رجوی ها برای آن که مانع از جدایی اعضای گرفتار در فرقه جهنمی خود شوند توطئه انتقال آنها به یک مکان پرت افتاده که آن را اشرف سه نامیدند را به اجرا درآوردند تا بار دیگر اعضا را کاملا در دنیای بسته فرقه ای نگه دارند. اما این نیرنگ آنها مشکلات زیادی را برای فرقه ایجاد نمود و موجب جدایی تعداد دیگری از اعضا گردید و نشان داد که ریزش نیرو و جدایی در فرقه موضوعی بسیار جدی است.
وقتی یکی از جدا شدگان به نام «سیامک نادری» در مطلبی افشاگرانه نوشت و اسامی تعدادی از جدا شدگان اخیرا در آلبانی را اعلام نمود، سران فرقه در واکنش به این افشاگری، نامه هایی از افراد نامبرده شده توسط آقای نادری را در سایت های فرقه منتشر نمودند. هدف سران فرقه از انتشار نامه ها این بود که بگویند برای ماندن در فرقه هیچ اجباری وجود ندارد و اعضا به این منظور تحت فشار نیستند و اگر بخواهند می توانند آزادنه دنبال زندگی خود بروند!!
اما انتشار این نامه ها و علنی شدن این حقیقت که تمامی افرادی که آقای نادری اسم بردند از فرقه جدا شده اند بیانگر این واقعیت بود که وضع فرقه رجوی خیلی بیش از آنچه انتظار می رفت خراب و در حال فروپاشی است. برای توضیح این مطلب ابتدا به بخشی هایی از نامه های 10 تن از جدا شدگان که در سایت های فرقه درج شده توجه کنید:
1- نادر سبزی خبار: من خودم تصمیم به تغییر مسیر زندگیم گرفته ام
2- جواد زائریان: حدود یک سال است که به دنبال زندگی فردی خودم رفتهام
3- فرامرز حبیبی: من خودم آگاهانه انتخاب کردم به زندگی خودم ادامه بدهم
4- علی فرحمندی: در حال حاضر در کشور آلبانی ساکن و مشغول زندگی خودم میباشم
5- رضا رهبر: هرکس مسیر زندگی و آینده خود را خود انتخاب کرده و رقم میزند
6- اسماعیل میرزایی: من در حال حاضر در آلبانی مشغول زندگی شخصی خودم هستم
7- پیمان حمزوی: تصمیم من به ادامة زندگی در خارج از مناسبات مجاهدین به اختیار و انتخاب خودم بوده است
8- احمد تاجگردون: تصمیم شخصی من [برای زندگی شخصی] طبعاً ربطی به کسی ندارد
9- سوگند آگاهی: بنا به دلایل شخصی و خانوادگی انتخاب دیگری غیر از سازمان مجاهدین را کردهام
10- رضا اسلامی در حال حاضر به زندگی در آلبانی مشغولم
همانطور که ملاحظه می کنید همه آنها تاکید می کنند که از فرقه جدا شده اند.
اولین نکته مهم نیز همینجاست یعنی نویسندگان این نامه ها که هیچکدام افراد جدیدی نبوده و دهها سال در سطوح مختلف تشکیلاتی در عراق بودند، در نامه های خود بر این موضوع تاکید کردند که «از فرقه جدا شده و مشغول زندگی شخصی خود بوده و اختیار زندگی شان را خود برعهده دارند».
آنها و بقیه کسانی که از فرقه جدا شده اند دست به کاری زدند و چیزهایی می گویند که در عراق و در قرارگاه جهنمی اشرف چیز های ممنوعه و مرز سرخ بودند و اگر کسی به این کلمات فکر می کرد چه رسد به آن که بخواهد آن را به اجرا در بیاورد، از سوی سران فرقه به عناوینی همچون خائن، بریده، کوفی، غرق در بورژوازی و… ملقب شده و مستوجب هر نوع برخوردی میشد و حکمش از نظر رجوی اعدام بود.
در فرقه رجوی جدا شدن یک مرز سرخ بود و سران فرقه همیشه تلاش می کردند تا حد امکان جدا شدن اعضا را مخفی نگه داشته و منکر آن شوند و چنانچه موضوع لو می رفت و دیگران می فهمیدند که عضوی فرار کرده و جدا شده است، سران فرقه بلافاصله به تخریب فرد جدا شده پرداخته و جدا شدن او را یک خیانت میخواندند و به سرعت پرونده ای برای او می ساختند و کسی که تا روز قبل او را «مجاهد و گوهر بیبدیل» میخواندند را یک شبه تبدیل به «بریده، خائن، پاسدار، اطلاعاتی، مامور جمهوری اسلامی، نفوذی ایران و…» می کردند تا به این ترتیب جدایی از فرقه را به عنوان یک مرز سرخ حفظ نموده و مانع از ایجاد شکاف در ذهن بقیه اعضا شوند.
به برخی از اقدامات رجوی ها برای ممانعت از جدایی اعضا توجه کنید:
– رجوی پلید در سال 1373 ابلاغیه معروف به خروج ممنوع را به اعضا ابلاغ و گفت که دیگر اجازه جدا شدن به هیچ عضوی داده نخواهد شد و درهای خروجی سازمان بسته شده است.
– مریم قجر بارها و بارها در نشست های عمومی می گفت که نباید به هیچوجه ریزش نیرو داشته باشیم.
– از سوی رجوی خائن به عنوان یک اصل تشکیلاتی به همه ابلاغ شده بود که «طعمه و بریده نداریم و نمی توانیم داشته باشیم».
– در سال 1380 رجوی که دید با تمام سرکوب ها باز هم کسانی هستند که خواهان خروج از فرقه شده و فرار می کنند. در این اقدام ظالمانه دیگر در نشست عمومی گفت که من درب های خروجی سازمان را باز کرده ام اماخروج از سازمان چهار شرط دارد. شرط های رجوی اینها بودند:
1- فرد خواهان جدایی ابتدا در یک نشست چند صد نفره و در جلوی دوربین بگوید که بدلیل مشکل جنسی قصد خروج از فرقه را داشته و فرقه به حق است و مشکلی در مناسبات آن نیست.
2- دو سال زندان انفرادی در خروجی فرقه به بهانه سوختن اطلاعات فرد.
3- بعد از دو سال فرد خواهان جدایی را به دلیل ورود غیر قانونی به عراق، به دولت صدام تحویل می دهند. طبق گفته رجوی در آن زمان ورود غیر قانونی به عراق 8 سال زندان داشت.
4- بعد از تحمل این 10 سال زندان، رجوی می گفت با دولت عراق صحبت کردیم که این فرد را با ایران مبادله کنند. (در آن زمان نفرات فرقه به اخبار دسترسی نداشته و تصور می کردند چنانچه پایشان به ایران برسد اعدام خواهند شد)
هدف رجوی این بودکه هم ننگ «خروج ممنوع» را از پیشانی خود پاک کند و در عین حال با شروط فوق افراد را به این نتیجه برساند بعد از اقرار به اینکه مشکل جنسی و پس از تحمل ده سال زندان نهایت کار این است که به ایران فرستاده شده و اعدام خواهند شد. پس بهتر است از خیر خروج از فرقه بگذرند.
– رجوی ها حتی در آخرین «تعهدنامه» ای که سران فرقه از اعضا برای انتقال به اسارتگاه جدید «اشرف 3» گرفته بودند نیز جدا شدن از فرقه را با فریبکاری «فرار از جهاد» و «گناه کبیره» می خواندند.
نکته بسیار مهم دیگر این است که انتشار این نامه ها در سایت های فرقه می توان نتیجه گرفت این است که سران فرقه نه تنها دیگر جرات برخورد با اعضای خواهان جدایی را ندارند، بلکه کارشان به جایی رسیده که از سر استیصال نامه های اعضای جدا شده که در آنها بر جدا شدن خود تاکید می کنند را در سایتهای فرقه و با نام مشخص درج می کنند!!!
ببینید تفاوت اشرف و عراق با آلبانی از کجا تا به کجاست! در عراق فکر کردن و ابراز درخواست جدایی از فرقه حکمش اعدام بود ولی در آلبانی سران فرقه حتی جرات نمی کنند به این افراد بصورت علنی توهین نمایند. یعنی وضعیت فرقه چنان شکننده شده که سران فرقه مجبور به پذیرش این مسئله شده اند. در حقیقت باید گفت شرایط این وضعیت را به آنان تحمیل کرده است و سایت های فرقه ناچار شده اند که جدایی از فرقه را امری عادی جلوه بدهند و به این ترتیب در واقع تابوی جدا شدن از فرقه به عنوان مرز سرخ شکسته شد.
یعنی نه تنها روند جدا شدن و در نتیجه فروپاشی فرقه تروریستی رجوی خیلی سرعت گرفته بلکه دست سران فرقه برای مجبور کردن اعضا به ماندن در فرقه خیلی بسته شده و شرایط نسبت به عراق بسیار متفاوت شده است.
هر چند رجوی ها و دیگر سران فرقه بدلیل ماهیت شان باز هم هرکاری از دست شان بر آید برای حفظ فرقه ضد انسانی خود خواهند نمود اما ظرف و مکان زنده ماندن و حیات فرقه ای که همانا قرارگاه جهمنی اشرف در عراق بود از بین رفته است. بی دلیل نبود که رجوی شعار می داد: چو اشرف نباشد تن من (فرقه رجوی) مباد. بی دلیل نبود که سران فرقه تا توانستند حتی به قیمت به کشتن دادن و معلول و مجروح کردن صدها تن از اعضای گرفتار، تلاش کردند زیر بار خروج از اشرف و عراق نروند چرا که از عواقب آن وحشت داشتند اما سرانجام این اتفاق افتاد.
سران فرقه هر کاری که بکنند دیگر شرایط به عقب باز نخواهد گشت. تخلیه اشرف و اخراج از عراق یک مرحله بسیار مهم و تعیین کننده در فروپاشی فرقه تروریستی رجوی بود.
اگر در شرایط امروز خانواده ها وارد آلبانی بشوند، بی شک روند فروپاشی فرقه سرعتی غیر قابل باور خواهد گرفت. هر چند اگر چنین هم نشود باز هم بدلیل اخراج فرقه رجوی از عراق و تغییر شرایط که خود را در ایجاد شکاف در محدودیت های فرقه ای نشان می دهد، ریزش نیرو بیشتر و بیشتر خواهد شد و فروپاشی در آینده ای نه چندان دور اتفاق خواهد افتاد.
بنابراین به خانواده ها و اعضای گرفتار در فرقه باید بشارت داد که: اندکی صبر سحر نزدیک است.
صالحی
روریست بنامند چرا که کینه توزی و سرشکستگی بصیرت و انسانیت را در وجود آن ها محو کرده است.
لابی های خائنانه ی این فرقه با همفکرانشان دست کمی از هم پیمانانشان با رژیم بعث ندارد. آن زمان، نظامی علیه ملت، خیانت و کشتار کردند و حالا با حمایت از گسترش تحریم ها و تحریک تکفیری ها و سرخور