براستی چرا رجوی اینقدر قسی القلب و جنایتکار شد. در فرقه اش بدترین شیوه ها و تهدیدها را داشت! او با پذیرش جاسوسی برای دشمنان سعی می کند افرادی که ماهیت پلید او را افشاء می کنند بترساند.خبرهای رسیده از افرادی که در آلبانی هستند نشان می دهد با گماردن افراد وفا دار خود نفرات را کنترل می کنند و اجازه نمی دهند سمت کمیساریا رفته و یا فکر خروج از تشکیلات رجوی را داشته باشند. این موضوع اوج رذالت رجوی است آیا آدمها فقط با مرگشان می توانند پایانی بر این جدائی بیابند .آیا رجوی نمی ترسد؟ عناصر خود فروخته افراد را تهدید می کنند.
این وظیفه تک تک افراد جدا شده است که ماهیت ضد انسانی رجوی را بر ملاء نمایند و افکار عمومی بداند شعارهای داده شده از جانب رجوی استثمار زنان و مردانی هست که با اعتماد براو فریب این شعارها را خوردند و در حال حاضر باید با ترس به وفاداری از این فرقه مخوف تن دهند.
سوال اصلی از رجوی که مدعی آزادی و برابری هست این است چرا تا حال نتوانستید یک محیط امن و بدون تنش برای افراد مهیا کنید.چرا آدمها باید تا دم مرگ استرس و نگرانی داشته باشند که سرنوشت آنها چگونه خواهد شد؟.چرا برخورد دوگانه ای با اعضاء دارید؟ ژست مترقی گرفتن ساده است خرجی ندارد اما عمل به آن و وفادار بودن به آن ارزش پیدا می کند.رجوی با فرار از واقعیت های موجود و پاسخگو نبودن در برابر تمام اقدامات سالیان گذشته و برای فرار از حساب پس دادن زندگی مخفی را برگزیده است.
آیا رجوی فکر نمی کند تمام کسانی که دور و بر آنها هستند در زمانی نه چندان دور افشاگری خواهند نمود. چرا آنها را به زندگی خفت بار وادار می کنید. رجوی بهتر بود بجای بالیدن به خود کشتی بحران زده سازمان را هدایت می کرد رجوی باید از زد و بند ها و پشت پرده های رابطه های خود با دولت عراق و آمریکا واسرائیل سخن بگوید تا همگان بدانند یاران و پشتیبانان آنها ملت ایران نبوده اند بلکه یک مشت جانی حامیان آنها می باشند.دوران و فاز جدیدی برای این فرقه متصور نبوده و نیست. بدتر از همه اینکه افراد با کوهی از درد در سینه باید به این شرایط گردن نهند! نزد که شکایت کنند و به چه کسی درد هایشان را بگویند تا خائن و خیانت کار از جانب فرقه محسوب نشوند. به رجوی باید گفت شرایط تشکیلات تو هم چون کفی بر روی آب است و دوام و بقاء نخواهد یافت.