سازمان متلا به هزاران درد است!
از جمله ی اینها، نامشخص بودن وضعیت مسعود رجوی، موقعیت بی ثبات مریم قجر در فرانسه، ریزش مستمر اعضاء در آلبانی، رشد روز افزون جامعه جداشدگان که دولت و جامعه آلبانی و” رمسا” و سازمان ملل را که در واقع مسئول پرونده سازمان در آلبانی هست را نسبت به آینده سازمان به کلی هشیار و نگران کرده است!
حضور سازمان در آلبانی دو کفه ترازو دارد که سنگینی یکی دیگری را سبک تر و قابل سقوط تر می کند، این دو کفه، یکی جامعه رو به رشد و فزاینده جدا شدگان است که به دنیای بیرون و ارتباطات اینترنتی وموبایل و… دسترسی دارد و در تهاجم کامل نسبت به مناسبات فرقه ای رجوی است وابتکار عمل را در دست داشته و اگر نظامی تر بگویم شلیک کننده اول است که کنترل صحنه را به دست می گیرد، اگرچه، به لحاظ کمی نسبت به کفه دیگر کم تعداد است اما به لحاظ کیفی دهها مدار بالاتر است!
کفه دیگر ترازوی قدرت در آلبانی، تشکیلات نسبتا مخفی و پنهان فرقه می باشد! این کفه به لحاظ کمی پرتعدادتر است اما فاقد کیفیت های لازم برای برابری با کفه کیفی دیگر است. نقطه ضعف اصلی این کفه، تدافعی بودن آن است و اینکه زمان به شدت به ضرر این یکی است! بطوریکه با چرخش عقربه های ساعت از تعداد آن کاسته شده و رفته رفته ضعیف تر می شوند! نقطه قوت این کفه دوم، حیله گری و مکار بودن آن است!
در آلبانی، جامعه جداشدگان روز به روز منسجم تر شده و هماهنگ تر عمل می کنند! بطوریکه در مدت زمان کوتاهی دولت آلبانی را به نگرانی و هوشیاری بیشتر نسبت به مناسبات فرقه ای و بسته سازمان واقف کرده اند!
سازمان هم بیکار ننشسته و با ادعاهای کاذب وپوشالی در حال قدقد کردن و نق زدن است!
در این رابطه مزدور و شکنجه گر زندان های اشرف،”حسن نایب آقا” را به صحنه آورده و با نامه های کذایی که چندین رونوشت آنرا هم به خودشان زده است! شروع به تخریب و مخدوش نمودن چهره جداشده ها می کند که همه تف سربالاست و بر سر و روی خودش و مریم قجر می ریزد!
گناه این جداشده ها این است که فقط خواهان این هستند تا دولت آلبانی و” رامسا” ترتیبی اتخاذ کنند تا مجبور به دیدن قیافه نحس مسئولین سازمان نباشند ومبلغ پناهندگی ماهیانه را مستقیما از کمیساریا و رامسا گرفته و اوراق هویتی مستقل در آلبانی، دریافت کنند!
اما سازمان برای جلوگیری از افشاگری جامعه مستقل جداشده ها در آلبانی، آنها را مجبور می کند برای گرفتن مقرری ماهیانه پناهندگی، هر ماه به مقر مفید مراجعه کرده و بدین ترتیب از افشاگری آنان چند صباحی جلوگیری کند!
در زیرسندی دیگر از خیانت باند رجوی به فرزندان این مرز و بوم با امضای شکنجه گر معروف حسن نایب آقا، را می آورم تا ببینید که سازمان جهنمی رجوی، بعد از اعلام جدائی نیز دست از سر بچه ها، نمی کشد!اما بیچاره،مریم جنایتکار نمی داند که جلوی نشر حقیقت را نمی توان با این شیوه ها گرفت!
به دلایل امنیتی و… اسم نفر جداشده از طرف نگارنده، در متن سند فوق،لاک گرفته شده است.
این سند نیز، تفی سربالا برای مریم قجر و سران فرقه اش بوده چرا که ماهیت به غایت ارتجاعی سازمان را به خوبی نمایان می کند و از طرفی ادله ای محکم در اثبات حرفهای ما می باشد که این فرقه جهنمی تحمل هیچ کس را به جز خودش در صحنه ندارد و یک دیکتاتوری تمام عیار است!
چهار نکته در مورد این نامه شایان توضیح و تاکید می باشد:
– در قسمتی از نامه گفته شده که:
کلیه مخارج او را جهت انتقال به آلبانی، سازمان به عهده گرفته است!
مگر سالیان سال به قربانیان و اسیران خود پول داده اید که امروز نفر خودش بتواند، عهده دار مخارج خود باشد! عمر وجوانی انسان ها را تباه کردید و الان در کمال بی شرمی، منت هم می گذارید که ما هزینه انتقال را متحمل شدیم!
از پول رنج وخون این اعضاء و دلارها و دینارهای اهدایی صدام حسین، دهها بار مریم و مسعود عمل های زیبائی انجام دادند، زندگی های آنچنانی برای خود مهیا کردند! الان منت چند دلار را روی سر این بچه ها می گذارید؟
پولهایی که تا بحال از کمیساریا و سازمان ملل بابت حقوق پناهندگی تک تک اعضاء گرفته اید، کجا رفته است؟
– در قسمت دیگر گفته اید:
… اعلام بریده گی کرد و خود را هوادار سازمان اعلام کرده است!
مگر شما به جز با این روش اجازه می دهید کسی از شما جدا شود! مگر شما راه دیگری به جز این برای کسی متصور هستید! در دیدگاه شما همه اهل جهان یا باید عضو شما باشند و یا هوادار! بقیه هر که هست، مزدور رژیم است و باید اعدام شود!
– سپس گفتید:
خبرهایی مبنی بر ارتباط نامبرده با وزارت اطلاعات بوده است!
چه خبرهایی؟
نکند به تماس تلفنی با پدر و مادر و برادر وخواهر هم ارتباط با وزارت اطلاعات می گویید؟ سالها در عراق،هیچ کس اجازه دادن حتی خبر سلامتی هم به خانواده اش را نداشت!حالا اگر کسی 30-20 سال از خانواده اش خبر نداشته است، با اولین تماس با خانواده می شود مزدور وزارت اطلاعات؟
شما توان و ظرفیت تحمل هیچ کس خارج از مناسباتتان را ندارید! این حس تمامیت خواهی هم همیشه شما را تک و تنها گذاشته است!
– باز هم گفتید:
هرگونه رابطه و کمک مالی با نامبرده، ننگ و عار سیاسی محسوب می شود!
شما به دنبال نابودی همه جداشده ها هستید و این را علنا هم اعلام کردید!
ننگ و عار سیاسی نوکری صدام حسین وغلام حلقه به گوشی برای عربستان و اسرائیل و اکنون هم آمریکاست!
ننگ و عار سیاسی، سابقه کثیف سالیان شما در سرکوب وشکنجه و زندانی کردن اعضای خودتان در عراق است!
ننگ و عارسیاسی،نامشخص بودن وضعیت رهبر فراری تان است!
ننگ و عار سیاسی، موقعیت بی ثبات مریم قجر در فرانسه است!
ننگ و عار سیاسی،برای شما، رشد روز افزون جامعه جداشدگان در آلبانی است!
ننگ و عار سیاسی، خود سوزی ها و خودکشی های بیشمار اعضایتان در مناسبات است!
ننگ و عار سیاسی، لکه ننگی بر اسم شماست که تاریخ ایران، از ذکر نام و یاد شما شرمساراست…
فرید