میلیشیا لشگر از هم گسیخته فرقه رجوی

اندکی بعد از پیروزی انقلاب سرکرده سازمان تروریستی مجاهدین خلق که فهمید در این حکومت مردمی جایگاهی ندارد و در آینده ای نزدیک او را به خاطر جاه طلبی بی حد و حسابش کنار خواهند گذاشت، بفکر تشکیل ارتشی از جوانان خام افتاد تا بتواند با نفوذی که در حکومت بنی صدر ایجاد نماید او را به استفاده از این گروه مسلح خطرناک وا دارد که البته بیشتر تلاش این شیطان خبیث برای قانونمند نمودن سلاح هایی بود که در کش و قوس درگیری های انقلاب از پادگانها به سرقت برده بودند و برای اینکه بخواسته کثیف خود برسد اقدام به تشکیل و ساماندهی گروه های نظامی در قالب افراد جوان نمود که بعدا نیز بنام میلیشیا نام گذاری شد.
کلمه میلیشیا یا میلیس به نیروی نظامی گفته میشود که از شهروندان عادی تشکیل شده باشند و هدف از آن نیز دفاع یا اجرای قوانین اضطراری یا خدمات شبه نظامی در مواقع اضطراری است و به این گونه نیروها مزد دائمی داده نمیشود و مدت خدمت رسمی ندارد. البته در پارسی به افرادی که به صورت پاره وقت یا در زمان نیاز به آن ها با یک سازمان نظامی همکاری می کنند میلیشیا گفته میشود. (ویکی پدیا)
مسعود رجوی خائن نیز بعد از آنکه امام خمینی دستور به تشکیل سپاه پاسداران برای حفظ نظام دادند اقدام به تشکیل این گروه شبه نظامی بنام میلیشیا نمود و بعد از سقوط بنی صدر نیز بیشتر آنها را به کشورهای اروپایی اعزام نمود و در زمان جنگ تحمیلی که این شیطان جانی دوشادوش صدام ملعون بر علیه کشورمان وارد صحنه جنگ شد، تعدادی از این میلیشیاها را که هیچ گونه آموزش نظامی ندیده بودند و تنها از سازمان ضدمردمی مجاهد نام ان را می دانستند به عراق آورد و با در اختیار گذاشتن امکانات مناسب برای آنها و دادن آموزشهای نظامی و فیلم برداری از ان، توانست بیش از 100 نفر و بیشتراز میلیشیاهای ساکن اروپا را به عراق بکشاند که در جنگ مرصاد یا همان فروغ جاویدان خیلی از این عناصر ناپخته که هنوز سلاح به دست نگرفته بود به میدان جنگ گسیل شدند که با سرکوب نیروهای کشورمان به خاک و خون کشیده شدند.
میلیشیاها که بعد از جنگ 2003 و شکست صدام ملعون دیگر نتوانستند به بیرون از عراق بگریزند به ناچار منتظر ماندند تا فرقه رجوی به آلبانی اخراج شد که آنها فرصت را غنیمت شمرده و به دیگر کشورهای اروپایی فرار نمودند.
در افشاگری یکی از عناصر رها یافته از فرقه رجوی میخوانیم که میلیشیاها در ابتدا ورود به پادگان اشرف بسیار دک و پوز داشتند و کمتر با افراد دیگر نشست و برخاست داشتند و در جایگاه ویژه ای از آنها نگهداری میشد که به قرارگاه 14 و 15 معروف بودند و آنها چون نورچشمی محسوب میشدند در هیچ کار اجرایی مانند تمیز نمودن اسلحه و یا تانک شرکت نمیکردند و با لباسهای اتو کشیده در اطراف عناصر دیگر پرسه میزدند و یا زمانی که از ما بیگاری میکشیدند اینها در زیر کولر به کلاسهای هنری و غیره مشغول بودند و این روند بعد از سقوط صدام ملعون کلا عوض شد و آنها که دست به سیاه و سفید نمی زدند نتوانستند گرمای 65 درجه عراق را تحمل کنند و منتظر فرصت بودند تا بتوانند به کشورهایی که از آنجا آمده بودند برگردند که این اتفاق با ورود فرقه به آلبانی حاصل شد و آنها در همان روزهای ابتدای ورود از سازمان جدا شدند.
او میگوید که با برخی از میلیشیاها که هم صحبت شدم و دلیل حضورشان را پرسیدم چیز خاصی برای گفتن نداشتند و بیشتر بخاطر تبلیغاتی که سران فرقه رجوی با استفاده از کلیپهایی که درست کرده بودند جذب شده بودند و یا برخی از آنها را بخاطر کشته شدن یکی از اقوامشان توسط دولت ایران آورده بودند تا انتقام آنها را بگیرند که صد البته تمام اینها ترفندهایی بود که سران فرقه رجوی برای سوءاستفاده از همه ما بکار میبردند و برای آنها تشکیل ارتشی با نفرات بیشتر ارزش داشت تا بتوانند بواسطه ان نفت بیشتری از بعثی ها بگیرند و جان ما برایشان هیچ ارزشی نداشت و این قضیه در زمان عملیات فروغ جاویدان محرز بود که تعداد بالای کشته ها بخصوص میلیشیاها شاهد این گفته من بود.
سران فرقه رجوی با ترفندهای گوناگون بفکر جاه طلبی خود بود که یکی از آنها تشکیل میلیشیا بود که در آنجا با شستشوی مغزی و فشارهای روانی بسیار قوی توانسته بودند بسیاری از جوانان تحصیل کرده کشورمان را براحتی جذب خود نمایند و برای پیشبرد مطامع خود از آنها سوءاستفاده نمایند که بغیر از هدر رفتن جان این عناصر جوان و خام هیچ چیز دیگری عاید این جنایتکاران و دشمنان راستین خانواده ها نشد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا