مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت چهارم

مرحومه مغفوره زهرا ترسول کویخی 78 ساله – مادراسماعیل پورحسن کویخی ازاعضای گرفتار در فرقه بدنام رجوی
این مادر دردمند متعاقب اسارت جگرگوشه اش بیش از7 سال نتوانست به حیات خود ادامه بدهد وآنچنان چشم انتظاری برایش سخت وجانکاه بود که وقتی دیگر فرزندش آقا مرتضی ازمسافرت به عراق واشرف با دست خالی برگشت ؛ بسیاراندوهگین شد ویکسال بعد درحالیکه فقط پیراهن فرزند اسیرش را بو میکشید ؛ چشم انتظار دارفانی را وداع گفت و به ابدیت پیوست ولیکن ازفرزندانش خاصه حاج مرتضی خواست که اسماعیل را فراموش نکنند ومدام پیگیر رهایی اش ازچنگال رجوی باشند.
حاج مرتضی پورحسن که به کرات برای دیدار و ملاقات با برادرش به اتفاق سایراعضای خانواده خصوصا همسرفداکارشان به عراق ناامن سفرکرده بودند ازخاطره تنها دیدارشان با اسماعیل درسال 1382 گفتند ” والله ما شماری ازخانواده ها توانستیم فقط دوساعت با عزیزانمان هرچند با کنترل و مانیتور سران سازمان دیداری داشته باشیم. من درآن دیداربه وضوح دیدم اسماعیل قصد بازگشت با ما را دارد واصلا نمی خواهد نزد مجاهدین برگردد. درهنگامه خداحافظی درپارکی که خودشان پارک مریم می گفتند فرصتی دست داد دقایقی تنها باشیم. اسماعیل طرحی ریخته بود که خودش را با چادر همسرم بپوشاند و سوار اتوبوس شود وبا ما ازدرب خروجی اشرف خارج شود. ماخیلی هیجان زده شدیم وحقیقت خیلی استرس هم داشتیم. طرح اسماعیل دروهله اول گرفت وبا ما تا کیوسک امریکاییها آمد ولی متاسفانه سران مجاهدین برای تست وچک نهایی دراخرین مرحله خروج ازاشرف لعنتی وارد اتوبوس شدند ودرحالیکه ازحمایت سربازان مسلح امریکایی برخورداربودند با ایجاد رعب و وحشت به خانم های سرنشین اتوبوس دستوردادند که جملگی چادرهای خود را بردارند واینگونه بود که اسماعیل را شناسایی کردند وازما گرفتند واینست که ما ازآن سالیان همیشه به عنوان یک خاطره تلخ ازآن یاد می کنیم ومی سوزیم ومهمتراینکه نتوانستیم آرزوی مادرمریض وسالمندمان را برآورده کنیم.
حاج مرتضی پورحسن درخصوص وضعیت برادراسیرش می افزاید” برادرم درعملیات مهران که بتوسط رجوی و عراق صورت گرفت به اسارت رجوی درآمد و سپس در اثر مغزشویی عضوگیری شد و سالیان است که از خانواده اش بی خبر و دور است. خودم از زمانیکه مطلع شدم برادرم در اسارت تشکیلات رجوی است متعاقب سرنگونی صدام به کرات به اتفاق سایراعضای خانواده ام بمنظور ملاقات و دیدارحضوری با عزیزمان به عراق سفرکردیم ولیکن متاسفانه به خاطر کارشکنی سران تشکیلات رجوی به غیراز یک مورد نتوانستیم با اسماعیل دیدار داشته باشیم
همان یک مورد هم که دیدار کوتاه داشتیم برغم اینکه تحت کنترل و مانیتورآنان بودیم برادرم تمایل داشت با من به ایران بیاید ولیکن با وجود حضور و کنترل شدید گماشته های رجوی امکان تحقق به حق خواسته برادراسیرم نبود ومتاسفانه با دست خالی و با چشمانی اشکبار به خانه و کاشانه خود بازگشتیم.
مادرم بی آنکه بتواند به آرزویش برسد با چشمانی بسته به درب خانه و در انتظار در آغوش کشیدن فرزندش دارفانی را وداع گفت و مسولیتمان را صد چندان کرد که تا رهایی اسماعیل از چنگال رجوی و بازگشتش به کانون گرم و پر مهرخانواده از فعالیتمان کوتاه نیامده و گامی واپس ننهیم. لازم به ذکراست که من درآن دیداریک پیراهن اسماعیل را برای یادگاری گرفتم وبا خود به خانه آوردم. بعدازبازگشتم ازعراق مادرم تا لحظه درگذشتش که یکسال بیشترنکشید آن پیراهن را بغل میکرد ومی گریست ومیگفت تنها آرزویم درآغوش کشیدن جگرگوشه ام است که ازسرپیری ازآن محروم شدم ومدام به رجوی لعن ونفرین میداد که چرا وبه چه حقی به خودش ودیگرمادران اینقدرظلم و جفا میکند.”

حاج مرتضی پورحسن به اتفاق همسرشان درکناراسماعیل پورحسن دراسارتگاه اشرف

   این خانواده دردمند ورنجکشیده چشم انتظار از رجویها بسیارظلم وستم دیدند طوریکه رجویها اسماعیل اسیررا جهت مقابله وجنگ با خانواده اش به تلویزیون کشاندند وآنچه را که برایش دیکته کرده بودند ؛اسماعیل اسیر ناگزیر به تکرارآن شد واینجا بود که حاج مرتضی پورحسن درپاسخ به لاطائلات رجویها ؛ تمامیت ایدئولوژی فرقه گرایانه شان را طی نامه ای به چالش کشید وره آورد طلبید.


نمونه فعالیت خانواده محترم پورحسن کویخی درسالیان گذشته که درسایت نجات اطلاع رسانی شده است
–    پیام به عضو اسیرلیبرتی اسماعیل پوحسن کویخی  22 تیرماه  1395
–    نامه محبت آمیزودردآلود آقای مرتضی پورحسن به برادراسیرش درزندان رجوی  17 شهریور1395
–    اسماعیل جان زودی بیا که چشم انتظارتوهستیم    20 آذر1393
–    اسماعیل جان به شانه هایت نیازدارم تا دلتنگی هایم را برآنها فروریزم 18 خرداد 1389
–    دیدارصمیمی منصورشعبانی با خانواده اسماعیل پورحسن 21 آبان 1392
–    گپ صمیمی با خانواده اسماعیل پورحسن – گروگان فرقه رجوی 21 آبان 1392
–    نامه مرتضی  پورحسن به آقای احمد شهید    24 تیر1392
–    درد دل مرتضی پورحسن به برادراسیرش دراشرف 17 شهریور1389

روحش شاد
پوراحمد
حاج مرتضی پورحسن عضوفعال انجمن نجات گیلان درکنارآقای پوراحمد

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا