درحین و بعد از عملیات معروف به مروارید(کردکشی) و همچنین متعاقب آن عملیات طلاق های اجباری موج مخالفت ها و درگیری های لفظی درون تشکیلات شروع و محصول آن هم تقابل ها و مقاومت های بدنه تشکیلات بود که چماق داران و فالانژ های دایره مرکزی قدرت در فرقه رجوی را به ستوه آورده بود.
رجوی برای مهار و کنترل این اوضاع دست به خلق ترفند ها و تاکتیک های متعدد و رنگارنگی زد که یکی از آنها صدور فرمان "سیلی رهبرعقیدتی بربناگوش افراد مسئله دار" و تقابل کننده بود. که در اینجا به خاطره ای از آن که در قرارگاه معروف به انزلی (جلولای عراق) رخ داد می پردازیم.
فرمانده محور مستقر در مقر جلولا همه ی اعضا را جمع کرد و به بهانه خواندن پیام کتبی رهبر بعد از مقدمه چینی سیاق ثابت رجوی در پیام اعلام کرده بود به دلیل این که من نمی توانم و امکانش هم نیست تک تک با مسئله دارها رودررو صحبت کنم و تسویه حساب کنم لذا جمع هر یگان از طرف من وکیل است که آنچنان سیلی زیر بناگوش هر تقابل کننده ای بزند که مثل الاغ عرعر نماید. اینگونه شما می توانید حق رهبری را از حلقوم این ها بگیرید.
همان شب بعد از خواندن آن پیام کذا نشستی یگانی برای یک نفر به نام اصغر کیانی از اعضای قدیمی فرقه که برادرش هم بنام اکبرکیانی به فرقه آمده بود گذاشته شد و سیلی خواسته شده رهبری در خصوص او اجرایی شد.
اصغر کیانی و برادرش اکبر بعد از عملیات کردکشی به جنایات فرقه رجوی در کرد کشی که خود شاهد و ناظر بودند معترض شده و هرچند به صراحت آنرا مشکل جدایی خود و مسئله داری خود عنوان نکردند اما ته مسئله داری شان همان بود.
فالانژها و عوامل حلقه به گوش رجوی از این فرصت استفاده کرده و آن شب سیلی رجوی را به زیرگوش اصغر نواختند.
در هر حال آن دو برادر همان موقع ازفرقه جدا شدند و شاید هم سازمان رجوی آنها را فریب داد و با تهدید و وعده بعد از زندان و شکنجه به خارجه فرستاد و اکنون هم محکوم به سکوت شده اند. اما آن سیلی ها که زیر گوش اصغرکیانی نواخته شد باعث مسئله داری و تقابل افراد زیادی در مناسبات رجوی شد.درواقع اوج تقابل اصغرکیانی به آن ربط پیدا کرد که رجوی در محلی به نام قرارگاه مروارید که زاغه ای درشمال جلولا بود سیطره (دژبانی) زده بود و از اصغر کیانی خواسته بودند به طرف کمپرسی عراقی شلیک کند و او هم از سر اجبار کمپرسی را به رگبار بسته بود و در نهایت برایش نشست گذاشتند که چرا تمرد کرده وبه دستور فرمانده مستقیم به کمپرسی عراقی شلیک نکرده و تاخیر و شک داشته است.
رجوی به کار بردن واژه عرعر برای تقابل کننده ها بعد از خوردن سیلی رهبری عقیدتی را برای آن به کار برد که هرکسی که خلاف او فکر می کرد را حیوان خطاب نماید و این خصلت ذاتی او بود حتی در مورد بالاترین نفرات نزدیک به خودش.
این ترفند رجوی در باب کردن سیلی رهبری عقیدتی برای آن بود که هیچ کس جرات اعتراض نداشته باشد و هرچماقداری بتواند به بهانه رهبری زیرگوش هر مسئله داری بزند و آنرا سیلی رهبر توجیه کند.
درواقع این یک خط جنایتکارانه رهبرعقیدتی فرقه بود برای سرکوب.