آینده اعضای اسیر فرقه رجوی، به سمت آزادی و رهائیست

تمامی شواهد و قرائن حاکیست: آینده اعضای اسیر در فرقه به سمت آزادی و رهائی و دنیای آزاد با شتابی کم وبیش در حرکت می باشد.
باید به به این حقیقت اشاره کرد که وضعیت فرقه رجوی، تا آنجا متزلزل شده و عزم راسخ جداشده ها برای نابودی فرقه رجوی، تا آنجا قاطع است که هیچ حمایت و قدرت خارجی نیز نخواهد توانست، این فرقه جهنمی را از سرنگونی محتوم نجات دهد.

البته ممکن است سران فرقه، چند صباحی با دروغ و نیرنگ و عوام فریبی، نابودی و تلاشی محتوم خود را به تاخیر بیاندازند اما اطمینان داریم که رجوی ها، از سرنوشت ننگین خود گریزی نخواهند داشت و تمامی اسیران نیز آزاد و رها خواهند شد.
سن متوسط اعضای حاضر در آلبانی حدود 58 سال است و تعداد قابل توجهی از آنان از مرز 60 سالگی گذشته اند، که توان کافی برای ماندن در شرایط شبه نظامی و خشن فرقه را ندارند، اما سران سازمان در یک بی اعتنایی وقیحانه به وضعیت ساکنان فرقه، با استفاده از دفاتر خود در کشورهای غربی، فعالیت های تبلیغاتی را علیه ایران در قالب برپایی گردهمایی، راهپیمایی و تجمعات انجام می دهند. آنها برای تبلیغات رسانه ای بیشتر، از بی اطلاعی برخی شهروندان غربی نیز سوء استفاده کرده و حتی بودجه مالی حضور آنان در این تجمعات را پرداخت می کنند.
بر اساس گزارشات مستند جداشدگان و نهادهای بین المللی مانند صلیب سرخ، اعضای سازمان در معرض فشارهای روانی بسیار قرار داشته و در انزوا نگه داشته شده اند و تعداد بسیاری از اعضای سازمان قصد جدایی از آن را دارند، واقعیت این است که اکثر ساکنان سازمان در آلبانی علیرغم میل خود در آنجا هستند و در صورت ایجاد فرصت مناسب، آنجا را ترک می کنند.
روزگار مجاهدین بویژه اکنون با مریم قجر تلخ تر از تلخ است، کوس رسوایی و وابستگی عریان مجاهدین به قدرت های استعماری و دلبستگی های آنان به شیوخ عرب برای همگان مشخص و مبرهن است.
از طرفی، حنای سران فرقه، بد جوری برای مردم ایران رنگ باخته است و شعار های پوچ و تو خالی مبارزه برای آزادی و تلاش برای رهایی مردم دیگر کمتر کسی را میفریبد و شعارهایی آن هم از نوع مجاهدین برای ایران و ایرانی، دیگر هرگز کمترین تاثیری بر مردم ایران بویژه نسل جوان نداشته و ندارد.
در چنین شرایطی که سربازهای سالخورده و زیر پرچم مجاهدین که متوسط سنی شان بعضا از 60 سال گذشته است و سران فرقه با پس گردنی از خاک عراق که مدعی بودند، « کانون نبرد استراتژیکی»!! آنان است اخراج شده و جملگی فقط و فقط چشمان شان به دست قدرت های استعماری برای مصرف کردن آنان است، موج تقابلات تشکیلاتی روزافزون عرصه را بدجوری برای مریم قجر تنگ کرده است.
آری امروز مریم قجر سر در آخور سیاست پیشگانی فرصت طلب فرو برده است و برای خروج از جهنم عراق که بیش از ۴ سال طول کشید و باز هم صدها تن به واسطه این دیر کرد، جان خود را بی دلیل از دست دادند، هرگز مریم قجر و رهبر درگل مانده مجاهدین مسعود رجوی را وادار نکرد که عذری بخواهند و تازه طلبکارانه تمامی تقصیرها را به گردن دیگران انداخته و می اندازند.
امروز مجاهدین به صحنه گردانی مریم قجر مثال عقربی را می ماند که تمام عمر به خوی وحشی و سیری ناپذیر خود، دیگران را نیش زده است و باعث ویرانی و مرگ هزاران جوان و نوجوان ایرانی و قربانی و گرفتاری صدها عضو و هواداری شده است که بعضا دل در گرو آزادی خلق و میهن داشتند. اما امروزاین عقرب در چنگال آتشی در گرداگرد خود و در پایان مسیر وابستگی، باید خود را نیش بزند! بله، عقرب ها به هنگام مرگ خود را نیش میزنند!
امروز مطمئنا سازمان مجاهدین، در انتهای مسیر ننگین خود است و آزادی و رهائی اسیران، البته پس از سالیان متمادی و سیاه، ارمغانی است که ره آورد، روبه پایان این فرقه استبدادی خواهد بود بلا شک!
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا