– انجمن ها و بنیادهای خیریه وابسته به سازمان در وقایعی مانند کریسمس، اعیاد مسیحی، زلزله بم و… با برپایی تجمعات بشردوستانه در کشورهای اروپایی و آمریکا مبالغ بسیاری را نیز از این طریق به دست می آورند.
– علاوه بر بنیادهای خیریه، هم اکنون چندین بنیاد پوششی نیز در فعالیت های مالی سازمان همکاری میکنند. از اسامی این بنیادها که با عناوین مختلفی فعالیت می کنند، معمولاً برای دریافت اجازه نامه فعالیت غیر انتفاعی مالی استفاده می شود!
– بخش دیگری از هزینه های سازمان از طریق شراکت با باندهای خرید و فروش اقلام غیرمجاز و قاچاق و پولشویی در اروپا تأمین می شود.
– 30 سپتامبر 2004 چارلز دولفر، رئیس تیم تحقیقاتی آمریکا در مورد سلاح های ممنوعه صدام، گزارش داد صدام با سوء استفاده از فروش غیر قانونی نفت در برابر غذا، میلیون ها دلار به سازمان مجاهدین حق العمل پرداخت کرده است.
– در استرالیا نیز از سال 2001 سازمان در لیست سازمان هایی که بعلت فعالیت های غیر مجاز باید دارایی هایشان بلوکه شود قرار گرفت.
– در این میان، سازمان از حمایت های مالی برخی از مراکز صهیونیستی آمریکا مانند” انستیتوی واشنگتن برای سیاست گذاری خاور نزدیک” (The Washington Institute for Near Middle East) یا موسسه آمریکن اینترپرایز (American Enterprise Institute) که از نئومحافظه کاران حامیان اسرائیل هستند برخوردار شده است. این موسسات و به ویژه اشخاصی مانند مایکل لدین (Michael Ledean) مجاهدین خلق را بهترین گزینه جایگزین برای حکومت ایران می دانند و با کمک های مالی دولتی و خصوصی وبرگزاری گردهمایی های مختلف به دنبال کمک به مجاهدین برای تغییر رژیم در ایران هستند!
در داخل فرقه نیز استراتژی های غلط و پی در پی رجوی همه چیز را به فنا و نابودی کشید و پایانی غم بار و البته قابل پیش بینی را برای هزاران نفر رقم زد که به خیال باطل آزادی میهن، به سازمان پیوسته بودند.
رجوی پس از شکست مفتضحانه اش در فروغ جاویدان! به سراشیب سقوط فروغلطید که خاص او بود، یعنی بطور منظم سلب مسئولیت از خویش کردن و گناه اشتباهات را به گردن این و آن انداختن…
به همین روال هر بار با سبعیت بیشتر سرکوب ها را ادامه داد تا کار به این جا رسید که امروز در سازمان مجاهدین و آلبانی شاهد آن هستیم…
مسعود رجوی! این رهبر فراری و مرحوم فرموده بود:
” تجربه به قیمت خون به دست می آید!”
و،
” مهم نیست تعدادی از اعضاء بمیرند! چون این خونها برانگیزاننده است!”
و،
” رود خروشان! خون شهیدان! در پرتو مهر تابان آزادی، ضامن پیروزی محتوم خلق ماست!”
و،
همه نابخردی ها و ضعف ها و اشتباهاتش را با این جمله ها توجیه می کرد!
حتی در بحث خانواده ها،
از زمستان سال 1389 تا شهریور 1392، با بیش از 10000 سفر خانواده ها به اشرف، بنا به ادعای خود فرقه، مسعود رجوی، با 970 روز حضور در کنار اشرف و با 320 بلندگو!!! فریاد درد مندانه خانواده هایی که سالها فرزندان خود را ندیده بودند را نشنید! غافل از اینکه، پدرها و مادرهای سالخورده ا ی که با قبول زحمت و مشقت فراوان به اشرف و لیبرتی می آمدند و قادر به دیدار عزیزانشان نمی شدند،وقتی به ایران برمی گشتند هرکدام یک بلندگوی قوی و رسا و تبلیغاتی می شدند بر علیه مناسبات جهنمی و فرقه ای رجوی و مجاهدین!
این نقطه شکست سیاست های مسعود رجوی و سران فرقه اش در” بحث خانواده” بود!
در نهایت مسعود رجوی با قراردادن مجاهدین در مقابل خانواده هایشان، خود اولین و آخرین بازنده این میدان در میان جامعه ایران شد…
در این رابطه، رجوی با وقاحت تمام گفت:
” ما اینها را خانواده مجاهدین نمی دانیم و مخصوصا در خاک امام حسین، در هر نماز از آنها تبری می جوئیم!!!”
در تاریخ،هرگز کسی چون مسعود رجوی! اینگونه فجیع به کشتن ارزشهای بزرگان و پیش کسوتان خود برنخاسته است…
فرید