سلام به دوست عزیزم سلطان باوی
سلطان جان وقتی شنیدم که بالاخره موفق شدی بعد ازسالیان حضور درفرقه رجوی از آلبانی با خانواده ات تماس بگیری وخبر سلامتیت را به آنها برسانی خیلی خوشحال شدم.امری که وقتی همه ما درعراق بودیم هیچگاه محقق نشد چون سازمان نمی خواست که ماها با خانواده هایمان ارتباط داشته باشیم وارتباط با خانواده را برایمان مرزسرخ کرده بود! اما دوست خوبم باورکن بارها من به همراه خانواده مکرمت تا جلوی درب کمپ سابق اشرف آمدیم که خودشان هم بعدا وقتی درلیبرتی بودید تا آنجا آمده بودند. بهرحال ما آمدیم و اسم تو راصدا کردیم صدایت کردیم تا به شما و بقیه بچه ها بگوییم که دنیای بیرون آن چیزی نیست که سازمان برایتان تفسیر و تحلیل میکند بلکه دنیای آزادی وانسانیت است. دنیایی است بدون مسئول بالای سر، دنیایی است که درآن حق انتخاب داری .دنیایی است بدون انقیاد واسیری وهرآنچه را که سازمان به شما تا بحال گفته دروغ محض است.
سلطان جان یادت هست وقتی در مناسبات فرقه مرا میدیدی چقدر از دنیای بیرون حرف میزدی.چقدر از مناسبات حاکم برسازمان ناراحت ودلگیر بودی و دنبال راه کاری بودی که هرطور شده از مناسبات نکبت بار فرقه رجوی خارج شوی؟ سلطان جان اگر از اخبار و احوال اینجانب جویا باشی من به کوری چشم رجوی که ضد کانون خانواده است بعد از آزادی از فرقه منحوس او تصمیم به ازدواج گرفتم که ثمره آن یک دختر ناز و یک پسر کاکل زری بود که الان دخترم 5سال وپسرم هم دوسال سن دارد . اسم دختر عزیزم نرگس واسم پسر نازنینم الیاس است امسال هم دخترم را به مهد کودک فرستادم. باورکن این دو را بیشتر از جانم دوست دارم. سلطان جان خیلی دوست داشتم که شما و بقیه دوستانم هم درمراسم عروسیم شرکت میکردید.دوست خوبم الان من هم شاغل هستم وماشین وخانه برای خودم دارم. آقای خودم هستم وخودم برای زندگیم تصمیم وبرنامه ریزی میکنم برخلاف زمانی که درسازمان بودم که ازاول صبح تا شب این سازمان ومسئولین آن بودند که برایم تصمیم میگرفتند ولی الان روزی هزار مرتبه خدارا شاکرم که بالاخره بعد ازسالها بردن رنج اسیری درمناسبات برده سازفرقه رجوی نعمت داشتن آزادی و زندگی جدید را به من عطا کرد.
سلطان جان سرت را درد نیارم اما سعی کن با خانواده ات ارتباط داشته باشی چرا که این خانواده است که اصالت دارد وبه تو واقعیت ها را می گوید نه رهبران خودکامه فرقه رجوی بهرحال من از ته دل برایت آرزوی موفقیت می کنم وبیصبرانه منتظر شنیدن اخبار خوبت هستم.
برادر و دوستت مکی رفیعی