باز از مزدوران قلم به مزد رجوی، مهرداد هرسینی در مطلبی تکراری چنین گفته:
“جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی شود” به راه افتادن جنبش دادخواهی کذائی با آمارهای من درآوردی خود، برسر خونهای به ناحق ریخته شده در ایران پرداخته است.
جنایات فرقه رجوی مگر از یادها فراموش می شود؟ شما که هر وقت بیکار شدید، گریزی به صحرای کربلا می زنید! انگار زندان های انفرادی تان در جای جای قرارگاههای مجاهدین را فراموش کردید.
شما که دگنگ را در چشم خود نمی بینید، چطور خار را در چشم دیگران می بینید؟ رخت چرک های 40-30 سال پیش را روی میز می چینید و به سر خود می زنید که آی چنین و آی چنان.
هنوز ناله های زندانیان در زندان های شما را فراموش نکردیم. مگر می توانیم ناله ناصرها و کوروش ها را در حالیکه شبانه توی پتو می پیچیدید و به شکنجه گاهها می بردید را از یاد ببریم؟
چرا به محض ورود نیروهای آمریکائی به اشرف، با لودر و بولدوزر به خراب کردن زندان اسکان و جمع کردن برج های نگهبانی زندان اشرف در خیابان های اطراف خیابان 100 پرداختید.
گیریم زندان هایتان را خراب و صاف کردید، چطور می خواهید همه شاهدان را نابود کنید؟
امروز تک تک ما، زندانیان آنروز گواه و شاهد هستیم و در هر کجا حاضریم شهادت دهیم و به وجود زندان ها وشکنجه گاههای شما اذعان کنیم.
این مهرداد هرسینی کجا بود وقتی در اشرف ما را محبوس کرده بودید؟ کجا بود این مزدور رجوی وقتی دهها و صدها نفر را شبانه دستگیر کرده و به زندان های خود منتقل می کردید؟ چرا از زندان انفرادی مجاهدین و شکنجه های شما و بازجوئی های شبانه تان که صحبت می شود، مرض حناق گرفته و کروکور و لال می شوید؟
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم! که چطورما را در اشرف به زندان انفرادی برده و شکنجه کردید.
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم! کمال و یاسر وحجت و… را وادار به خودسوزی وخودکشی کردید.
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم! که باعث شدید حمید (همدانی) درانفرادی رگ خود را زد.
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم! کوروش (سنندجی) را که از انفرادی برده و سربه نیستش کردید.
و … هزاران هزار جنایاتی که نزدیک نیم قرن خیانت و دریوزه گی مرتکب شدید.
نمی بخشیم، سران سرکوب و شکنجه و زندان در سازمان را که در روزگار صدام در عراق بی مهابا می تاختند و سرمست از شکنجه ما عربده می کشیدند.
نمی بخشیم، امثال مهوش سپهری (خواهر نسرین) و بتول رجایی ها را که ساعت ها ما را آماج فحش و ناسزاهایشان قرار می دادند که چرا خود را ول دادیم و مفت خوری می کنیم …! در صورتی که مفت خوری از هیکل های بالای صد کیلویی شان می بارید! همه مسئولین شکنجه گر در اشرف امثال مسئولین اف جی ها واسداله مثنی و … آنقدر مفت خورده و مفت خوابیده بودند که از درب اتاق های اشرف باید یکنفر هل شان می داد تا به داخل اتاق بتوانند بیایند! اما، ما در زیر گرمای طاقت فرسای بیابان های عراق آنقدر کار می کردیم تا از هوش می رفتیم.
فراموش نمی کنیم، ضجه های ملتمسانه مادرانی را که بارها به اشرف آمدند و التماس ملاقات با فرزندانشان را داشتند و تنها به استشمام عطر و بوی عزیزانشان از دوراکتفا کردند و سنگ هائی که به طرفشان پرت می شد را برداشته و بوسه ای بر آن می زدند واز سنگی که پرتاب می شد عطر عزیزشان را می بوئیدند و استشمام می کردند ودست آخر هم دل شکسته و مایوس از پشت سیاج های اشرف دست خالی برمی گشتند و …
خطاب به مزدوران رجوی باید گفت:
انصاف هم خوب چیزی است! مردانگی هم مرد می خواهد که شمایان نیستید. انتقاد از خود را یاد بگیرید.
فرید
با سلام وعرض پوزش این نوشته مربوط به آذربایجان شرقی است.
تبریز