از 20 دی ماه 1396 تا 14 اردیبهشت 1397 یعنی در کمتر از 4 ماه، چهار تن از اعضای فرقه بر اثر بیماری مردند. دو تن از آنان بدلیل ابتلا به سرطان و دو تن دیگر بدلیل سکته قلبی کشته شدند.
بر اساس گزارش پلیس آلبانی تعداد نفرات فرقه در این کشور حدود 2600 تن است. به نسبت این تعداد، میزان مرگ و میر بر اثر بیماری در فرقه تروریستی رجوی بسیار بالاست که می توان از آن نتیجه گرفت تعداد بیماران در این فرقه بسیار زیاد است. این حقایق سوالات زیر را در ذهن ایجاد می کند که:
چرا در فرقه تروریستی رجوی تا این حد بیمار زیاد است؟ و چرا اعضای بیمار درمان نشده و آمار مرگ و میر بر اثر بیماری در این فرقه تا این اندازه بالاست؟
نکته قابل تأمل این است که این مرگ ها در شرایطی اتفاق می افتند که اعضای فرقه در اروپا مستقر بوده و قاعدتاً میبایست از امکان دسترسی به پزشک و امکانات درمانی خوب برخوردار باشند، اما چرا علیرغم این امکانات، اعضای بیمار درمان نمی شوند؟
ریشه این تعداد بیمار در فرقه کجاست و مقصر اصلی این مرگ و میرها کیست؟
تا زمانی که صدام بر عراق حاکم و حتی تا وقتی که نیروهای آمریکایی کنترل قرارگاه مخوف اشرف را بر عهده داشتند، رجوی ها در قبال بیماری و کشته شدن اعضای فرقه هیچ اهمیتی نداده و کلاً به آن اعتنایی نمی کردند.
دلیل اول این بود که تمام فکر و ذکر رجوی معطوف به این بود که اعضا فرار نکنند و به همین دلیل چون بردن اعضا به مطب دکتر می توانست احتمال فرار را زیاد کند، بنابراین به بیماری اعضا اهمیت داده نمی شد. حتی در آن زمان رجوی ها برای اینکه اعضا امکان تردد به خارج از قرارگاه مخوف اشرف را نداشته باشند، چند پزشک مورد تایید حزب بعث عراق را به قرارگاه آورده و بیماران فقط می توانستند به این پزشکان مراجعه کنند. موضوع بیماری و تخصص آن پزشکان و بیارتباط بودن تخصص آنها با برخی بیماری ها اصلاً اهمیتی نداشت بلکه مهم این بود که افراد نباید راهی به بیرون قرارگاه بیابند.
دلیل دوم فشار تشکیلاتی بود. به دستور رجوی هر کس که می گفت بیمارم باید مورد برخورد قرار می گرفت. از نظر او کسی که می گفت بیمارم با تشکیلات زاویه داشت و به همین دلیل با کسی که می گفت بیماری دارم و نمی توانم به سر کار بیایم برخورد می شد. اولین مارکی که به او می زدند این بود که می خواهی تنها باشی تا به مسئله دوران (مسئله جنسی) فکر کنی!!! رجوی حتی در کتابچه تشکیلاتی به صورت رسمی به همه ابلاغ کرده بود که بیمار شدن در فرقه ممنوع است و به عنوان یک اصل گفته بود «مجاهد بیمار نداریم»!! این فشارها موجب شد که بسیاری از اعضا از گفتن بیماری خود منصرف شوند تا متهم به تمارض نشده و مورد برخورد قرار نگیرند. بخصوص اگر بیماری قابل نشان دادن نبود. مثلاً درد معده یا سر درد و… که فرد نمیتوانست به مسئول و تشکیلات نشان دهد که بیماری او واقعی است.
در این رابطه یک نمونه را ذکر می کنم. یکی از نفرات یگان ما به نام پرویز موسوی بیمار بود و تب داشت و به همین دلیل به نشست عملیات جاری نیامد تا استراحت کند. فرمانده یگان همه نفرات را جمع کرد و گفت که شما «بی غیرت هستید، چرا اجازه می دهید کسی که مشکل دارد به نشست عملیات جاری نیاید و به رهبری (رجوی های ملعون) دهن کجی کند» و با کلماتی از این دست تعدادی را تحریک کرد و آنها به سراغ پرویز رفته و وی را با همان تب از تختخواب بیرون کشیده و به زور به نشست آوردند.
دلیل سوم کتک خوردن افراد ناراضی و اعضای معترض بود. به دستور رجوی از سال 1373 کسی اجازه خروج از فرقه را نداشت و با افرادی که چنین درخواستی داشتند می بایست با سیاست «مشت آهنین» برخورد می شد. برای چنین افرادی به عنوان «گناهکاران خائن» نشست برگزار می شد و به تحریک مسئول نشست آن فرد مورد ضرب و شتم قرار میگرفت. این افراد اگر زنده می ماندند نمی توانستند پیگیر مشکلاتی باشند که بر اثر آن کتک کاری ها به آن مبتلا شده بودند. رضا ستوده مرام از جمله این افراد بود. وی چند سال قبل بدلیل بیماری در آلبانی مُرد. به احتمال زیاد علت مرگ او ضایعات ناشی از ضرباتی بود که هنگام کتک خوردن در قرارگاه مخوف اشرف به آن گرفتار شده بود.
در این دوران بطور عام رجوی ها خبر مرگ اعضا را مخفی می کردند و با دفن فرد در قبرستانِ قرارگاه جهنمی اشرف و دادن پیامی از سوی رجوی که برای هم یگانی های آن فرد خوانده می شد، موضوع را مختومه می کردند. این مخفی کاری در حدی بود که حتی نفرات یگان کناری نیز از موضوع بی خبر بودند.
