وحشت رجوی از پیامد جدا شدن ها
یکی از معضلاتی که در تیرانا دامن تعدادی از نفرات جداشده را گرفته، و دامی که در این رابطه فرقه رجوی در برابر آنها پهن کرده را برای شما مطرح میکنم که قضاوت با خود شماست.
اینجا تیرانا یکی از مراکز ترانزیت مواد مخدر توسط باندهای مافیائی در اروپا است. مخدری به نام حشیش هست که به صورت عمده از اینجا به تمام اروپا توزیع می گردد.
بعد از جدایی تعداد زیادی از نفرات از فرقه رجوی و اینکه فرقه با همکاری کمیساریا تعهد مالی این نفرات را به عهده گرفت، اما بعد از مدتی با فشارگذاشتن روی این افراد و ندادن پول آنها و یا کم کردن آن و ایجاد تنگناهای مالی و همچنین ایجاد تفرقه میان آنها تا به یکدیگر کمک نکنند باعث ایجاد مشکلات عدیده ای در بین آنها شد.
جداشدگان با مشکلاتی از قبیل تأمین مسکن و خوراک و پوشاک و درمان و غیره به صورت روزمره دست به گریبان هستند که خود شما بهتر از من میدانید که یک نفر در بیرون از تشکیلات به چه چیزهایی احتیاج دارد و چقدر تحت فشار است و در تنگنا به سر می برد.
بعد از سی سال یا بیست یا کمترینش پانزده سال، حالا تصور کنید که نفری که طی این سالها در زندان فرقه رجوی در قطع ارتباط کامل با دنیای بیرون بوده و هنوز هم با شرایط بیرون سازگار نشده و از پس مشکلات خودش هم بر نمیاید چکار باید بکند؟
خودتان میدانید که همه افراد یکسان نیستند و نفراتی بخاطر شرایطی که در گذشته داشته اند نیاز به رسیدگی بیشتری دارند و حالا این افراد بهترین طعمه برای جذب به راههای خلاف می باشند.
بعد از تحقیق زیادی که من و دوستانم انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که نفراتی که جداشده ها را جذب باندهای مواد مخدر و تبادل حشیش در تیرانا می کنند افرادی هستند که هم اکنون بیشترین رابطه را با سازمان مجاهدین خلق دارند.
این افراد با طعمه قراردادن افراد ضعیف که در تنگنای مالی هستند آنها را جذب باند های خود کرده اند. باندهائی که بیشترین امتیاز را از فرقه رجوی میگیرند تا برایش طعمه درست کنند.
بعد از اینکه سران فرقه نتوانستند جلوی ریزش نیروها را بگیرند، بهترین شیوه برای اینکه آنان را بدنام کنند و افراد را از جداشدن بترسانند این دیدند که آنان را به سمت باندهای مواد مخدر سوق بدهند و بعد تبلیغات گسترده کنند که افرادی که به بیرون میروند همه معتاد و یا آواره و خیابان گرد و مواد فروش میشوند.
من خودم در درون فرقه بودم و همین تبلیغ روی خیلی ها کارساز بود. پس خواننده گرامی خودتان فکر کنید علت بوجود آمدن این مشکل چیست؟ نفراتی که افراد را به این راه می کشانند خودشان از نفرات مجاهدین خلق یا مرتبط با آنها هستند و بیشترین رابطه را به خود این فرقه دارند.
علت جذب افراد به این دام چه کسی است؟ چه کسی این موضوع را هدایت میکند؟ چرا افراد را به این دام میکشانند؟ چون این افراد باید طعمه تبلیغات این فرقه بشوند تا نفرات داخل با دیدن این افراد به خود جرات ندهند که دست به جدایی از این فرقه بزنند و ماندن در اسارتگاه مسعود رجوی خائن و جنایتکار و بزدل را ترجیح بدهند.
این یک نمونه از معضلات افراد جداشده است که برای شما مطرح کردم.
عضو جدا شده از فرقه رجوی در آلبانی ز. ش.
توضیح بنیاد خانواده سحر: قابل توجه است که در گذشته یک مدت در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق شرایط معیشتی را به شدت سخت کردند و اوضاع طاقت فرسائی را برای اسرای جنگ ایران و عراق بوجود آوردند. بعد عده ای از جانب مجاهدین خلق آمدند و قول بردن آنها به مکانی امن و دارای امکانات بالا و بعد هم اعزام به اروپا دادند. عده ای که دیگر طاقت آن شرایط دشوار و خورد کننده را نداشتند جذب شدند و بعدا فهمیدند که نه تنها راهی به اروپا ندارند بلکه راهشان برای بازگشت به ایران هم بسته شده است.
همچنین نفراتی که برای کاریابی به ترکیه و امارات می رفتند در دام نفرات مرتبط با فرقه رجوی می افتادند که آنان را با فریب وعده کار و پناهندگی در اروپا به عراق می بردند و گرفتار می کردند.
حالا ظاهرا فرقه رجوی در آلبانی، که اطلاع داریم با مافیای بالکان ارتباط دارد، جداشدگان را تحت فشار قرار می دهد و سپس آنان را به باندهای مواد مخدر می فروشد تا هم از شر افشاگری های آنان خلاص شود و هم تبلیغ کند که جداشدن یعنی همین.
این همان خط سوزاندن افشاگری جداشدگان است. با فرستادن به مرز و تیراندازی از پشت، فرستادن به ابوغریب، سر به نیست کردن و مثلا شلیک ناخواسته، پاپوش حقوقی درست کردن و به زندان فرستادن، خرابکاری در کیس پناهندگی که به ایران اخراج شود، یا … که فرقه دنبال کرده است فرقی نمی کند.
از یک طرف میخواهند مخالف و منتقد و جداشده ای که دست به افشاگری زده است را “لجن مال” کنند تا دیگر حرف نزند و از طرف دیگر میخواهند به داخل خودشان با عکس و تفصیلات بگویند که اگر کسی بیرون برود عاقبتش همین است.
در قدیم در اوورسورواز در پاریس، عکس تعدادی جداشده معتاد در متروها را می گرفتند و در سالن غذاخوری میگذاشتند و مینوشتند “عاقبت پشت کردن به رهبری”. که البته همه میگفتند که “عاقبت یک عمر جان کندن برای رهبری”.
فرقه کافی است به جای این همه فوبیای خانواده که در ذهن و ضمیر افراد می کارد که از تماس با خانواده وحشت دارند قدری واقعیات دنیای خارج را به نفراتش بیاموزد تا گرفتار آسیب های اجتماعی بعد از جداشدن از غار رجوی نشوند.
جامعه رهایافتگان در آلبانی تنها با حفظ همبستگی و هوشیاری در برابر دام هائی که فرقه رجوی در برابر آنان پهن می کند می توانند به حقوق خود برسند و زندگی جدیدی را آزاد از قید و بندهای فرقه ای آغاز نمایند.