رسم است برای شناخت هر متفکری کتابهایش را میخوانند. احتمالا همه افراد این جمله و قاعده را قبول دارند. آثار و کتاب های هر فرد، بهترین معرف شخصیت علمی و طراز فکری اوست. اما وقتی بدانیم این جمله را سیاهی لشکر نویسندگان گروه تروریستی مجاهدین خلق در توصیف سرکرده خود یعنی مریم رجوی گفته اند چاره ای نداریم جز اینکه آن را به عنوان یکی از فکاهی ترین جملاتی که تاکنون در توصیف یک شخص شنیده ایم بدانیم.
دو دروغ آشکار درباره رجوی در همین یک جمله نهفته است. متفکر و صاحب کتاب بودن.
معلوم نیست زنی که زندگی خود را در دالان های تاریک فرقه رجوی و در راستای خدمت به مسعود رجوی گذراند، از همسر نخست خود جدا شد و به همسری مسعود درآمد و دستور ننگین حمله عناصر شبه نظامی خود در سال 1367 به خاک ایران را صادر کرد چگونه می تواند یک متفکر باشد؟!
آیا دادن چند پست نظامی مندرآوردی به زنان این گروه پس از جداکردن زنان عضو گروه از همسران خود، ممانعت از ازدواج اعضا، جداسازی بچه ها و جداکردن آنها از والدین و اعزام آنها به خارج از عراق، جلوگیری از تصمیم زنان و مردان برای انتخاب ماندن یا خروج از این فرقه و پوشیدن یونیفورم های نظامی توسط زنان و ایستادن در کنار مردان و سوار تانک شدن، به معنای تطبیق ایده برابری زن و مرد است که کانون سیاهی لشکر نویسندگان سازمان آن را به عنوان کارنامه رجوی آورده اند؟
مزدوری رجوی برای صدام حسین در طول جنگ هشت ساله بعثی ها علیه ایران را هم اگر کنار بگذاریم نمی توانیم افرادی با این طرز تفکر را اندیشمند و متفکر بنامیم.
نکته دوم ادعای داشتن آثار و کتاب توسط مریم رجوی است!
جمع نویسندگان سیاهی لشکر مجاهدین می گویند: «تاکنون از مریم رجوی چندین جلد کتاب و رساله منتشر شده است»!
در بی مایگی سرکرده مجاهدین همین بس که مجموعه سخنرانی های بی محتوای او که حتی در سطح سخنرانی های یک رهبر مخالف هم نیست و صرفا کلماتی تهییج کننده برای حاضران در سالن است به عنوان کتاب ها و رساله های او معرفی شده اند!
آن هم سخنرانی هایی مثل نمایش هر ساله آنها در پاریس که بسیاری از رسانه های غربی اکنون درباره هزینه های کردهای میلیونی آن از جمله پرداخت های چندهزار دلاری به برخی سخنرانان آن سخن می گویند. حال، سخنرانی های سرکرده مجاهدین در این نمایش میلیون دلاری که منابع مالی آن نیز در هاله ای از ابهام است به عنوان آثار مکتوب یک اندیشمند و متفکر معرفی می شود!
مریم رجوی در نهایت چیزی بیش از یک ابزار در دست مسعود رجوی نیست. ابزاری که علاوه بر استفاده نامشروع جنسی از آن که ماحصل طلاق دادن اجباری او از همسر نخستش بود، ژستی برای نشان دادن توجه مسعود به زنان و استفاده از آنها در مدیریت فرقه شبه نظامی خود بود. زنانی که هیچ انتخابی جز ماندن در میان حصارهای بلند اردوگاه های این سازمان جهنمی نداشتند و ندارند.
حرف هایی هم مانند «اندیشه ها و تفکرات» مریم رجوی و هندوانه زیر بغل او گذاشتن او را اگر سیاهی لشکر او نگوید چه کسی غیر از آنها باید بگوید؟
«شناخت او نیز همانند شناخت هر متفکر دیگری البته تنها هنگامی میسر است که کتابهایش خوانده شده و با حاصل کارها و دستاوردهای عملیاش، سنجیده شوند»!
حاصل کارها و دستاوردهای عملی! رجوی هم نیاز به تعمق و تأمل ندارد و همانگونه که سیاهی لشکریان وی گفته اند باید با دستاوردهای عملی اش سنجیده شوند. کشتار 12000 شهروند ایرانی از میان 17000 قربانی ترور در ایران نشان می دهد 70 درصد شهروندان ترور شده ایرانی به تنهایی توسط این خانم متفکر و نظریه پرداز و همسرش به قتل رسیده اند. فعلا همین دستاورد عملی برای شناخت عمق اندیشه های او کفایت می کند.
سیدرضا قزوینی غرابی
مریم ومسعود به کفتار می مانند مثل هیتلر دروغگو و مثل گرگ درنده وبی رحم هستند و در پستی وفرومایگی و خیانت همتا ندارند