همچنانکه در اخبار و رسانه های مختلف ملاحظه شد 3 نفر از سناتورهای جمهوری خواه آمکریکا در تیرانا پایتخت کشور آلبانی با مریم رجوی و سایر اعضای مجاهدین دیدار داشته اند.
از محور های مهم و برجسته این دیدار ابراز رضایت و خوشحالی از انتقال اعضای مجاهدین از کشور عراق به آلبانی بوده است.
اینکه مجاهدین صحنه رزم بی امان و مبارزه خستگی ناپذیر خود به رهبری و پرچمداری مسعود رجوی در جوار خاک میهن را رها کرده و کلاه خود را سفت چسبیده تا باد نبرد و به سمت آلبانی فرار را بر قرار ترجیح داده است، برای خود مجاهدین و مریم و همچنین برای سناتور های تاریخ مصرف گذشته آمریکا بنوعی پیروزی و رسیدن به آرزویشان محسوب میشود، خود پاسخ روشنی به تیتر مطلب است.” دیدار سناتور های آمریکایی با مریم قجر، عجز یا اقتدار؟”
پس تا این قسمت تا حدودی روشن است که این ملاقات را از روی عجز و درماندگی تلقی کنیم یا اقتدار و در اوج بودن.
همچنین از موضوعات مهم دیگر ملاقات سناتورهای امریکایی، تقاضا و درخواست عاجزانه مریم قجر از آمریکا برای بیرون رفتن نیروهای ایران از سوریه و تحت تحریم قرار دادن سپاه پاسداران و محکوم کردن ایران تحت نام نقض حقوق بشر.
و این درست در شرایطیست که آمریکا با تمام ید و بیضا و قدرت جهانی بیش از 30 سال بطور عام و بیش از 5 سال بطور خاص با نظام ایران در حال ستیز است و نه حتی گامی موفقیت نداشته بلکه هرروز مایوس تر و ناکام تر میشود.
از آغاز بحران سوریه که نظام ایران بصورت علنی در سوریه حضور مستشاری خود را اعلام نمود و با تمام اقتدار در مقابل امریکا و اسرائیل و نیروهای مزدور و تروریست های تحت حمایت شان ایستادگی کرد و نتیجه تا همین حالا شکست مفتضحانه سیاست های مداخله جویانه و جنایتکارانه آمریکا، شکست و تار و مار شدن داعش و اثبات اقتدار ایران بوده است به گونه ای که امریکا برای عقب راندن ایران از سوریه و لبنان عاجز و درمانده و گاهی دست به دامان روسیه میشود. و آه و فغان اسرائیل در همین هفته در خصوص نفوذ ایران در سوریه و لبنان، و برافراشته شدن پرچم ایران و تصاویر رهبر ایران و سردار سلیمانی در مرزهای نزدیک به اسرائیل موءید این ادعا میباشد.
بررسی موضوع تیتر مطلب” دیدار سناتورهای آمریکایی با مریم رجوی، عجز یا اقتدار” از منظر دیگر:
بر اساس تحلیل ها و سیاست های روشن و اعلام شده احزاب حاکم بر آمریکا، پرواضح است که هرگاه حکومت امریکا در دست جمهوری خواهان میباشد عموما سیاست های جنگ طلبانه، اقتدار گرایی، گسترش دامنه سیاست های خشونت طلبانه، تهدیدات جنگ و دخالت های نظامی در امور سایر کشور ها از شاخص ها و عملکرد های بارز آن میباشد و عملا نمود پیدا میکند، و در این شرایط دولت امریکا چنان مست قدرت است که تن به مذاکره و راه حل های انقلاب مخملی و استفاده از نیرو های اپوزسیون نما و تاریخ مصرف گذشته نمیدهد بخصوص برای ایران که امروزه به یک وزنه مهم و غیر قابل انکار در منطقه گردیده است دیگر راه حلی مثل استفاده از چند ده نفر پیرمرد پیرزن مریض و بازنشسته که خود در پی درمان و اسکان و معیشت دست به دامان آلبانی شده اند که خود کشور گرسنه ایست” کوری عصا کش کور دگر شد” محلی از اعراب ندارد.
که برای اثبات این ادعا میتوان به زمان تهاجم آمریکا به عراق در زمان سرنگونی دولت صدام اشاره نمود.
در آن زمان که خود نیز در عراق و در تشکیلات مجاهدین بودم شاهد بودم که ارتش آمریکا در اوج قدرت از هوا و زمین به عراق حمله نمود و با کمترین درگیری دولت صدام را ساقط نمود و برای اشغال تمام عراق از جنوب و شمال عراق وارد شد، در آن زمان مجاهدین در نزدیکی مرزهای ایران، منطقه عمومی خانقین و مندلی حضور داشتن، در تهاجمات هوایی آمریکا در پادگان اشرف و منصوری و جلولا متحمل تلفات و خساراتی شدند و بلافاصله حساب کار دستشان آمد بطوری که با ورود اولین لشگر زرهی آمریکا از طرف خانقین بلافاصله سه تن از فرماندهان خود را با پرچم سفید تسلیم برای مذاکره نزد ژنرالهای آمریکا فرستاد و بسرعت شروط قدرتمندانه آمریکا را برای تسلیم شدن پذیرفت و تسلیم شدند، در چنین شرایطی که نیروهای آمریکایی با منطقه آشنایی نداشتند و برای جلوگیری از تلفات نیروی زمینی میتوانست از نیرو های مجاهدین و سایر گروه های کردی که خودشان هم بسیار ابراز علاقه نمودند، استفاده کند و در این جنگ آنها را نیز به بازی بگیرند. اما در اوج قدرت نیرو های اشغالگر آمریکا که بادی در غبغب داشتند برای نیرو های مجاهدین تره هم خرد نکردند و آنها را خلع سلاح نموده و در پادگان اشرف محصور و محبوس نمودند.
حال چه شده که سناتور های آمریکایی اینقدر دلسوز مجاهدین شده اند و آیا آمریکا به مجاهدین نیاز دارد یا بر عکس؟ و آیا این نیاز و این ملاقات و دیدار ها از روی اقتدار است یا عجز و ناتوانی؟ نتیجه روشن است.
در شرایطی که سیاست های تهاجمی و اشغالگرانه آمریکا در باطلاق افغانستان و عراق و سوریه به گل نشسته و تازه از تهدیدات کره شمالی نیز در امان نیست،
در حالی که اسرائیل از دست نیرو های حزب الله لبنان فریاد و فغان سر میدهد، پرواضح است که به مصداق” بیا سوته دلان گرد هم آییم” امریکا و اسرائیل و مجاهدین همه با هم در اوج استیصال و ناکامی گرد هم آمده اند و هیچ روزنه امیدی برای خروج از تنگنا پیدا نکرده اند. تازه شکست بازیگر منطقه ای و پشتیبان دلار های نفتیشان یعنی عربستان خود موضوع دیگریست که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.
نتیجتا باید به مریم رجوی گفت که این دیدارها و ملاقات ها جز به کارنامه ننگین و خفت بارتان، جز به لیست خیانت هایتان، جز به خود فورشی و وطن فروش تان چیزی نمی افزاید.
علی مرادی