به ویژگی دیگر سیاه چاله توجه بفرمائید که چقدر به فرقه رجوی شباهت دارد:
مهمترین ویژگی که یک سیاه چاله را تعریف میکند تغییر شکل همه چیز به شکل کره ای در اطراف آن است، در یک سیاه چاله این تغییر شکل به اندازهای قوی میشود که هیچ مسیری که از سیاه چاله دور شود وجود نخواهد داشت.این کره ناحیهای از فضا زمان است که عبور نور و ماده از آن تنها در یک جهت و به طرف درون آن ممکن است. درون این کره سرعت گریز از سرعت نور بیشتر خواهد بود، و از آنجاییکه هیچ جسمی توانایی حرکت با سرعت بیشتر از سرعت نور را ندارد، هیچ جسمی توانایی گریز از این منطقه را ندارد. هر جرم یا انرژی که به یک سیاه چاله نزدیک شود، در داخل فاصله معینی که افق رویداد آن خوانده میشود، به طور مقاومت ناپذیری به درون سیاه چاله کشیده میشود. سرانجام در نقطهای که جسم به درون سیاه چاله میرسد این جسم کاملاً تاریک و غیرقابل مشاهده میشود.
هیچ فردی با بالاترین توانائیهای شخصی توان گریزو خروج از فرقه را ندارد! تمامی افراد در فرقه فاقد هویت فردی و شخصی می باشند! پس از پیوستن به فرقه همه به نوعی در درون فرقه تاریک و محو می شوند! هیچ کورسوی امیدی برای رهائی از فرقه وجود ندارد! در فرقه نوجوان ها به جوانی، جوان ها به میان سالی، میان سال ها به پیری زودرس رسیده و نهایتا اگر شانس به سراغ تان نیاید، این آغوش سیاه مرگ خواهد بود که همه را در درون فرقه خواهد بلعید! همه چیز و از جمله زمان در روز ورود به فرقه برای همه متوقف می شود، چرا که هیچ اطلاعات و داده ای به درون فرقه ورود نخواهد کرد!
باز در مورد سیاه چاله های فضایی داریم:
ازسوی دیگر ناظری که به درون سیاه چاله سقوط میکند، در زمانی که افق رویداد را رد میکند، متوجه هیچکدام از این تأثیرات نخواهد شد. طبق ساعت خودش افق رویداد را در زمانی متناهی رد میکند. اگرچه هرگز نمیتواند بفهمد که دقیقاً در چه زمانی از افق رویداد رد شدهاست. زیرا غیرممکن است که بتوان با مشاهدات محلی، موقعیت افق رویداد را تعیین کرد. سیاه چاله هر آنچه را که درون آن اتفاق میافتد از دید دیگران پنهان نگه میدارد. زمانی که به این نقطه برسد به چگالی بینهایت برخورد میکند و جرم آن به جرم سیاه چاله افزوده میشود. البته پیش از این اتفاق در طی فرایندی که به اسپاگتی سازی یا اثر نودلی معروف است، اجزای وی بر اثر نیروهای جزر و مدی در حال گسترش از هم گسیخته میشود، براساس نظریه نسبیت عام اینشتین، همه چیز درلحظه سقوط به سیاه چاله به اطلاعات تجزیه شده وتبدیل به یک داده صفر ویک می شود. براساس این قوانین، این اطلاعات هرگز محو نمی شود، نه حتی وقتی توسط سیاه چاله بلعیده می شود. هر سیاه چالهای یک کرمچاله نیزدارد که دربرگیرنده جهان در حال انبساط آن سیاه چاله است که در درون سیاه چاله بوجود آمدهاست!
روند بلعیده شدن در فرقه رجوی هم نامحسوس بوده و زمانی آزاد برای فهم روند سقوط وجود ندارد، فقط زمانی متوجه عمق فاجعه می شویم که موفق شدیم، از فرقه جدا شویم! سران فرقه اجازه ورود هیچ ناظری که قصد برگشت داشته باشد را به درون نمی دهند، همه چیز باید پنهان نگه داشته شود! همه باید در یک مه غلیظ وبا صورت های اصطلاحا شطرنجی باشند، اسم مستعار داشته باشند، صحبت از گذشته و اینکه هر کس از کجا آمده، جرم محسوب می شود و فرد را نامرئی تر و محوتر می کند! در روند سقوط همه از قالب انسانیت تهی و تبدیل به ماشین و ابزار می شوند! در هر برخورد احتمالی با دنیای بیرون که به ندرت امکان وقوع دارد! بدون استثنا می گویند: همه شما مثل هم هستید! مثل هم فکر می کنید! مثل هم لباس می پوشید و… غافل از اینکه قانون فرقه تحمیل می کند که همه فقط یک داده و اطلاعات باشند، تحت فرامین رهبر فرقه!
در سیاه چاله، یک” کرم چاله” در مرکز آن وجود دارد که تقریبا قلب مرکزی و رهبریت سیاه چاله را به عهده دارد، هرچند که تا به امروز علم هم نتوانسته به ماهیت اصلی” کرم چاله” پی ببرد!
در درون فرقه هم رهبر فرقه”کرم چاله” آن فرقه است! همه چیز به وجود او بسته است و تمام داده ها، حول این کرم چاله، داده محسوب می شوند و گرنه که هیچ!
فرقه رجوی، سازمان تروریستی ای که عمر ۵۰ ساله دارد، همیشه در پایین نشریه اش شعار جالبی داشت، خون شهدا تضمین پیروزی حتمی ماست! و آنان، ۱۲۰ هزار آمارشهید ساختگی و لابد چند برابر تلفات از دیگران را که در مجموع جملگی از خود مردم است، مدام تبلیغ و تعریف می کنند، بدون این که از این همه خونریزی و تلفات مادی و معنوی، حتی یک قدم به پیش رفته باشند و در فضای دموکراسی قدمی برداشته باشند و یا حتی در مناسبات خود کمکی به دموکراسی کرده باشند. از این همه تلفات مادی و معنوی که از شمار خارج است، دستاورد هر چه بوده، منفی و با سرعتی غیر قابل تصور به عقب بوده و پتانسیل مردمی و سرمایه مردم را هر روز بیشتر از روز قبل، به فنا و نابودی و تباهی کشانده اند. اینها در مقابل نابودن کردن سرمایه و ارزشهای مردم و همه را در خود لوث کردند و ذوب کردند و چیزی پس ندادند!
فرقه ی رجوی قابل قیاس با دیگر پدیده های زمینی نیست و تنها می بایست با سیاه چاله های آسمانی مورد قیاس قرار گیرند… پایان
فرید