نامه خانواده مجید اشک خونی – مادر در انتظار یک تماس

حضور برادر گرامی و بسیار عزیزمان
با سلام وعرض ارادت ازاین راه دور، بادلی سرشار ازعشق ومحبت ومهر برادری وخواهری، مشتاق دیدار توعزیز سفر کرده بوده وهستیم. گاهی قسمت پروردگار وروزگار برای اینکه آدم ها وخانواده ها قدر همدیگر وارزش وجود هم را بدانند، ناخواسته و وباتوجه به موقعیت زمانی وکاری، انسان ها وخانواده را دور از یکدیگر قرار میدهد.
برادر عزیزمان مجید جان، اینجا چشم ها وقلب های  بسیار مشتاق دیدار روی ماه و حضور گرمت هستند. سالهاست که درد دوریت قلبمان را بدرد آورده وبخصوص قلب مادرت را!
دنیای باین بزرگی با تمام عظمتش، روزی پایانی است. پس پایان دوری ما از تو، پایان اندوه نبودنت، پایان خالی بودنت درجمع گرم خانواده مان چه زمانی به پایان می رسد؟
این فراق چه تقدیر و چه تصمیم هر یکی میخواهد باشد.
مهم این است که تو برادر عزیزمان و چه ما خانواده ات، در داغ این دوری سوختیم و دم بر نیآوردیم.  
حال این توهستی که میتوانی با تصمیم و اراده ات و با عشقی که امیدوارم درقلبت نسبت بما داشته باشی، پایان بخش این هجران باشی و ما را با بازگشت به وطن و آغوش گرم مان، خوشحال و خشنود کنی.
مجید جان. دعای خیر ما همیشه و در همه جا وهمه حال پشت و پناهت و بدرقه ی راهت باشد.
ترا به پروردگاری می سپاریم که مهربان تر از هر پدر ومادر وبرادر وخواهری است وامیدواریم ترا به ما دراوج صحت وسلامتی وتا زمانی که عمر باقی است برگرداند.
دوستداران تو
مادر، برادر و خواهرانت


 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا