سران فرقه ضد انسانی و تروریستی رجوی که با موج وسیع ریزش نیرو و جدا شدن از فرقه مواجه هستند، دست به یک اقدام ضد انسانی دیگر زده و می خواهند اعضای فرقه را به مقری که بر اساس اخبار رسیده از آلبانی در مکانی بسیار پرت و دور افتاده و خارج از شهر قرار گرفته و با دیوارهای بلند احاطه شده است منتقل کنند. به این ترتیب سران فرقه رجوی همانند چند قرن پیش که زندان ها را در جزایری دور افتاده بنا می کردند تا زندانیان از هر نوع حق و حقوقی محروم شده و زندانبانان هر بلایی می خواستند سر زندانیان آورده و کسی هم بدلیل پرت افتادگی این زندان ها از آنچه در آنها می گذشت خبر دار نمی شد، می خواهند بار دیگر اعضا را از جامعه و مردم جدا کرده تا از یک سو اعضا را به هر صورت که می خواهند مغزشویی داده و از سوی دیگر مانع از ریزش بیشتر نیروها شده و افراد خواهان جدایی را سرکوب کرده و مانع از رسیدن صدای اعضای ناراضی به بیرون بشوند.
رجوی ها تجربه اینکار را در عراق دارند. آنها برای تکمیل روند فرقه سازی و گرفتار کردن اعضا، ابتدا اعضا را به عراق بردند تا ارتباط آنها با خانواده ها و آشنایانشان قطع شود. بعد از مدتی به بهانه تهدیدهای امنیتی گفتند که باید دور قرارگاه اشرف سیاج کشید. در قدم بعد رجوی گفت بدلیل اینکه احتمال حمله به ما وجود دارد، از صدام درخواست کردم چند یگان برای حافظت اطراف اشرف اختصاص بدهد. به این ترتیب پیرامون اشرف را با یکان های ارتش صدام تحت کنترل قرار داد و راه فرار را سخت تر از قبل کرد. در مرحله بعدی رجوی برای آن که افراد ناراضی امکان فرار در هنگام نگهبانی را پیدا نکنند، یک داستان با این مضمون تعریف کرد که”در یکی از مواضع نگهبانی ما نیروهای ایران نفوذ کرده و قصد ربودن نگهبان را داشتند ولی موفق نشدند. به همین دلیل از این پس نگهبانی ها باید دو نفر بشود”همه می دانستند که این داستان دروغی بیش نیست چرا که نه از نگهبان مزبور اسمی برده شد و نه کسی در مقرهای خود چنین حادثه ای را دیده یا شنیده بود. هدف این بود که افرادی که قصد فرار دارند، در هنگام نگهبانی از ترس نفر دوم هم که شده فرار نکنند. مدتی بعد رجوی وارد مرحله بعدی شد و اعلام کرد”خروج از فرقه ممنوع است” و دیگر هیچ عضوی حق این را که بگوید می خواهم از فرقه جدا شوم را نداشت و اگر عضوی چنین درخواستی می کرد تحت عنوان”رد کردن مرز سرخ” با آن فرد به شدت برخورد می شد. رجوی می خواست با برخورد با این فرد از دیگران هم زهر چشم بگیرد.
در مرحله بعد رجوی در نشست عمومی اعلام کرد که از این پس هر کس بگوید می خواهم از فرقه جدا شوم با سیاست مشت آهنین با او برخورد خواهد شد و برخورد های فیزیکی و ضرب و شتم اعضای ناراضی اوج تازه ای گرفت. البته همه اینها به پشتوانه حضور فرقه در عراق و حمایت کامل صدام و سران حزب بعث و دستگاه امنیتی عراق از رجوی میسر شد.
اما با تمام این احوال زمان سپری شد و برخلاف تصورات و تحلیل های کشکی رجوی، صدام سرنگون و فرقه رجوی با موجی از ریزش نیروها مواجه شد تا حدی که از حدود 4000 نفری که در فرقه در عراق بودند، نزدیک به 1500 تن از این فرقه جدا شدند.
امروز هم سران فرقه رجوی دست از خباثت برخواهند داشت و با هر ترفندی که شده تلاش می کنند با موج ریزش نیرو مقابله کنند چرا که اگر نیرویی نداشته باشند نه عربستان و اسرائیل به آنها پول خواهند داد و نه جنگ طلبان آمریکایی و غربی در برنامه های شان شرکت خواهند کرد. اما با تمام این احوال زمان آن که رجوی ها و سران فرقه تروریستی اش در بالای سِن دست به کمر زده و اعضا را تهدید به سیاست مشت آهنین کرده و اعضای ناراضی را به ابوغریب بفرستند دیگر گذشته است.
رجوی ها هر چند می خواهند با ساختن اشرف 3 و انتقال اعضا به مکانی پرت و دور افتاده بار دیگر بساط بگیر و بند و سرکوب تشکیلاتی را افزایش دهند اما چند نکته را نباید فراموش کرد:
1- شرایط امروز فرقه با شرایط آن روز آنها در عراق بسیار متفاوت است. آن زمان صدام با تمام قوا پشت فرقه بود و رجوی در اشرف هر غلطی می خواست می کرد. اما امروز به هزار و یک دلیل چنین خبری نیست و شدت گرفتن سرعت ریزش نیرو و جدا شدن اعضا، یکی از نشانه های این تغییر دوران است.
2- برخلاف سالهای حکومت صدام که صدایی از اشرف به بیرون نمی رسید و کسی هم امکان دسترسی به اشرف را نداشت و امکان حمایت از اعضای ناراضی نبود، امروز اعضا از حمایت خانواده ها برخوردارند و تلاش های بی وقفه خانواده ها و افشاگری های مستمر جدا شدگان دست رجوی ها و سران فرقه را برای همه رو کرده و قدرت مانور آنها را بسیار محدود نموده است. تلاش خانواده ها آنقدر موثر بود که توانستند رجوی ها را وادار به پذیرش تخلیه اشرف کرده و زمینه ساز اخراج فرقه از عراق شوند.
3- اعضای فرقه تجربه اشرف و لیبرتی را دارند و بدلیل محدودیت هایی که برای سران فرقه در آلبانی به نسبت اشرف و لیبرتی وجود دارد، اعضا طعم ارتباط با جهان خارج از فرقه را هر چند بسیار محدود، چشیده اند و بنابراین بی شک بسیاری از آنان در برابر این جابجایی مقاومت خواهند کرد.
4- امروز خانواده ها، جدا شدگان و هر انسانی که می خواهد ریشه فرقه و فرقه گرایی کنده شده و یکی از تهدیدهای اصلی نابود سازی و هرز روی نسل جوان از بین برود، دست به دست هم داده و نمی گذارند سران فرقه توطئه های خود را اجرا کنند و صدای اعضایی خواهند شد که در فرقه گرفتار هستند.
بنابراین نباید نا امید شد. این فرقه تاریخ مصرفش سپری شده و دیر یا زود متلاشی خواهد شد و اقدامات سران فرقه تروریستی رجوی از موضع استیصال و فلاکت است. سران فرقه دیگر نمیتوانند مانند زمانی که تحت حمایت صدام بودند هر بلایی دلشان خواست بر سر اعضا بیاورند. باید بر تلاش ها افزود و هر کاری که از دست مان بر می آید را انجام داد.
صالحی