یک فریب خورده ی رجوی دریکی از رسانه های او نوشته است:
” واقعیت امر این است که ما در عصر روشنایی هستیم. مشخصهٔ این عصر در این است که دنیای بیرونی در تسلط محض طبقات ستمگر نیست…”.
یعنی این مرید رجوی که تمام امیدش به حرکات دهان جان بولتن هاست، میخواهد بصورت سفیهانه یا مزورانه ای بگوید که جهان طبقاتی را خوب نمیداند وبا این حال، رهبری مجاهدین خلق را که برای مجریان سیاست های هرچه طبقاتی تر کردن جامعه وجهان سینه چاک میدهند، رهبر عقیدتی خود میداند!
او درتعریف وتوصیفی دروغ ازمجاهدین، به نوشته اش اینطوری ادامه میدهد:
یادم هست آقای رجوی در سال ۶۶(دقیقاً نمیدانم، به گمانم) در مصاحبه با یکی از نشریات خارجی، در جواب خبرنگار گفته بود که هیچ نیرویی در جهان نمیتواند مجاهدین را وجهالمصالحهٔ سازش قرار دهد(نقل به مضمون).
آیا زانو زدن دربرابر شیوخ مرتجع عربستان مصالخ نیسدت؟
یعنی خودتان وبدون دستور کسی باین عمل ننگین مبادرت کردید؟
اینکه بدتر ازمورد مصالحه قرار گرفتن که شاید ازسر جبر و ناچار باشد درحالی که زانو زدن کار ارادی مشمئز کننده است!
بازهم:
” سازمان یافتگی شگرف مجاهدین، پایداری بینظیر و ایمان خللناپذیر و راهبری خردمندانه و تابناک شخص آقای رجوی که در کوچکترین کنش و واکنش رزمآوران ارتش آزادی مشارکت و رهبری داشت و تلاش بیهمتای ققنوسوار خانم رجوی برای حفظ آیندهای انسانی که با بهای به آتش سپردن خود میخواست به جهان عرضه کند؛ چندی از انبوه دلایل این ماندگاری تاریخی در مقابل این توطئه عظیم جهان سرمایه با عقبافتادهترین وخونریزترین نظام دنیای جدید است”.
چرا شگرف؟
ایمان جریانی که طی سکوت قبرستانی وبدون کوچکترین توجه به خرد جمعی، به موجودیت نحس خود ادامه میدهد ومنتظر خرابکاری دشمنان مردم ایران است تا نمدی برای کله برای خود تهیه کند، ازکدام نوع ایمان هاست؟
نام نوع پایداری مسعود مدام قصر نشین رهبری خردمندانه است!
این مرد مجهول المکان، اگر بیخردی میکردکه کرد، چه دستآرود ننگینی داشت؟!
آیا به آتش سپردن دیگران وغرق کردن خود درانواع تجملات که کار دائمی اوست، کاری ققنوس وار نامیده میشود؟
راستی سازمان مجاهدین با کدام کار جهان سرمایه داری را به مبارزه طلبید؟!
اوکه با هارترین بخش سرمایه داری جهان درارتباط است، تو باید دیوانه باشی پسر که این حرف ها را مطرح میکنی وبه شعور مردم توهین روا میداری!
“… هجرت بزرگ صورت گرفت که خود به تنهایی فتحالفتوح و قلهٔ این نبرد بین جهل و جمود و سرمایه و آز با انسانیت و روشنی و آیندهای بهتر برای مردم ما است. …”.
منظورتان فرار همان فراربزر گ، رانده شدن ازعراق به آلبانی است؟! کاری که مریم ومسعود بزرگترین مخالفت ها را با آن کردند وسرانجام راهی جز تمکین به خواست خانواده ها نیافتند که میخواستند فرزندنشان قربانی گلوله های مشکوک درعراقی که قادر به تامین امنیت خود نبود، نگردند!
با این حال اگر بازهم اصرار بر فتح الفتوح بودن این فرار دارید، آنرا بحساب پایداری خانواده های درگیر با رجوی بگذارید!
عضوی از خانواده های گرفتار در تشکیلات مافیایی رجوی