دقیقا تمامی اعضای کنونی و سابق در فرقه رجوی، تجربه بارها نشستن روی” صندلی داغ” را دارند!
تمامی نشست های لایه ای و تشکیلاتی، یک صندلی خاص به همین اسم را دارا هستند!
وقتی یک نفر روی صندلی داغ نشسته، تمامی صندلی های دیگر برای نشستن سرد و راحت است اما، فردی که روی صندلی داغ نشانده شده است، یک خطاکار و مجرم است! عملی نادرست و شنیع به لحاظ تشکیلاتی از او سر زده است!
صندلی داغ، آن صندلی خاص است که در نشست های تشکیلاتی فرد سوژه روی آن نشانده می شود!
فرد روی صندلی داغ، از حضور در جمع و مسئول نشست، بشدت مورد مواخذه سنگین قرار می گیرد!
در تمامی موارد، سریعا هم مجبور است متقاعد شود که جمع درست می گوید! جالب هم اینکه، هیچ وقت هم در درون خود نمی پذیرد که جمع درست می گوید!
ترس از نشستن مجدد روی صندلی داغ، معمولا فرد را سربه زیر، آرام و به شدت حرف گوش کن می کند!
فرد روی صندلی داغ، تا زمانی که روی آن جایگاه نشانده شده است، یک دشمن بالقوه داخلی و یک خائن به تشکیلات و رهبری شمرده می شود!
معمولا به دلیل ترکیب قوی اعتقادات! وفاداری ذاتی، احساس گناه، احساس ترس، فشار جمع و خستگی مفرط، که همه این موارد معمولا وزن روانی برابری هم دارند، اعضاء فرقه را ترک نمی کنند!
افراد وفادار وامانت دار به سادگی، تعهدات خود را زیر پا نمی گذارند! بسیاری ازاعضای فرقه ها، بعد از تجارب متعدد نشستن روی صندلی داغ، به ویژه کسانی که در درون گروه در مدارات پایین تر باقی می مانند، برای سالیان متمادی از یک وضعیت سردرگمی ذهنی و آسیب دیدگی روانی رنج می برند!
همه در مناسبات طوری رفتار و عمل می کنند که کمتر مجبورشان کنند روی صندلی داغ نشانده شوند! نشستن روی این صندلی نوعی احساس گناه، خیانت و ترس شدیدی از تهدیدات و تنبیهات را در پی دارد!
فرد سوژه روی این صندلی داغ، به قدری شدید مورد تحقیر و توهین جمع قرار می گیرد که حاضر است تن به هر کارفیزیکی شدیدی بدهد، اما کمتر روی این صندلی نشانده شود!
در برخی موارد، فرد در اثر انبوه تناقضات ذهنی به نقطه ای می رسد که دیگر قبول نمی کند روی چنین صندلی بنشیند، در این مرحله رهبر گروه برخورد متفاوتی را با این فردانجام می دهد، این عضو تاثیر نپذیرفته، که کم کم برای خودش هم یک هویت مستقل در تشکیلات قائل است، به هیچ وجه از طرف رهبر فرقه قابل تحمل نیست! ازطرفی رهبر نمی خواهد یک نفر را که با هزینه های زیاد وانرژی گذاری فراوان ربوده شده و به درون فرقه کشانده شده است را به راحتی از دست بدهد! بنابراین برای اینکه درسی برای دیگران داده باشد و حداقل برای مدتی دیگران را ساکت کند، دست به یک عملیات تشکیلاتی زده و فرد را در مقابل جمع بزرگتری قرار داده و لجن مال می کند! به طوری که حتی همه جمع حاضر بایستی در برابر او موضع گرفته و رکیک ترین حرف ها را به او بزنند!
سپس آن فرد رابه زندان های طویل المدت انفرادی در فرقه منتقل و سایر روش های عریان سرکوب را در مورد او بکار می بندند!
رهبر فرقه، همیشه خود می داند که همه چیزش دروغ و نیرنگ است، اما چون اعضاء را افرادی بی اراده و دون پایه می داند و از طرفی نبوغ خاص و ویژه ای را برای خود قائل است، بنابراین حق خود می داند که به اینان حکومت کند و همه کارهای خود را مشروع می داند!
اما از آن جا که هیچ وقت خورشید پشت ابر نمی ماند، سرکوب های فرقه ای هم همیشگی و پایدار نیستند!
آنچه که مسلم است تعلیمات فرقه رجوی به سود بشریت نیست! همه چیز در راستای تداوم سلطنت ننگین رهبر فرقه است! سالها حقوق اعضاء به شدت مورد توهین و تحقیر مداوم قرار گرفته است!
اکنون در آلبانی، با یک فرقه شکست خورده و عقب رانده شده، مواجه هستیم که سالها ارزشهای انسانی را پایمال کرده و توسط جداشده ها نیز کاملا، افشاء شده است!
امروز، تقریبا همه چیز برای فرقه تمام شده است و بایستی جدا شده ها درهمراهی با خانواده های ذینفع، ضمن تلاشی خستگی ناپذیر، فروپاشی و تلاشی فرقه را سرعت دهند.
به امید آنروز
فرید