مهرداد هرسینی که ازسر قحط الرجال وتنها در تشکیلات رجوی میتواند بنویسد، دست بقلم برده وهرچه ازدهان ناپاکش درآمده برعلیه معترضین مناسبات ضد بشری رجوی برصفحه ی کاغذ آورده ورسانه های رجوی که درتنگنای شدید حاصله ازافشاگری های این معترضین بعضا جدا شده قرار دارد، با استقبال تمام این ترهات را منتشر کرده است.
اومیگوید:
” ریزشیهای مقاومت و یا بقول معروف همان «کفهای روی آب» است که اکنون به دلیل بریدگی وادادگی در دنائت، خباثت و خود فروختگی از اطلاعاتیها و بسیجیهای رژیم علیه یاران ما در آلبانی گوی سبقت را ربوده و در بسیاری از زمینه نیز پیشی گرفتهاند. بسیاری از مبارزین این افراد واخورده و درهم شکسته را با نمونههای تاریخی اذناب اشان در دوران شاه مقایسه میکنند که چگونه دست در دست ساواک در بازجویی، شکنجه، توطئه برای قتل و کشتار یاران قدیمی گوی سبقت را از عناصر امنیتی و اطلاعاتی رژیم سابق ربوده بودند”.
مقاومت دربرابر چی وکی؟!
شما تعدادی ازانسان های مفلوک ومهجور وشستشوی مغزی شده را که ارتباطی با زندگی اجتماعی ومردم ندارند، چطور میتوانید عضو مقاومت بنامید؟!
دراین صورت کسانی که مقاومت نمیکنند مثلا، چگونه زندگی میکنند و چه اقدامات اجتماعی انجام میدهند؟!
نام این جدا شدگان ازباند رجوی را که مبارزه ای درکار نیست وجزو قائدین هستند، نمیتوانید بریده بنامید!
بریده درمکان وزمانی معنی دارد که جنب وجوش وفعالیتی دربین باشد واین امر دربین اسرای رجوی معمول نیست!
این جدا شده ها، صرفا انسان هایی هستند که از یکنواختی زندگی درسازمان رجوی خسته شده اند ودریافته اند که در طول چند دهه ازعمر خود، منبع اثری برای مردم وحتی خودشان نبودند!
اینها با آگاهی تدریجی که رجوی یک حقه باز خائن و وعده هایش برای زندگی بهتر کشک بوده، دیگر نمیتوانند دراین تشکیلات جهنمی زندگی کنند و بنابراین جدا میشوند وبرای جبران مافات وخدمت به هموطنان خود، ماهیت باند رجوی را افشاء میکنند وکار غیر طبیعی انجام نمیدهند و دراصل میخواهند ثابت کنند که” آزموده را آزمودن خطاست”!
همچنین:
” عباس شهریاری دارای چندین تشکیلات برای به تور انداختن مبارزین و انقلابیون بود. تشکلاتی مانند «تشکیلات تهران، جنوب و آذربایجان» تنها نمونههای کوچکی از طرح و سناریوی ساواک برای مقابله با رشد و نمو انقلابیون بودند که در نهایت به ضربات جبران ناپذیری علیه چریکهای فدایی، مجاهدین خلق، گروه فلسطین، آرمان خلق راه بردند”.
تفاوت اساسی بین عباس شهریاری که در زندان بریده ومخفیانه بخدمت ساواک درآمده وضربات بزرگی برجنبش انقلابی مردم ایران زد، با این بیچاره هایی که از باند رجوی جدا میشوند، بسیار اساسی است!
عباس شهریاری با حرارت بیشتر ازگذشته،انقلابی گری میکرد، علیه کسانی که به دامشان افتاده بود حرفی نمیزد وبلکه تمجید شان مینمود ودقیقا بعنوان یک عنصر نفوذی با کیفیت عمل میکرد.
اما دوستان شما ومنتقدین مناسبات موجود درتشکیلات رجوی، ابدا چنین نکرده وبا صداقت تمام به بیان حقایق می پردازند ودیگر امکان نفوذی بودن را ازخود سلب میکنند واین بدان معنی است که برخلاف عباس شهریاری، این عمر هدر داده ها، با مردانگی وصداقت وارد میدان شده اند وسازمان درصورت عدم قبول حرف های آنان، میتواند بطورجدی با آنها به مناظره نشسته تا مثلا خیانت آنها را به مردم ثابت کند!
درطفره رفتن سازمان ازقبول چنین مناظره هایی، راز ورمزهای زیادی درکار است که هرسینی ها نمیخواهند مطرحش کنند!
درادامه:
” هدف دیکتاتوری نیز در پایان عمر ننگین و ضد خلقیاش، همان مخدوش کردن پایگاه اجتماعی این مقاومت است. اطلاعات آخوندی با تمامی دوایر ضد مردمی و سرکوبگرانه بهخوبی میداند که موضوع محبوبیت مجاهدین در میان تودههای بهجانآمده، اساسا تبلیغاتی نیست، بلکه اکنون به واقعیتی نهادینه در جامعه تبدیل شده است. بازتاب این واقعیات را ما در شیوه حرکات اعتراضی، استقبال عمومی از مریم رجوی، رشد و نمو جنبش دادخواهی بر سر خونهای بهناحق ریخته شده جوانان امان، در فعالیتهای اشرف نشانهای قهرمان در شهرهای میهن، در ارسال کمکهای مالی و یا سازمان دادن حرکات مردمی بهخوبی میبینم و لمس میکنیم”…
این حرف ها ماهیتی جز دروغ بزرگ بودن آنها ندارد!
سازمان، مورد توجه مردم نیست الا خانواده هایی که با اسارت فرزندانشان در آن، گوشه ی چشمی به اخبار سازمان واین قبیل مسائل – بخاطر کسب خبر ازسرنوشت عزیزان شان- دارند!
نسبت هایی که شما دراین پاراگراف به مریم ومردم داده اید، تهمتی بیش نیست!
یکی از جدا شده های آذربایجانی