سایت های فرقه تروریستی رجوی خبر دیدار یک هیات آلمانی از اسارتگاه اشرف 3 در آلبانی را منتشر کرده و تلاش نمودند اینگونه وانمود نمایند که اوضاع در این مقر و همینطور در کل فرقه روبراه است. در این رابطه چند نکته را باید یادآور شد:
1- معلوم است که افشاگری ها علیه فرقه تروریستی رجوی و مناسبات فرقه ای حاکم بر آن بسیار موثر بوده است. بطور خاص حضور خانواده محمدی در آلبانی و اعلام جدایی های پی در پی در یک ماه گذشته و افشاگری های انجام شده توسط مطبوعات غیر ایرانی تاثیر فراوانی در روشن شدن افکار عمومی مردم آلبانی نسبت به ماهیت فرقه تروریستی رجوی داشته و بردن هیات آلمانی از سوی فرقه یک حرکت تدافعی برای کم کردن تاثیرات روشنگر این افشاگری هاست.
2- حضور این هیات مانند آن ضرب المثل خودمان است که می گوید: به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دُمَم
اعضای این هیات آلمانی سال هاست از حامیان فرقه بوده و در سالیان اخیر در ازای دریافت پول در برنامه های سالانه فرقه شرکت داشته اند که آخرین آن حضور در برنامه ویلپنت امسال بود. بنابراین غیر از آن که حرف های مورد نظر رجوی ها را بزنند انتظار دیگری از آنان نمی رفت. اگر فرقه جرات دارد از رسانه ها و شخصیت هایی که پول بگیر نبوده و با آنها همسو نیستند دعوت کند تا از مقر بازدید کرده و گزارش تهیه کنند نه آن که حامیان پولکی خود را به عنوان شاهد معرفی کند.
3- بحران تشکیلاتی سرتاپای این فرقه را فرا گرفته است. این را می توان از آنچه در گزارش این هیات آمده هم فهمید. این هیات در گزارش خود نوشته است”به هنگام غروب هیأت در یک تجمع اعضای مجاهدین شرکت کرد” اما فیلم هایی که فرقه از این تجمع منتشر کرده نشان می دهد تعداد نفرات شرکت کننده در تجمع بسیار محدود است و شاید به 100 نفر هم نمی رسید. این در حالی است که سران فرقه معمولاً در چنین مواردی برای سوء استفاده های تبلیغاتی و همچنین تاثیر گذاری بیشتر روی مهمانان، سعی می کنند حداکثر نفرات ممکن را گرد آورده تا بازدید کننده را تحت تاثیر بیشتری قرار بدهند و فیلم های تبلیغاتی فریبنده درست کنند. اما در این دیدار نتوانستند اینکار را بکنند.
سران فرقه نه تنها هنگام حضور این هیات نتوانستند اقدام به برگزاری جلسه عمومی بلکه در سالگرد تاسیس سازمان و همچنین سالگرد معرفی مریم قجر به عنوان رئیس جمهور هم جلسه عمومی برگزار نکردند. این در حالی است که سال هاست برگزاری جلسات عمومی و اجرای برنامه های مختلف در این ایام از برنامه های ثابت آنها در اشرف، لیبرتی و آلبانی بوده است. بنابراین عدم برگزاری تجمع بزرگ نشان از ناتوانی سران فرقه است.
علت ناتوانی سران فرقه در برگزای تجمع بزرگ در این است که اعضای زیادی از فرقه جدا شده اند ولی از ترس این که مسئولین فرقه آنها را مورد آزار و اذیت قرار بدهند، خبر جدایی خود را اعلام نمی کنند تا با فرقه درگیر نشوند اما دیگر حاضر به ادامه کار تشکیلاتی با فرقه نیستند.
عدم برگزاری تجمع بزرگ همچنین نشان می دهد تعداد زیادی از اعضای باقیمانده اگرچه جدا نشده اند اما دیگر مطیع تشکیلات نبوده و به همین دلیل سران فرقه می ترسیدند آنها را به دیدار هیات آلمانی ببرند، تا مبادا آنها به آلمانی ها چیزهایی بگویند که باعث آبروریزی و افشای دروغ های سران فرقه بشود. در نتیجه نفرات شرکت کننده در جلسه با هیات آلمانی محدود و دست چین شده بودند.
