دنبال کردن فراخوان ها و موضع گیری های سازمان مجاهدین خلق در ارتباط با ایران در عرصه های داخلی و خارجی به یک نقطه مشترک ختم می گردد و آن هم چیزی جز این نیست که در قالب فرآیند بدیل سازی از خود برای عبور از نظام سیاسی در ایران تعریف می شود.
در واقع فرقه رجوی با بیشینه سازی تشکیلاتی از خود درصدد تحمیل توهمات و مطالبات نامشروع سازمانی شان بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و حتی صنفی در ایران است. از این رو در مسیر هموارسازی اهداف و برنامه های نفاق گرایانه فرقه ای شان، حرکت همزمان و همسو در عرصه داخلی و عرصه خارجی را برای نزدیک شدن به این توهمات را سیاستگذاری کرده اند.
در واقع کادر رهبری و تشکیلاتی مجاهدین در تحلیل و ترسیم مختصات اعتراضات صنفی در ایران، با سیاسی جلوه دادن آن، از فقدان رهبری (لیدر) به عنوان یک ضعف سخن می رانند. بطوریکه آنها با مطرح ساختن موضوع رهبری، قصد دارند سازمان فرقه ای مجاهدین را به عنوان در دسترس ترین و محق ترین! گروه در این باره جا بزنند و آن را به همگان در عرصه داخلی و عرضه خارجی بقبولانند. از این رو در این راستا با استناد به تاریخ تروریستی گروه خود و بالیدن به ارتش کاغذی شان موسوم به ارتش آزادی بخش، و نوع روابطی که با غربی دارند که به نوعی جاسوس آنها قلمداد می شوند، در کنار سلسله مراتب ادعایی سازمانی شان تنها آلترناتیو را خود می دانند و لاغیر. چرا که بنا به توهم مجاهدین اگر در حال و آینده تهدید جدی و تعیین کننده ای علیه نظام سیاسی در ایران وجود داشته باشد از جانب آنها خواهد بود. و این بدان معنا است که خود بزرگ بینی های این گروه و سازمان تبعیدی بر مبنای سابقه تاریخی، قدرت سازمانیافته رو به زوال فرقه ای که مدعی آن هستند، شکل گرفته است.
مجاهدین با این ادعا که در آینده رهبری اعترضات را در دست خواهند گرفت، در تلاش بی وقفه ای برای دو قطبی سازی مردم و خود در یک جبهه بر علیه نظام اسلامی در ایران هستند. که در عرصه خارجی باید به جبهه توهمی آنها غرب را نیز اضافه کرد. با این اوصاف است گروه مجاهدین با طلایه دار و پیشقراول تلقی کردن خود، هدف را رهبری و تسلط بر جریانات اعتراضی صنفی و تبدیل کردن آنها به شورش های سازمانیافته در جهت به هم ریختن نظم و تعادل اجتماعی، بی ثباتی سیاسی و امنیتی در داخل به هر قیمتی قرار داده اند. در واقع با توجه به شواهد موجود در این باره، به نظر می رسد رادیکال سازی اعترضات و گراییدن آن به سمت وندالیسم (خرابکاری) هدف اصلی آنها است؛ پروژه ای که از آن با نام برنامه هوشمند سازی اعترضات یا قیام مردمی ایران از آن یاد می کنند. پروژه ای که تمام ساز و کارهای داخلی و خارجی را به بخشی از نقشه آنها تبدیل می کند. به عبارتی آنها در تلاش اند از این طریق، هر گونه کنش و واکنشی در این باره را در حوزه های دوگانه داخلی و خارج، به میدان سیاست ها و اهداف خود بکشانند.
در واقع مجاهدین برای خروج از بن بست های تاریخی شان که در طول چهار دهه گذشته بدان مبتلا بوده اند استدلالات ذکر شده در سطور فوق را مبنای فرافکنی های خود قرار داده اند؛ و به تبع آن اکنون نیز با تمام قوا و امکانات وارد میدان شده اند؛ به نوعی که همه توان تاریخیِ – سیاسی و تشکیلاتی شان را وارد کارزار نفاق کرده اند. چرا که رهبران فرقه فریب به این امر واقفند که عدم حصول حداقلی به برنامه ها و اهداف تعبیه شده در این باره، نسخه سازمانی و فرقه ای آنها برای همیشه پیچیده خواهد شد و آنها را محاق تاریخ فرو خواهد برد. و این ترس و هراس از آینده مبهمی که در انتظار آنها است، موجب شده است تا فرصتِ اندک و ناچیز موجود در داخل و خارج مرزهای ایران را به سبب تقابل جویی های غربی ها با ایران اسلامی را غنمیت شمرده و به سمت سیاستگذاری جذب، فریب و دروغ از یکسو و تطهیر و غسل تعمید خود از تاریخ و شخصیت تروریستی شان از سوی دیگر روی
آورند.
دکتر مصطفی مطهری