از هنگامی که دولت عراق کنترل قرارگاه اشرف را بر عهده گرفت و احتمال انحلال این قرارگاه بیشتر شد، رجوی ها به ترفند کثیف سوء استفاده از بیماری اعضا به عنوان حربه ای علیه دولت و ملت عراق روی آورده و دستگاه تبلیغاتی خود را پر کرده بودند از آمار و ارقام بیماران مختلف. رجوی ها و سران فرقه تروریستی اش که تا دیروز اجازه نمی دادند اعضا بیماری خود را بیان کنند و یا اجازه نمی دادند کسی که مثلاً مشکل دیسک کمر دارد پیش دکتر متخصص برود و به زور او را سرپا نگه می داشتند، رنگ عوض کرده و ناگهان نگران اعضای بیمار شده و پشت سر هم آمار بیماران را بیرون می دادند تا شاید با این ترفند دولت عراق را وادار به عقب نشینی کرده و قرارگاه جهنمی اشرف را حفظ کنند.
به گواه اسناد و افشاگری بسیاری از جدا شدگان که در درگیری های مختلف بین اعضای فرقه و ارتش عراق شرکت داشته و اطلاعات کافی در اینباره دارا بودند، سران فرقه به عمد کاری می کردند تا بین اعضا و ارتش عراق درگیری ایجاد شده تا اعضا در این درگیری ها مجروح یا کشته شوند و رجوی بتوانند با سوء استفاده از این موضوع مظلوم نمایی کنند.
همچنین به گواه شاهدین درگیری های 19 فروردین، مجروحین را بجای اینکه به پزشک یا بیمارستان ببرند، به عمد در یک گوشه نگه می داشتند تا کشته شده و آمار کشته ها بالا برود.
مجروحین بجای آنکه ابتداً مورد مداوا قرار بگیرند، می بایست اول مقابل دوربین تبلیغاتی حاضر شده تا حداکثر تبلیغات ضد عراقی صورت گرفته و احساس ترحم برای فرقه و احساس تنفر از عراقی ها در بیننده ایجاد شود.
رجوی ها حتی به جسد مرده های خود نیز رحم نکرده و برای آنکه از این موضوع به عنوان اهرمی برای فشار به دولت عراق و در نهایت خرید زمان برای ماندن در اشرف و عراق سوء استفاده کنند، روزهای متمادی از دفن اجساد خودداری می کردند و خواهان این بودند که حتماً به آنها اجازه برگزاری مراسم داده شود تا با این کار برای خود تبلیغات کنند! آیا این غیر واقعی است که نفراتی که در آن چند روز مسئول نگهداری از این اجساد بودند، به بیماری های میکروبی آلوده شده باشند؟
در این مرحله رجوی ها علت بیمار شدن اعضا را دولت عراق معرفی کرده و از این طریق مظلوم نمایی می کردند. تبلیغات فرقه به گونه ای بود که گویا رجوی ها خواهان مداوا و نجات بیماران هستند اما این دولت عراق است که با ممانعت از دسترسی بیماران به دکتر باعث تشدید بیماری و یا مرگ بیماران میشود. این در حالی بود که دولت عراق تمام این موارد را تکذیب می کرد. بعدها مشخص شد که سران فرقه تروریستی رجوی برای جلوگیری از فرار اعضا، به اشکال مختلف در مسیر انجام قرار پزشکی بیماران کارشکنی می کردند. مثلا ً به عراقی میگفتند که یا باید به همراه فرد بیمار چند نفر به بیمارستان بیایند (تا مانع از فرار آن فرد بشوند) یا آنکه قرار انجام نمی شود!!! و با چنین ترفندهایی قرار را در نهایت کنسل کرده و باعث وخیم تر شدن حال بیمار شده و آنها را به سمت مرگ سوق می دادند.
به هر حال زمان گذشت و حالا چند سال پس از اخراج فرقه از عراق و استقرار اعضای آن در اروپا، شاهد آن هستیم که تعداد زیادی از اعضای فرقه بر اثر بیماری در آلبانی مردند و در آخرین نمونه در کمتر از 4 ماه چهار عضو فرقه بدلیل بیماری از دنیا رفتند. اینبار اما دولت عراق و یا دولت ایرانی در کار نیست که بتوان تقصیر را به گردن آنها انداخت.
حال بر می گردیم به این سوال که «ریشه این تعداد بیمار در فرقه کجاست و مقصر اصلی این مرگ و میرها کیست؟» عامل اصلی و تعیین کننده رجوی ها و دیگر سران جنایتکار فرقه تروریستی رجوی هستند که به اشکال مختلف اعضا را در بندهای فیزیکی و ذهنی اسیر کرده و با راه اندازی برده داری نوین و وارد کردن فشارهای جسمی و روانی به اعضا، آنان را در خطر ابتلا به بیمارهای مختلف قرار داده و با عدم رسیدگی به بیماری زمینه ساز مرگ آنان می شوند.
خبرهایی هم که از آلبانی می رسد حکایت از آن دارند که سران فرقه به منظور جلوگیری از فرار اعضا و فروپاشی فرقه، کماکان سیاست اسیر سازی و برده کردن اعضا را دنبال نموده و در مسیر انجام اقدامات درمانی آنها، به روش های گوناگون کارشکنی می کنند و به این ترتیب زمینه را برای تشدید بیماری و رفتن اعضای بیمار به سمت مرگ مهیا مینمایند. از نظر رجوی ها همه اعضا یک بمب ساعتی افشاگرانه هستند که تنها راه خنثی سازی آنها کشتن یا به کشتن دادن آنان است.
صالحی