منوچهرعبدی ازآخرین جداشده های تشکیلات مافیای رجوی در تیرانای آلبانی ؛ اسارتگاهی است که مریم قجر در آن در تقلا و جان کندن است تا از ریزش فزاینده نیروی خسته و سرگردان به هر قیمت جلوگیری کند.
عضو رهایی یافته درمصاحبه با سایت بنیاد سحر میگوید” من هم سلام عرض میکنم خدمت شما وخوانندگان سایت سحر و خانواده های محترم اسیران در فرقه رجوی. من منوچهر عبدی متولد سال ۱۳۴۱ از تهران و متاهل و دارای یک فرزند دختر هستم. من ۱۴ سال از عمرم را در فرقه رجوی گذراندم. نحوه آشنایی من هم به این صورت بود که دوستانم در ایران به من که قصد رفتن به خارج داشتم پیشنهاد دادند که یک سازمانی در عراق هست به نام مجاهدین خلق که اگر آنجا بروم میتوانم از طریق آنها به خارج برای کار بروم. این شد که من از ایران خارج شدم و به عراق و نزد مجاهدین خلق رفتم و دیگر راهی به بیرون نداشتم. مسئولیت من در قرارگاه اشرف نور پردازی برای تبلیغات بود تا اینکه به آلبانی آمدم. نحوه جدایی من هم بخاطر این بود که من زمانی که شرایط آن فراهم شد از طریق یکی از کسانی که جدا شده بودند مخفیانه با خانواده ام تماس برقرار کردم که سازمان فهمید و مرا توبیخ و تنبیه کرد و زیر فشار و سرکوب رفتم. این کار یعنی ارتباط با خانواده از نظر آنان جرم به حساب می آید و خدا را شکر که نهایتا توانستم نجات پیدا کنم.”
اما فرقه مافیایی رجوی موسوم به سازمان مجاهدین خلق درخصوص جدایی و رهایی منوچهرعبدی ازجماعت بی اصل ونصب رجوی ؛ مبتنی بردست نوشته ای منتصب به عضوجداشده درسایت نخ نمای ایران افشاگر مدعی میشود اتفاق عجیبی نیفتاده است زیرا که یک معتاد” پناهنده” ازمناسبات اخراج شده است!؟
اندک که با خودم خلوت کردم دیدم که عبارت مضحک وخنده دار” پناهنده” پدیده جدیدی نیست ومسبوق به سابقه ازترفندهای پوسیده رجوی است که پیشترازاین بارها ددمنشانه مورد استفاده قرارگرفته است.
ذکرخاطره برمیگردد به دهه هفتاد وسال 1374 درسالن جلال زاده واقع دربغداد. جلسات بازجویی ومحاکمه دست جمعی اعضای ناراضی تحت عنوان”حوض” ازبرای بازتاسیس ارتش آزادی بخش دست سازصدام ملعون ودیکتاتورعراق – بغداد.
سالن جلسه تازه ازدادگاهی پرهزینه ی فحش وفضیحت مهدی افتخاری ملقب به فرمانده ناصرفارغ نشده بود که همهمه عجیبی فضای پرالتهاب وآشوب سالن را فراگرفت. همگان در انتظار و شوک بودند که سوژه اینبارکدام نگون بخت خواهد بود وبه چه جرمی دادگاهی خواهد شد.
لحظاتی بعد درمیانه سروصدای دهشتناک جمع ؛ خاطی هیکلی محمد رضا طامعی وسط حوض زیرپای مسعود رجوی انداخته شد.
ازجانب جماعت سرخپوست برانگیخته با اهانت ناوصف شرم آور؛ برسر و روی سوژه فقط تف بود که باریدن می گرفت.
مسعود رجوی که خود ازعوامل واسباب اصلی بروزچنین سوژه هایی بود با افاده مشمئزکننده ای
پرسید” این چرک رخت ازبرای چیست!؟”
بتول یوسفی با اشاره مسول بالاترخود کبری طهماسبی ترسان و لرزان گفت” والله من که نمیتونم 24 ساعته مراقب شون باشم. دورازچشم جمع انگاری رفتند پشت آسایشگاه خواهران باهم چفت شدند ودقایقی باهم خلوت کردند دیگه…نمی دونم باید بیشترازاین بازش کنم قضیه رویا که همه چیزروشن است برادر…………(خطاب به شخص رجوی)
جماعت سرخپوست به تحریک رجوی ودیگرمسولان فرقه جملگی شعاردادند” اعدام اعدام اعدام…”
رجوی درپاسخ گفت” عجالتا اعدام نداریم ولی سرفرصت مشت آهنین داریم ولی میخواهم بدانم برادران انقلاب کرده وگوهران بی بدیل یعنی این!؟ بروید مخفیانه باهم لذتهای آنچنانی داشته باشید که خلاف تعهدات شما درامرانقلاب مریم باشد!؟”
رجوی سرانجام به سبک سه شورموسوم درانتخاب مسول اولی سازمان خطاب به مسولان مستقیم محمدرضا طامعی گفت” محمدرضا عجالتا نزد شما” پناهنده” باشد!!”
حال ازرجوی باید پرسید که سازمان شما درکانون نبرد درامرسرنگونی! چند” پناهنده” دارد که درشرف اخراج هستند!!؟؟
درآخربه رجوی باید گفت” مشت آهنین ودستان عدالت در انتظار توهم هست که معتاد به حوض رهایی با زنان شورای رهبری خلوت میکردی وبا به انحراف کشاندن سرنوشت شماری انسانهای اغفال شده ؛ فکروذکرت دستیابی به جاه ومقام وقدرت بوده است. زهی خیال باطل
پوراحمد