نامه به علی قلیزاده عضو اسیر رجوی درآلبانی
بنام خدایی که داداشی مهربانی چون تورا نصیب من کرد.
تو این فصل سرد زمستان یه سلام گرم به داداشی عزیزم.
درابتدای نامه عذر تقصیر. البته می دانم قلب برادرم آنقدر گشاده و بزرگ هستش که خواهر کوچک خطاکارش را بخاطر کوتاهی وکم کاری وتاخیر درنوشتن نامه میبخشه. میدانم بی صبرانه منتظرنامه ای ازمن بودی تا ازاحوال خانواده ات باخبر شوی. خواهربه فدایت خیلی منتظرت گذاشتم ببخش عزیزم.
قربون داداشی خوبم برم الهی
احوال و اوضاع زندگی پدر و خواهران و برادرانت و دیگر فامیلها، دوستان و آشنایان خوب است و تنها دل تنگ عزیز دلشان هستند.
داداشی عزیزم، پاییز امسال چندتا عروسی داشتیم. سه تا از خواهرزاده هایت به خانه بخت رفتند. خیلی جای شما داداشی گلم خالی بود. انشالله عروسی داداشی گلم.
امسال هم مثل سالهای قبل شب یلدا خونه مادر همه جمع شدند البته به غیر از مرضیه خانم که تهران زندگی میکنن.
شب یلدا همه جمع بودند. همه دور هم بودیم ومثل همیشه تو رو کم داشتیم. کاش کنار ما می بودی.کاش بجای نوشتن نامه روبه روی هم می نشستیم وباهم حرف می زدیم وازته دل می خندیدیم واز شدت خنده زیاد اشک ازچشمانمان جاری میشد و تمام بغضهای سالهای انتظار را روی شانه هایت خالی می کردم.
غم نبود تو کم بود که غم نبود مادرمهربانمان، داماد عزیزمان (آقا رضا) خاله وعمه مهربان وعموهای فداکار و دیگر عزیزان سفرکرده به دل تنگی هایمان اضافه کرد.
چه شبی بود شب یلدا داداشی! شب یلدا که بلندترین وتاریکترین شب سال است و یه شب خاص، نبود عزیزان را بیشتر وپررنگترمی کند.
نه دانه های سرخ اناربا طعم گلپر ونه آجیل مشکل گشا و نه قاچ های زیبای هندوانه هیچ چیز جای خالی تورا برای ما پرنکرد بلکه افزونتر کرد. آخ …علی جان کاش می بودی … برادرم.
سالهاست ما به انتظارت نشسته ایم برادر. به امید روزی که کنار هم باشیم.
میدانم که میدانی فرقه مجاهدین چیزی جز اراجیف و مهملات نمیگویند و نمی بافند. آنها در اصل در پاتلاقی که خودشان درست کرده اند دست و پا میزنند و برای نجات خودشان پاهای کثیف شان را روی شانه های شما گذاشته اند و شما را در افکار پوچ و بی اساس خود زندانی کرده اند.
البته میدانم برادرم عاقلتر از این حرفهاست. شاید امثال سگانی چون مریم رجوی و اون مرده از قبر بیرون آمده مسعود به خیال خامشان ظاهرا شما را درغل و زنجیر کرده باشند اما من برادرم رامیشناسم.
علی ما دارای روح بزرگی است وهیچ وقت اسیر افکار توهمی انان نمیشود. اخه داداشی من تمام خوبیها را یکجا دارد. لنگه نداره تو شجاعت ودانایی ومهربانی وحتی در زیبایی. خیلی بااحساس وخانواده دوست هستش. میدانم دراین سالها همش به فکر ما بودی و یک لحظه ما رافراموش نکردی. بخاطر همین انتظاری که از برادرخوبم دارم اینه که هرچه زودتر بااراده قوی تصمیم نهایی خودش رابگیرد وخودش رااز دامی که اون فرقه ضاله برایش پهن کرده اند، نجات بدهد.همه خانواده ازته قلب منتظر برگشتن توهستیم.
تصمیم خودت را بگیرعزیزم. نگران چیزی نباش مطمئن باش همه ازت حمایت میکنن وهیچ چیزی توراتهدید نمیکند و تمام چیزهایی که لعنتی ها تواین سالها توگوش شما پچ پچ و القاء کرده اند وآینده روشنی که انها ازان دم می زنند، تنها سرابی بیش نبوده و نیست.
قبل شب یلدا مهمان اقای پوراحمد در دفترانجمن نجات گیلان بودیم که دلسوزانه وبرادرانه همراه و همگام ما هستند علی جان.
داداشی عزیزم ازت میخواهم برایم دعا کنی که به دعای توخیلی محتاجم.
برام دست به دعا شو تا به مراد دل خودم برسم. میخوای بدونی آرزوم چیه؟ اون آرزوی زیبا دیدن روی ماهت وبه آعوش کشیدن وشکستن بغضی که سالهاست گلویم رامیفشارد. میخواهم صادقانه وعاشقانه و از ته دل برایم دعا کنی داداشی خوبم.
فکرنکنم احتیاجی باشد دوباره تکرارکنم ما منتظر تصمیم قاطع تو که همان جداشدن ازاون فرقه ضاله است، هستیم.
علی جان ازت انتظار داریم بااراده قوی ومحکم جلوی آنها قد علم کن وبگو ای لاشخواران بروید به درک. شما سالهاست مثل راهزنان تمام عمر و جوانی و آرزوی ما رابه غارت برده اید.
راستی برادرم دراولین فرصت توانستی دوتا شماره میدم باهام تماس بگیر. میخواهم صدای گرم و دوست داشتنیت رابشنوم وخبرهای خوش ازپشت تلفن ازت داشته باشم که بگویی: زهرا من هم مثل حر آزاد شدم.
منتظرت میمانم برادر خوبم تااولین تماس. یادت نره عزیزم …
همه دوستت داریم خیلی زیاد علی جان
شماره تلفن زهرا خواهرکوچکت 09112842282 و 09031327526
به امید دیدار نازنین برادرم علی آقا
شب یلدای 1397 – زهرا
علی جان، راستی یه عکس دورهمی خانواده درشب یلدای امسال برات می فرستم که میدونم با دیدنش عشق میکنی و بیاد ما می افتی خوشگل من.