در طول سال های حیات سازمان مجاهدین خلق، شمار قربانیان حملات تروریستی این گروه کم نبودند، به روایتی هفده هزار نفر، اما به این رقم باید رقم بزرگ دیگری نیز افزود و آن شمار افرادی ست که به هر علتی در راه همکاری با این گروه تروریستی کشته شدند ؛ عده ای از این افراد در دادگاه های حکومت شاهنشاهی یا در جمهوری اسلامی محکوم به اعدام شدند و عده ی دیگری قربانی تصفیه های درون گروهی شدند و دسته ی آخر به دلیل سیاست های نسنجیده ی سران سازمان به کشتن داده شدند. دهم شهریور سالروز یکی از این حوادث دل خراش است. در مورخ ده شهریور 1392 در حمله ی افراد ناشناس به قرارگاه اشرف در عراق پنجاه و دو تن از اعضای فرقه ی رجوی کشته شدند.
پس از گذشت چهار سال، هنوز پرده از بسیاری از رازها و پیچیدگی های این حمله برداشته نشده است. از جمله این که هویت حمله کنندگان مشخص نشد، البته بیشتر خبر ها حاکی از این بود که حمله توسط جوانان انتفاضه عراق که دلایل زیادی برای خصومت با مجاهدین خلق داشتند، انجام گرفته بود. سازمان هرگزفیلم ها و عکس ها و مدارک گویا و شفافی در این باره ارائه نداد. مشخص نشد که این افرادی که نخست دستگیر شده بودند و دستبند به دست بودند چرا با تیر خلاص در مغز نهایتاً کشته شدند، هر چند که یک مقام عراقی در این میانه عنوان کرد که” غالب کشته شدگان توسط نفرات خودی داخل کمپ کشته شده اند.”
به هر روی، آن چه مسلم است این است که پس از سقوط صدام حسین، سرزمین عراق دیگر هرگز مکان امنی برای مجاهدین خلق نبود. علیرغم تبلیغات گسترده و رشوه های سنگینی که سازمان در میان قبایل سنی عراقی می پرداخت، جو غالب درعراق شیعی با حکومت شیعی و اقلیت کرد، مخالف مجاهدین خلق بودند. همکاری این گروه با صدام حسین در قتل عام کردها و شیعیان در سرکوب قیام های آغاز دهه ی نود میلادی از خاطر جوامع عراقی پاک شدنی نبود.
سوال مهم این جاست که چرا با وجود چنین جو پرتنش و خشمگینی علیه سازمان مجاهدین خلق به عنوان” ارتش خصوصی صدام”، سران سازمان خروج از قرارگاه اشرف را ده سال به تعویق انداختند و نهایتاً پس از اعمال فشارهای سازمان ملل و دولت عراق و امریکا ونهایتا انتقال به لیبرتی کماکان صد نفر را در قرارگاه اشرف باقی گذاشتند، صد نفری که از اعضای باسابقه و عموماً رده بالا بودند و در سنین میان سالی با دلی سرشار ازاسرارمگوی سازمان، به سر می بردند.
بدین ترتیب، بار دیگراصرار سران مجاهدین خلق به حضور در عراق به قربانی شدن چندین تن از اعضا انجامید. درست مانند اصرار مسعود رجوی به جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی در اوایل دهه ی شصت که ناگهان شمار زیادی از نوجوانان و جوانان تازه به سازمان پیوسته را وارد فاز مسلحانه کرد، در حالی که این جوانان و نوجوانان با سر پرشورشان نمی دانستند که نجات خلق – به اصطلاح – ره به ترکستان می برد. چه بسیار جوانان ناآگاهی که جانشان برای تصمیم خودسرانه و بلندپروازانه مسعود رجوی در طبق اخلاص گذاشتند. و نمونه دیگر آن عملیات فروغ جاویدان که یکی از کوته بینانه ترین تصمیم های رجوی در طول حیات فرقه اش بود و به قیمت قلع و قمح شدن صد ها تن از اعضا تمام شد.
پس از فجایع کشته شدن این پنجاه و دو نفر و هزینه سنگینی که رجوی برای حفظ اشرف می دهد، مریم رجوی نوشدارو بعد از مرگ سهراب می دهد و از اعضای باقی مانده در اردوگاه می خواهد که اشرف را ترک کنند. تخلیه کامل اشرف با صحنه های اسفناکی از خشونت و خون ریزی به سرانجام می رسد. نتیجه آن که به فهرست شهدای فرقه ی مجاهدین خلق و به شمار قاب عکس های پشت سر خانم رجوی در فیلم ها و تصاویر تبلیغاتی اش افزوده می شود و تا مدت ها خوراک تازه ای برای ماشین تبلیغاتی فرقه مهیا می شود.
مزدا پارسی