منتظری موضع خود را سر اعدام زندانیان سال 67 در پایان همان سال در نامه ای به رهبری انقلاب اسلامی نوشت و تماماً حرف و تناقض خود را در آن نامه کذایی مطرح کرد، حال این سوال مطرح می شود که چرا فرقه رجوی در شرایط فعلی نوار صوتی او را پخش و مدتی است که روی آن مانورمی دهد؟
اولاً آمارهای اعدام سال 67 آمار ساختگی فرقه رجوی است و رجوی ها سعی داشتند آمارها را بالا نگه بدارند تا بتوانند از آن سواستفاده کنند، در صورتیکه خود منتظری آمار را بسیار کم اعلام کرده بود ولی فرقه آمار را چندین برابر اعلام نموده است که در نوع خودش اغراق و ملموس می باشد و بیانگر دوروئی این جریان می باشد که چطور در خفا از ریختن خون اعضای خود خوشحال می شوند و این موضوع به کرات در این سالیان و در همین جریان تخلیه اشرف کاملاً بارز بوده و تا توان داشتند سعی می کردند خون بیشتری ریخته شود تا از آن بهره برداری تبلیغاتی کنند و در بوق وکرنا تبلیغات نمایند که آهای چه شده و چه نشده، بگذریم که فرقه خودش در عملیات مرصاد بنا به گفته خودش 55000 هزار نفر از سربازان این میهن را کشته و یا مجروح کرده است،خود این آمار بیانگر ماشین آدم کشی فرقه رجوی می باشد،و از آنجائیکه به خودشان مربوط می شود به روی مبارک نمی آورند ولی وقتی به طرف مقابل میرسند آمارها را هر چه بیشتر و آب دار تر بیان می کنند تا در شنونده ایجاد تنفرکنند و از این عامل بعنوان تهییج افکار عمومی سود ببرند،زهی خیال باطل که هیچگاه از این ترفندها طرفی نبستند و همواره در انظار سیاسی بور شده اند.
ثانیاً مرده ها صحبت نمی کنند و اگر از گفته های آنان سوء تعبیر شود نمی توانند موضع بگیرند، و دقیقاً رجوی ها از این سوراخ استفاده کرده و بعد از 28 سال موضع گیری منتظری را علم کردند که چیز جدیدی نیست و در همان مقطع تعیین تکلیف شده بود، ولی رجوی ها برای برون رفت از بحران و بن بست مرگباری که دچارشده اند نیاز به یک فرافکنی و هیاهوی تاریخ گذشته داشتند و چه چیزی بهتر ازحرف های تاریخ گذشته منتظری که نمی تواند روی حرف های تحریف شده رجوی ها،موضع بگیرد و این عامل مهمترین چیزی است که فرقه رجوی بفکر افشای صحبت های منتظری آنهم بعد از 28 سال افتادند.
نتیجه اینکه فرقه رجوی هم در ملاقات ها و هم در تحلیل ها از افراد سابق حاکم در قدرت مانند ترکی الفیصل و یا جان بولتن آمریکائی و در استفاده از آدم مرده تبحر خاصی دارند و از موضع گیری های آنان حساب خاصی باز می کنند،اگرچه حرف ها و موضع گیری های آنان پشیزی نمی ارزد و با تحریف و تفصیل حرف های آنان را سمت و سو داده و با بیان یکسری اراجیف و نشخوار شده به همگان گرای غلط و اشتباه می دهند، در پایان باید گفت که فرقه رجوی در سراشیب سقوط در قلب بورژوازی چیزی جز استمالت و دستاویز شدن به حرف های پوشالی راه دیگری برای برون رفت از مشکلات را ندارد و سرنوشت خائنین به ملت و میهن چیزی غیر از این نخواهد بود.
عبدالله افغان