شاید سوال شود که از یک طرف می گویی این هیات حامی فرقه است و از طرف دیگر مدعی هستی که مسئولین فرقه اجازه دیدار اعضا با همین حامیان را هم نمی دهند و این تنافض دارد؟
در جواب می گویم کسانی که سابقه حضور در اشرف را دارند به خوبی با این ترفند سران فرقه آشنا هستند. آنها حتی هنگامی که اعضای «شورا» برای دیدار به اشرف می آمدند از این ترفند استفاده می کردند تا صدای اعضای ناراضی حتی به گوش نزدیکترین متحدین شان در شورا یا مهمانان عراقی و یا خارجی نرسد چرا که تمام روابطی که رجوی ها برقرار می کنند بر پایه دروغ و تزویر است و در نتیجه از حقیقت می ترسند. نمونه ای از این موضوع را می توانید در خاطرات خانم «زهرا میرباقری» بخوانید که چگونه مانع از صحبت های او با مهمان خارجی یا حضور او در بیمارستان عراقی ها می شدند. یک نمونه دیگر که خودم شاهد بودم ممانعت از حضور یکی از اعضای ناراضی به نام «علی قشقایی» در هنگام بازدید نفرات شورا از مقرمان بود. علی مدت ها بود که درخواست خروج از فرقه را کرده بود اما بجای اینکه به او اجازه خروج بدهند با او بدترین برخوردها را کرده و اجازه خروج نمی دادند. قرار بود اعضای شورا برای دیدار از مقر ما بیایند اما «زهرا گرابیان» که فرمانده مقرمان بود دستور داد قبل از آمدن شورایی ها علی را از مقر بیرون ببرند تا با شورایی ها تماس نگیرد. زهرا گرابیان در توضیح این کار گفت” روز قبل که شورایی ها به مقر محور کناری ما رفته بودند و در ادامه به زمین فوتبال مشترک دو محور آمده بودند، علی یک نامه از وضعیت خود و بر علیه سازمان نوشته بود و آن را به اعضای شورا رسانده بود اما شانس آوردیم که این نامه را به «حسن نایب آقا» که نفر خودمان در شورا است داده بود و «نایب آقا» هم آن نامه را به مسئولش داد و خوشبختانه به شورایی ها نرسید والا آبروی مان می رفت.”
4- رجوی ها برای جلوگیری از ریزش مستمر نیرو به اعضای خواهان جدایی گفته بودند تا بهمن 97 صبر کنند چرا که جمهوری اسلامی ایران تا آن تاریخ سرنگون خواهد شد!!! بردن هیات آلمانی به آلبانی سرپوشی است بر شکست تعیین سرفصل بهمن 97 و رجوی ها با این ترفند می خواهند ذهن اعضا را از موضوع اصلی دور کرده و طبق معمول پاسخگوی دروغ های خود نباشد. اما شرایط در آلبانی با عراق بسیار متفاوت است و بی شک با رسیدن سرفصل تعداد زیادی اعلام جدایی خواهند کرد.
5- سایت های فرقه اعلام کردند که این هیات با برخی از مسئولین فعلی و سابق آلبانی دیدار داشتند.
پر واضح است که این اقدام نیز نشان از بحرانی دیگر در فرقه تروریستی رجوی هاست. آنچه رجوی ها از آن وحشت دارند و یک بار نیز ضرب شصت آن را خورده اند، حضور خانواده ها و تلاش آنها برای رهایی فرزندان شان است که رجوی ها را به وحشت انداخته و در نتیجه با دخیل بستن به امامزاده های قلابیِ آلمانی می خواهند مانع از حضور خانواده ها در آلبانی شده و از فروپاشی فرقه خود جلوگیری کنند.
از این 5 مورد می توان نتیجه گرفت که سر تا پای این فرقه تروریستی رجوی را بحران فراگرفته است. حضور مریم قجر در آلبانی نیز نشان می دهد که حتی بالاترین مسئولین فرقه هم دیگر توان حل و فصل بحران های تشکیلاتی را ندارند و قابل اعتماد رجوی ها نبوده و ای بسا که دیر یا زود خودشان به یک بحران برای رجوی ها تبدیل شوند، بنابراین برای دیدار یک هیات ساده و معمولی آلمانی باید خود مریم قجر حضور داشته باشد. ضمن آن که بی شک او در این فاصله اقدام به برگزاری نشست های مغزشویی برای اعضا و مسئولین کرده که باز هم نشانه ای از وجود بحران در فرقه تروریستی رجوی است.
خلاصه آن که این فرقه غرق در بحران است و گریزی از فروپاشی ندارد. این امر دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
صالحی