ابراهیم مازندرانی که از رجویست های نامی است، در تحلیل اعتراضات مردمی ایران، تلاش نموده که دولت وهم مردم زحمتکش را با لولوی بازار بترساند ودراین مورد چنین گفته است:
” بازار در دوران گذشته یک قدرت اقتصادی بود که مرکز توزیع کالاهای داخلی و مرکز عمدهفروشی و بنکداری و مرکز صادرات و واردات بود. در دوران رژیم ولایتفقیه ابتدا قدرت واردات و صادرات را از دست داد، سپس عمدهفروشان و بنکداران به کسبه جزء و خردهفروشان تبدیل شدند…”.
آقای مازندرانی باید باین سئوالات پاسخ دهد:
1- چرا بازار یک قدرت اقتصادی بود وکارخانه ها نه؟
آیا این امر بدان جهت نبوده که ایران وارد مرحله ی متکامل تر سرمایه داری نشده بود وبازار بعنوان یک سیستم عقب مانده ی پیش سرمایه داری این نقش مهم را داشت که درکشورهای صنعتی ابدا اینطور نیست؟
2- آیا شما موافقید که بازار (نه کسبه وخرده فروشان عرضه کننده ی محصولات داخلی) همان نقش بی بدیل گذشته اش را داشته باشد؟!
یعنی اینکه ایران کماکان وارد مراحل پیشرفته ی رشد نیروهای مولده نگردد واین بازار سرگرم واردات کالاهای صنعتی خارجی وصادرات اجناسی که نتیجه اش افزایش قیمت کالاهای مایحتاج عمومی و ضربه دیدن اکثریت مردم است، گردد ودرنتیجه توسعه وپیشرفتی درکار نباشد؟!
3- بمدت کوتاهی از وقوع انقلاب، جنگ عراق ازراه رسید وقحطی وگرانی دامن مردم را گرفت.
آیا دراین موقعیت شایسته بود که مایحتاج مردم به تجار بزرگ سپرده شود که در مقاطع مختلف تاریخی ازاین مسئله درراستای احتکار وایجاد فقر بیشتر در کشور استفاده کرده اند؟
درایام جنگ وبا وجود درآمد بسیار ناچیز دولت های وقت، مردم ازلحاظ تامین وسایل اساسی معیشت درتنگنا نبودند ودولت کالاها را به کسبه ی جزء وفروشگاه های تعاونی میداد که هم راحتی مردم بهتر فراهم میشد وهم کسبه درآمدی ازبابت حق الزحمه ی توزیع کالاهای اساسی دریافت کرده وزندگی میکردند وآیا این عیبی داشت؟!
دربرابر، تجار بزرگ میتوانستند با حمایت دولت – که انصافا حاضر باین کار بود- دست به ایجاد صنایع زده وکمک بزرگی به توسعه ی کشور وایجاد اشتغال مولد بزنند.
4- ممکن است استثناهایی وجود داشته باشد، ولی عمده فروشان هرگز دچار ورشکستگی نشدند ومعلوم نیست که آقای مازندرانی برای کسانی که عمدتا موجودیت خارجی ندارند، چرا اینقدر دل میسوزاند؟
آیا او چراغ سبزی به محافل خاصی نشان نمیدهد که مثلا تصور کنند” جامعه ی بی طبقه ی توحیدی” ازقفس پریده است؟!
آقای مازندرانی تصور نکند که همواره کسبه وتجار خرد تحت تاثیر بزرگان بازار که هدف خاصی را دنبال میکنند، خواهند بود!
سرانجام آنها تجربه خواهند کرد که احتکارهم که معلوم است کار چه قشری است، بزرگترین ضربه را به کسبه وارد میکند.
مازندرانی باید بداند که درعلم اقتصاد سیاسی، فرق است بین کسبه ای که کالای داخلی توزیع کرده ودرخدمت تولیدند ودیگرانی که فروشنده ی کالاهای خارجی میباشند.
او قدرت درک این مسئله را ندارد که پالایش های عظیمی بین معترضین انجام خواهد شد وصفوف مشخص وگاه متضادی ازاین تحرکاتی که فعلا با ماهیت یکسان پنداشته میشوند، بیرون خواهد زد و مردم دراعماق، درد خود را در ورای درد تجار بزرگ و… خواهند یافت وبازار همان نقشی را نخواهد داشت که درجنبش مشروطه وحتی انقلاب 1357داشته است!
مازندرانی ودیگر مریدان رجوی، با وجود اینکه مدام از” تغییر دوران” حرف میزنند، درکی ازاین مقوله ندارند!
نوید