ذهن رجوی لجن زار و کثافتی قرار دارد که انتها ندارد. مردان را مجبور شدند همسرانشان را طلاق بدهند و خودش با ایجاد جلسات مختلف رقص رهائی که مریم قجر مسئولیت برپائی این جلسات را عهده داشت از زنان می خواست با مسعود خلوت کنند و اینگونه یگانه شوند این اوج رذالت رجوی بود که با اعتمادی که خانواده ها به او کرده بودند خیانت می کرد و زنان دیگر نمی توانستند لب به سخن بگشایند و در این داستان هر کس خودش را بیشتر در اختیار وی قرار می داد به رجوی نزدیکتر بود و اینگونه انرژی و پتانسیل در زنان را آزاد می کرد.اتفاقا همین زنان در تشکیلات مخوف رجوی بیشترین تحقیررا تحمل و مورد استثمار قرار می گیرند و شرایط را برای جدائی آنان مشکل تر نموده اند.شورای رهبری که رجوی از آن دم می زند عنوانها و القاب پوشالی است که هیچ ارزشی ندارد.چرا که رجوی هیچگاه بر سر قدرت خود با کسی شوخی ندارد و حاضر نیست آن را تقسیم کند و در این راستا مریم هم وسیله ای بر پیشبرد اهداف شوم خود رجوی می باشد.
• رجوی حتی به رفیق خود یعنی صدام هم خیانت کرد بعد از سرنگونی صدام سازمان تعدادی از نیروها را مامور جمع آوری امکانات ارتش و دولت عراق نمود و هر کجا مشاهده می شد وسیله ای از دولت دست مردم هست را با شارلاتانی بسیار از مردم پس می گرفت و مقدار کمی پول در اختیار آنان می گذاشت و رسما اخاذی می کرد و آنها را تهدید می کرد شما نمی توانید اموال دولت را نگه دارید از شما می آیند پس می گیرند و تعداد زیادی لودر و خودرو ارتش عراق را جمع آوری نمود و به قرارگاه اشرف آوردند و رجوی که در درست کردن مدرک و سند سازی مهارت داشت اینگونه اموال ملت عراق را به نام خود کرد. یادم هست مدتی برای لجستیک به فیلق 2 در بعقوبه می رفتیم قبل از رفتن توسط فرماندهان توجیه می شدیم تا در برگشت تعدادی از فیافی ها را باز کنیم و برای فروش بیاوریم و یا خودروهای اسقاطی داخل فیلق را قطعات آلمینیومی آنرا باز نمائیم یعنی دزدی آشکار رجوی می گفت مبارزه خرج دارد و به لحاظ شرعی مشکلی ندارم برای اهدافی که داریم استفاده می کنیم.
• رجوی خائن حتی زمانی که صدام هنوز حضور داشت می گفت اگر در جنگ صاحبخانه از ما کمک بخواهد دریغ نمی کنیم و با آمریکا وارد جنگ می شویم اما به محض اینکه دید صدام دارد سرنگون می شود خودش را به آمریکائیها نزدیک نمود و با جشنهای مختلف و دعوت از فرماندهان آنها خود را فروخت و مهره دست آنها قرار گرفت. تا آنجا که رجوی دستور داد برنامه هائی که با فرماندهان آمریکائی می گذارید در مقر زنان باشد و دختران جوان به بهانه رابطه با افسران آمریکائی توجه آنها را جلب کنند.خیانت رجوی حد و اندازه ندارد.
• از دیگر اقدامات وی می توان انتقال بچه های کم سن و سال به عراق را مثال زد همچون مصطفی ضابطی یا سعید اخوان که 14 سال بیشتر نداشتند و بارها به خود من گفتند اساسا ما خواهان این جنگ نبوده و نیستیم پدرو مادر ما این راه را انتخاب کردند چه ربطی به ما دارد. ولی رجوی مانع بر گشت همین افراد شد تا جایی که چند نفر از آنها همچون لادن محمدی، یاسر اکبری، امیر نظری، سیاوش نظام و… را به کشتن داد.
• رجوی بارها گفت یا با من هستید یا علیه من و با همین شعار تعداد بیشماری را به سینه خاک سپرد هر کس انتقادی داشت و در مقابل انقلاب وی ایستاد آنرا حذف کرد.حتی این افراد را در قرارگاهها هم دفن نمی کرد.در کنار همین نیروها سال 76 بود که دیدیم یک تعدادی را آوردند همگی معتاد و خلاف کار رجوی در کشور های مختلف توری را پهن و هرچه آدم معتاد و خلافکار بود را به بهانه انتقال آنها به اروپا به عراق آورد اساسا همین افراد تشکیلات رجوی را با مشکل مواجه نمودند.این یکی از شگردهای رجوی بود به افراد وعده ادامه تحصیل و یا رفتن به اروپا می داد و آنها را به عراق می آورد ولیکن دیگر را ه برون رفتی از این معرکه وجود نداشت و تازه افراد فهمیده بودند چه کلاهی رجوی بر سرشان گذاشته است.از آنها تمام مدارک و پاسپورت را می گرفتند تا امکان رفتنی وجود نداشته باشد.آنها می گفتند در خارج بیشتر زنان طرف حساب می شوند و با آدمها ارتباط می گیرند به محض جذب طرف دیگر سر و کله آنها پیدا نمی شود.
• حتی رجوی به خانواده هایی که در کمپ رمادی هم بودند رحم نکرد مدتی با دادن مقداری مواد خوراکی آنها را جیره خوار خود کرد و یک روز دیدم تعدادی از آنها را گرفتن و آوردن در اشرف و با سرکوفت به آنها که یادتان باشد در کجا بودید محتاج یک لقمه نان بودید.مجبورشان می کنند که در اردوگاههای رجوی بمانند و هر کدام که در خواست رفتن می دادند با شدیدترین برخورد ها مواجه می شدند. همچون بهزاد نوری یا رمضان محمدی و… تعداد دیگری که با این برخورد ها مواجه شدند.
• چرا رجوی مستمرا از نیروها تعهد می گیرد. چون خوب می داند در اذهان مردم امکان جذب نیرو وجود ندارد و با افشاگریهائی که نسبت به فرقه گرایی و شناساندن رجوی و کارکردهای وی شده دکان شیادی وی بسته و کسی حاضر نیست خودش را درگیر یک چنین گروه خشونت طلبی کند بخاطر همین مجبور است با هزاران ترفند و گرفتن تعهد های مکرر از جدا شدن افراد و ریزش جلو گیری نماید. رجوی چندین سال است مخفی شده و از انظار دور شد و بعضا با پیامهای صوتی سعی می کند به نیروهای خود دلگرمی دهد البته این کار همیشگی رجوی است که در شرایط حساس و خطیر ناگهان پنهان شود و دور از دسترس قرار بگیرد جالب اینکه اگر افراد سراغ وی را بگیرند با تهمت هایی همچون خائن و بریده مواجه می شوند این در حالی است که خود رجوی خائن و بریده اصلی می باشد رجوی تلاش می کند این نیروها را حفظ کند و راه مقابله با آن را گماشتن نیروهای وفادار و کنترل افراد و جلو گیری از تجمع آنها می داند و از هر گونه نزدیک شدن و ارتباط اعضاء با نمایندگان کمیساریا و غیره…ممانعت بعمل می آورد.
• حضور خانواده ها در جلوی کمپ های سازمان تاثیر کیفی در فروپاشی و متزلزل کردن پایه های تشکیلاتی رجوی داشت بطوری که رجوی خود شخصا در این رابطه گفت جنگ با خانواده ها از جنگ رو در رو هم اهمیت بیشتری برخوردار است وا دادن در مقابل خانواده یعنی جبهه را وا گذار کردن. طوری از حضور خانواده ها به وحشت افتاد که دیگر اجازه ملاقات نداد چون رجوی به اعضا اینطور وانمود می کرد خانواده های شما را نظام ایران گرفته و اعدام کرده و در مواردی هم می گفت خانواده هایتان فوت نموده و کسی را ندارید حالا وقتی خانواده ای می آمد و فرزند خود را صدا می کرد تک تک نیروها قدرت دیگری می گرفتند و نسبت به تشکیلات که دروغ گفته بود بدبین می شدند و تناقض گفته رجوی را مشاهده می کردند و با محفل هائی که زده می شد خبر داخل تشکیلات می پیچید و این همان خوره ای بود که به جان تشکیلات پوسیده رجوی افتاده بود و اتفاقا تعداد زیادی با حضور خانواده ها اعلام جدائی کردند.رجوی هم به خاطر اینکه صدای خانواده ها به گوش فرزندانشان نرسد با پخش آهنگ هائی مقابله به مثل می کرد و از تعدادی فالانژها خود می خواست با هتاکی و حرمت شکنی با خانواده بر خورد کنند و در مواردی به برخوردهای فیزیکی هم کشیده شد. اما رجوی تا به امروز نتوانسته جلوی این خواسته بر حق خانواده ها را بگیرد و جالب اینکه تمام درخواست وی از مسئولین کمیساریا و مسئولان عراقی عدم حضور خانواده ها در مقابل لیبرتی است
• یکی از موضوعات دیگر هم پیمانی رجوی با صدام و کشتار اکراد و شیعیان عراقی با دستور گرفتن از صدام و زد و بندهای پشت پرده بود در سال 70 رجوی به ما طوری وانمود کرد که ایران پشت این حرکت قرار دارد و ما هم برای دفاع از خودمان قرارگاهها را ترک می کنیم و یک خط دفاعی تشکیل می دهیم.بطوریکه از استان دیالی تا بخشی از کردستان را پوشش می دادیم (یعنی از شهر خالصی و بعقوبه تا شهرهای کفری جلولا، خانقین، قره تپه، سلیمان بک، طوز) در اختیار سازمان قرار داشت و مجموعه عملیاتهائی را در این مناطق با پشتیبانی توپخانه و زرهپوش انجام داد و این چیزی نبود جز کشتار مردم بی دفاع و توپ باران مناطق مسکونی.از طرفی هم با سیطره افراد را می گرفت و به مخابرات تحویل می داد.در کنار این تحرکاتی هم در جنوب، بصره انجام داده بود که تعدادی از سران سازمان کشته شدند و وقتی اسامی آنها را اعلام نمود همه شوکه شده بودند که ما در جنوب چه می کنیم.آری رجوی با خوش خدمتی یک بار دیگر نوکری و وفاداری خود با صدام را اعلام نمود طوری که خودش از زبان عزت ابراهیم معاون وقت صدام گفت وقتی تانک های مجاهدین را دیدم که به کمک ما آمدند اشک در چشمانم جاری شد و این را به صدام هم گفتم و بعد از این بود که اعلام شد صدام مجاهدین را به مثابه برادران خود می داند ومی گفت در یک جبهه هستیم و فردای آن روز رجوی در خواست سلاح و ادوات جنگی دیگری از صدام نمود که چند روزی طول نکشید دیدیم تعدادی زیادی زرهپوش و مهمات وارد قرارگاه اشرف شد و پس از آن ما شاهد تصرف املاک مردم توسط سازمان بودیم و هرکس همکاری نمی کرد با مقابله نیروهای رجوی یا مخابرات عراق مواجه می شد. من خودم شاهد این مسائل بودم.
• سازمان در این چند سال در عراق پایگاه آنچنانی نداشت فقط توانسته بود با پول دادن و هزینه های مختلف تعدادی از مختارها یعنی سران قبیله را بخرد آنهم آنهایی که به دولت مرکزی نزدیک تر بودند. برایشان مهمانی های آنچنانی و هدیه های آنچنانی می داد و از آنها خواسته بود از سازمان حمایت کنند که اتفاقا دیدیم زمانی که قرار شد اشرف را ترک کنند یکی از آنها به کمک رجوی نیامد.یادم هست روزی که مریم رجوی در پاریس گردهمائی داشت یکی از شیخ های عراق بنام شیخ جبوری را برد تا برایش سخنرانی کند و با هزینه سازمان رفت و برگشت که مثلا بگوید ما در عراق مورد حمایت مردم آن کشور هستیم.
• مورد بعدی که می خواستم بگویم افشای رابطه رجوی با وهابیها و آل سعود بود از رجوی دعوت شده بود به مکه برود و این را از همه مخفی کرده بودند تا زمانی که فیلم آنرا برای ما نمایش دادند.رجوی برای خوش رقصی و ابراز لطف سعودیها و ارسال کمک های بی دریغ، مانند آنان لباس احرام پوشید.بگذریم که خود همین موضوع هم همه را به تردید انداخت. معلوم بود رجوی با آل سعود رابطه خوبی دارد.جالب است بدانیم رجوی برای اینکه مورد حمایت قرا بگیرد تن به هر ذلتی می دهد و سر در آخور همه می کند با آل سعود پیمان می بندد، با تکفیریها و وهابیها ارتباط برقرار می کند و مریم قجر با آنها در فرانسه ملاقات می کند و اعلام داشته ما حمایت خود را از شما مبارزین راه آزادی اعلام می داریم جالب اینکه هر کس تروریسم و خشونت طلب می باشد مورد حمایت آنها است. جنایتهایی که این روزها در عراق و سوریه می بینیم توسط تروریست ها می شود برای فرقه رجوی عاملان آن تبدیل به یک مشت آزادیخواه و مبارز می شوند..برای یک نمونه نمی توان یافت که رجوی در مقابل ظلمی موضع گرفته باشد بلند گوی اسرائیل و آمریکا و استعمار پیر که هست و در بحث هسته ای می دیدیم که کاسه داغ تر از آش می شود و تمام تلاش خود را کرد تا سنگ اندازی کند در پروسه بحث هسته ای که ضربه سختی خورد و بار دیگر خوار و ذلیل گشت رجوی برای اینکه بتواند به مردم و نظام ایران ضربه بزند حاضر است دست به هر اقدامی بزند. دلیل حضور افراد اسیر در این تشکیلات تبلیغاتی هست که رجوی می کند و انعکاساتی که از ایران در تشکیلات می شود بدلیل اینکه در تشکیلات رجوی کسی دسترسی به اخبار و یا رسانه عمومی ندارد و تشکیلات هم هر اخباری که خودش بخواهد به افراد می دهد. افرادی مانند ما که ازسازمان جدا می شوند و به ایران می آیند متوجه می شوند که رجوی چه سانسوری می کند و اساسا اخبار و اطلاعاتی که به آنها می گوید 180 درجه متفاوت است با آن چیزی که می بینند.
• رجوی بازی با کلمات را خوب بلد است و تمام واژه ها را لوث و مسخره کرده است و برای نمونه نمی توان یک مورد را هم دید که در فرقه آن شعارها،ارزشی داشته باشند. رجوی همیشه گفته و می گوید برای رسیدن به اهداف خود حاضرم اگر نیاز باشد دامن هم بپوشم این نشاندهنده این است حاضر است در هر شرایطی همه چی را قربانی خواسته خود کند.