اخیراٌ سایت فرقه تروریستی رجوی در برنامه تحت عنوان پرونده در باره انجمن نجات مازندران به سوز و گداز پرداخته است به صورتی که یکی دو نفر از اعضای فرقه مصطفی گنجیان و نعمت اولیائی را که در" فرقه فراموش شده "مازندرانی هستند را به صحنه آورد و در باره انجمن نجات و اعضای آن به دروغ های دست زدند که تازگی نداشت.
فراموش شدگان و بی خبران و غارنشین های فرقه تروریستی رجوی، جملاتی را در برنامه پرونده نشخوار کردند که نشان می دهد چندین دهه از شرایط عقب اند از سوی دیگر می توان نتیجه گرفت انجمن مازندران با فعالیت هایش درست به خال زد و افشاگری هایی که علیه فرقه داشتند دقیقاٌ درست بود ذره ای اغراق نبود به همین دلیل سران فرقه مجبور شدند برنامه ای را علیه اعضای انجمن نجات مازندران تدارک ببینند تا از سر گزیدگی با دروغ بافی همیشگی شان مهمل های را سر هم بندی کنند که واقعیت ندارد.اگر سر و ته اش را جمع کنیم ارزشی ندارد که به جزء به جزء آن بپردازیم.
اعضای فرقه به گمان خود فکر می کنند وقتی در تلویزیون فرقه صحبت می کنند لابد میلیون ها نفر برنامه هایشان را گوش می کنند، اما باید بدانند در میان مردم ایران اساساٌ جایگاهی ندارند و در بین دانشجویان به عنوان خائنین و وطن فروشان شناخته شده هستند، اعضای فرقه باید سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند و از خواب خرگوشی بیدار شوند و بفهمند دروغ گوئی راه به جائی نمی برد.
در مورد اینجانب گفتند وقتی از فرقه تروریستی رجوی جدا شدم یکبار به ایران آمدم از سوی اطلاعات ایران توجیه شدم سپس به عراق برگشتم و در کنفراس مطبوعاتی که وزارت دفاع عراق ترتیب داده بود شرکت کردم.
همین فاکتور نشان می دهد فرقه رجوی اساس کارش با دروغ بنا شده است، واقعیت این است من هرگز قبل از کنفرانس مطبوعاتی به ایران نیامده بودم وقتی در هتل مهاجر بودم بعد از مدتی خانواده ام به دیدارم آمدند بعد از جدایی ام از فرقه تروریستی رجوی در ابتدای امر قصد نداشتم به ایران برگردم در حالی که با کمیساریا برای رفتن به اروپا فرم پر کرده بودم بعدش انصراف دادم، اما خانواده ام واقعیت های درون جامعه را برایم تعریف کردند و تشویق ام کردند که به ایران برگردم، برایم روشن بود خانواده ام هرگز بد مرا نمی خواهند با این وجود تنها به خانواده ام بسنده نکردم با خیلی از دوستانم در ایران تماس گرفتم همه مشتاق بودند که نزد خودشان به ایران برگردم اولاٌ به انتخاب خودم بود که به ایران برگشتم دوماٌ جابجائی ما جدا شده ها تحت نظارت صلیب سرخ بود که به ایران برگشتیم بعد از مدتی زندگی در ایران صلیب سرخ به دیدن ما آمد و جویای حال ما شدند که آیا مشکلی داریم یا نه؟ بطور خصوصی با ما جدا شده ها ملاقات کردند ما هم به آنها گفتیم مانند هر شهروندی داریم زندگی می کنیم و مشکلی هم نداریم و الان که حدود 5 سال است در ایران زندگی می کنم پشیمان نیستم. شما اگر سراغ دارید حتی یک نفر از بین همه آنهائی که به ایران آمدند نادمند؟ لطفاٌ معرفی کنید تا ما هم مطلع شویم. در نتیجه از سوی صلیب سرخ فرم بازگشت به ایران را پر کردم و بعد از چند ماه وقتی از سوی دولت ایران پذیرش شدیم از سوی صلیب سرخ به ایران آمدم و هرگز هم بنا به ادعای دروغین فرقه رجوی به عراق برنگشتم، این که فرقه ادعا می کند برای توجیه به ایران آمده و دوباره به عراق برگشتم از اساس دروغ محض است البته من شوکه نشدم زیرا وقتی توی مناسبات و تشکیلات فرقه بودم دریافته بودم فرقه تروریستی رجوی فقط با دروغ است که کارش را پیش می برد یک روده راست در درونش نیست به قول شاعر معروف آقای اسماعیل وفا یغمائی فرقه رجوی به معنای دقیق کلمه کذابند.
یعنی این که به دروغ گوئی های معمول بسنده نمی کنند از گوبلز هم گوبلزترند دقیقتر واقعاٌ کذابند.
مصطفی گنجیان و نعمت اولیائی باید بدانند من آن اراجیف را به حساب آنها نمی گذارم آنها مثل برده ای هستند عین آدم های بله قربان گو بدون این که انتخاب خودشان باشد به آنان دیکته می شود و همان ها را نشخوار می کنند در واقع همه اعضای فرقه تروریستی رجوی تا وقتی در تشکیلات فرقه هستند آلت دست رجویند از خودشان اراده ای ندارند و حق انتخاب ندارند، دیکتاتوری در درون تشکیلات به نوعی است که نمونه اش توی دنیا یافت نمی شود.
در نتیجه جوسازی و تبلیغات دروغین فرقه تروریستی رجوی فایده ای ندارد کسی را گول نمی زند نسل های قدیم دهه 60 که شما را تا حدودی به دلیل فعالیت های سیاسی بعد از انقلاب می شناختند از شما بیزارند سران فرقه را به چشم بدتر از دشمنان می شناسند، اما نسل های جدید اساساٌ شما را قبول ندارند بهتر است بگویم مشی سکتاریستی فرقه را جزام می دانند از اقبال بد و بد کرداری رهبران، فرقه از سوی مردم ایران مطرود است، واقعیت جامعه ایران همینی است که خیلی مجمل بدان اشاره کردم، به نظرم رهبران فرقه ول معطلند.
محمدرضا گلی