دروغ بزرگ در ارتباط با خانواده!

با سلام به هموطنان عزیز و خانواده های محترم اسرای فرقه رجوی
هر وقت که به این دروغ بزرگ که بهمون دیکته می شد و ما هم مجبور بودیم آنرا برای اینکه بیشتر تحت فشار و محدویت قرار نگیریم تکرار کنیم فکر میکنم، دچارعذاب وجدان می شوم که آخر چرا باید چهره ظالم را سفید سازی می کردم.
اما این دروغ بزرگ که بابت آن ساعتها به تنهایی برای نفر نشست می گذاشتند و تحت فشار شدید روانی قرار می دادند که آنرا رو به سازمانهای بین المللی یا افراد بیرون از سازمان بگویند این بود که”من با خانواده ام در ارتباطم و سازمان همه امکانات و وسایل ارتباطی را در اختیارم می گذارد، اما من بدلیل موضوعات امنیتی خودم نمی خواهم با خانواده ام در ارتباط باشم”.
همان جملات دیکته شده که صادق حجازی در مقاله اش نوشته است. همه ما این موضوع را خوب می دانیم و با آن بارها مواجه شده ایم که این موارد را در نشستهای مختلف توجیه و به او دیکته می کنند که چه چیزهایی را بگوید.
چرا به خودمان باید دروغ بگوییم؟ چرا باید الکی مدعی باشیم که به این دلیل ارتباطم با خانواده قطع بود که نمی‌خواستم در اثر این تصمیم و انتخاب من، آسیبی به بستگان و سایر دوستان و آشنایانم برسد؛ این جمله ی کلیشه ای دیکته شده از جانب فرقه برای توجیه ظلمی است که در حق ما و خانواده های ما کرده است.
من که بیش از دو دهه در این سازمان بودم، خودم بارها درخواست تماس با خانواده ام را دادم ولی هر بار به بهانه های مختلفی مرا منصرف می کردند یا پشت گوش می انداختند. می گفتند چه شده که فیلت یاد هندوستان کرده است. این یعنی تمایلات زندگی طلبی و دوری از مبارزه، و بعد هزار و یک تهمت می زدند و بعد هم باید می رفتم چندین بار پروژه می خواندم که چرا چنین چیزی به ذهنم خطور کرده است. آش نخورده و دهن سوخته.

خلاصه کاری می کردند که دیگر هیچ وقت درخواست تماس با خانواده را ندهم. من خودم قبل از مصاحبه با ارگانهای بین المللی مجبور بودم در نشست های مفصلی شرکت کنم و توجیه شوم که فلان چیز را بگویم و فلان چیز را نگویم. در مورد خانواده ریز به ریز توجیهت می کردند. این را همه می دانند.
خلاصه قبل از مصاحبه قشنگ مغزشوییت می کردند و وقتی مطمئن می شدند که تو همه چیزهای دیکته شده را می گویی دست از سرت برمی داشتند و اسمت را برای مصاحبه می دادند. من خودم این دروغ دیکته شده را بارها تکرار کردم که من با خانواده ام تماس دارم و در ارتباطم و هر وقت که بخواهم سازمان همه امکانات را برایم فراهم می کند. ولی واقعا اینطوری بود؟ خیر. این قلب واقعیت بود این سازمان هرگز چنین کاری نمی کند. من بارها درخواست تماس با خانواده را داده بودم اما حتی یک بار موفق به تماس با خانواده نشدم. تماس با خانواده و دیدار با خانواده عبور از بزرگترین مرز سرخ و خیانت بود.
ما خودمان با چشمان خودمان دیدیم که چه بلایی سر خانواده های ما آوردند. خانواده هایی که برای دیدار عزیزانشان بعد از سی سال آمده بودند. مگر ندیدیم که با آنها چکار کردند، و چه تهمتهایی و فحشهایی که نثار آنها نکردند. به خانواده هایی که با هزار آرزو آمده بودند که بعد از چندین سال جگرگوشه هایشان را ببیند چه برخوردی کردند. با سنگ و چوب و چماق به جانشان افتادند.
مگر ندیدیم چطور سران فرقه ماهیت حیوانی و ضد بشری خود را آشکار کردند؟ خانواده ای که چندین بار به چند قدمی ما آمده بود نه اینکه بهش اجازه دیدار ندادند بلکه بهش با بی رحمانه ترین شیوه برخورد کردند و حتی خبر آمدنش را به ما نگفتند. آیا در این سی سال با خانواده های ما در داخل کشور اینطوری برخورد شده؟ نه من حتی یک مورد هم نشنیدم وگرنه همه خانواده های ما الان از بین رفته بودند.
پس چرا به خودمان باید دروغ بگوییم که من بخاطر اینکه خانواده من آسیبی نبیند و یا بخاطر مسائل امنیتی ارتباطم را با خانواده قطع کرده ام؟ این یک دروغ محض است که مرغ پخته را به خنده وا می دارد. مخصوصا الان که ماهیت ضدبشری سران فرقه برای همه آشکار شده دیگر نوشتن این جور چیزها و گفتن دروغهای مهندسی شده توسط سران فرقه خیانت است.
به وجدان خودم امیدوارم که روزی برسد تا همه اسیران فرقه رجوی رو در رو با خانواده و عزیزان خود دیدار داشته باشند و آن روز دور نیست.

پیام رستمی عضو جدا شده از فرقه رجوی ساکن تیرانا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا