ارتجاع چیست و مرتجع کیست؟
ارتجاع (فرقه رجوی) با آزادی فردی و بیان حقایق سر سازش ندارد و تا آن جا که قدرتش اجازه می دهد، سعی می کند حق بیان را انحصارا خودش در اختیار داشته باشد و بر اساس منطق انحصارطلبانه ارتجاع، بیان هر حقیقتی که منافع آن را تهدید کند – مثل افشاگری های جداشدگان -یک توطئه محسوب می شود!
مرتجع (مسعود رجوی) به کسی میگویند که روش خصمانهای با ترقی، معاصر بودن و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا دوباره زنده کردن نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده اش کوشش نماید!
ایجاد هرگونه خفقان، استبداد، انحصارطلبی و از جمله انکار حقوق دمکراتیک نیروهای خلقی، ارتجاعی است!
ارتجاع، در معنی لغتی به معنای «بازگشت» است و در مفهوم سیاسی به معنای مخالفت با پیشرفت و تحول در بنیادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرقه ای یا روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی موجود میباشد. همچنین خواهان «خنثی شدن» اینگونه تحولات و «بازگشت به گذشته» نیز ارتجاع نامیده میشود.
ارتجاع ضد دموکراسی بوده و با انتقال قدرت و ثروت از قشرهای حاکم به قشرهای محکوم مخالفت دارد همچنانکه رجوی قدرت تشکیلاتی را مختص خود می دانست!
ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوهگر میشود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگیهای فرهنگی علیه اندیشههای ترقی خواهانه مبارزه میکند.
مسعود رجوی دقیقا با افکار و عقاید پوسیده، فرقه ای منحرف راتاسیس کرده بود که در عراق و اشرف می تاخت!
زمان روان و گذرا است. هر اتفاقی مربوط به همان زمان وقوع بوده و تکرارش با همان ویژگیها امری محال است. در کارکرد و حرکات فیزیکی و گردش ماشینها، تکرار مکررات بدیهی و طبیعی است. چرخهای یک ماشین مکانیکی در هر دقیقه و ساعت و روز هزاران و میلیونها بار یکنواخت به دور خود میچرخند. در پدیدههای اجتماعی و تاریخی، تکرار به همان شیوه و روش امری نامحتمل است.
دیالکتیک به ما میگوید: حتا جریان آب یک رودخانه تکراری نیست و آب آن رودخانه هر لحظهاش با لحظه پیش و پس ازآن متفاوت است. اگر خوب بیندیشیم و درست دقت کنیم، خواهیم دریافت حرکت چرخها نیز شبیه نیست؛ زیرا حرارت ایجاد شده در اثر چرخش هر آن در تغییر است و لامحاله در میزان تولید و مصرف انرژی و حجیم شدن چرخها و دندهها تفاوت حاصل میشود. اما فرقه رجوی یک فرقه ضد دیالکتیک و ارتجاعی است که همواره سعی در فرو کردن افراد به درون قبر تنهایی و جهالت دارد! در فرقه رجوی افراد همان گونه رفتار می کنند که 10 سال پیش هم رفتار می کردند! زندگی در فرقه حرکت به گذشته و عین ارتجاع است!
دامنه تاریخ، بزرگ و پهناور است و جوامع و ملیّتها را دربر میگیرد. هر واقعۀ تاریخی دستکم به وسعت قدمت و قدرت یک ملت است. رویدادهای اجتماعی و همه گیر تاریخی، هیچ شباهتی به هم ندارند و تنها از نظر ظاهر یکدیگر را تداعی میکنند. انقلاب مشروطیّت؛ قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ گرچه از نظر رویه، یعنی خیزش مردم شباهتهائی به هم دارند، اما در علتها، نوع حرکتها، برخورد حاکمیتها با آنها؛ و سرانجام نتایج حاصل از هر یک، کاملاً باهم متفاوت بوده و هیچ یک تکرار رویداد پیشین نیست. همچنان که کودتای 28 مرداد ۱۳۳۲ نیز عین کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی نیست.
تمامی حرکات تاریخی، هر یک در جای خود مستقل و قائم به ذات بودند!
اما، امثال رجوی، برای سد در راه تکامل، رجعت به گذشته را با تمام توانشان تبلیغ میکنند!
تلاش سران فرقه رجوی کارشان دقیقاً برگشت دادن ما به عهد شترسواری است و این یعنی ارتجاع محض! اگر به تصمیم و اراده رجوی بود ما را در اشرف به شتر سواری هم تشویق می کرد!رجوی مرتجع همواره تلاش می کرد افراد، با تجدد و دنیای آزاد بیگانه باشند! چطور است که یک رهبر مدعی انقلابی گری، تمامی مظاهر تجدد و تکامل را در اردوگاه هایش از بین می برد؟؟؟
این بزرگ مرتجعان امثال رجوی هستند که با استفاده از واژههای مغلق؛ و معلق زنیهای شرم آور برروی سن سخنرانی، همان اراجیف غلط و مهمل و مزخرف فرقه ای را به گوش شنوندگانی میرسانند که به اجبار در نشست های باصطلاح رهبری گرد آورده شده و گرفتار باران ارتجاع رجوی شدهاند!
کوتاه سخن اینکه جلوگیری ازارتباط با جامعه آزاد و تکرار نامتناسب آداب و رسومِ رایج در ادوار و سدههای گذشته توسط هر کس که باشد نشان ارتجاع است؛ و آن کسان و افراد بیتردید مرتجعند! ارتجاع یعنی کهنه پرستی و کهنهگرائی! همه بحث پیرامون ارتجاع و مرتجع چه زیبا و باشکوه به تن مسعود رجوی پرو می شود…
فرید