اخیراٌ دستگاه تبلیغاتی فرقه تروریستی رجوی مصاحبه ای با فردی به نام مهدی براعی (احمد واقف) انجام داده که نشان از تهی مغز بودن وی می باشد. البته او در چهارچوب تشکیلاتی هم چاره دیگری ندارد که اباطیل هزار بار نشخوار شده رجوی تروریست را تکرار کند. اکنون قصد داریم به گوشه هایی از این مصاحبه اشاره کنیم تا دریابیم که چگونه مسئولین فرقه سعی دارند با رندی تمام موقعیت فعلی سازمان را خیلی خوب جلوه دهند وصورتشان را با سیلی سرخ نگهدارند.
احمد واقف در همان ابتدا مطرح می کند” استراتژی ما همیشه از وضعیت دشمن چگونه است بیرون می آید”. این حرف در مورد استراتژی نشان از این دارد که بسته به موقعیت زمانی و اینکه چکار باید انجام دهیم استراتژی جدید بیرون می آید یعنی هدف وسیله را توجیه می کند. باید به احمد واقف گفت استراتژی در لحظه تولید نمی شود بلکه استراتژی یک برنامه دراز مدت است که برای رسیدن به آن استراتژی می توان از تاکتیک های مختلف استفاده نمود. این حرف وی نشان می دهد که در اولین گامهای تشکیلاتی هنوز در جا می زند و ذهنش گچ گرفته که هنوز تفاوت استراتژی و تاکتیک را نمی داند.
در جای دیگری از روده درازی احمد واقف به نکته خوبی اشاره دارد مبنی بر اینکه” بر سر در سازمان دو کلمه حک شده است یکی فدا و دیگری صداقت و این اساس سازمان راتشکیل می دهد”. باید به احمد واقف و دیگر مسئولین کاسه لیس گفت ما و دیگر دوستان هر چقدر در مناسبات به دنبال این دو کلمه گشتیم چیزی پیدا نکردیم و هر چه که مشاهده نمودیم ریا و حقه بازی، فربیکاری و شیادی رجوی و دیگر مسئولین سازمان بوده است چون این حرف ما نه از روی تحلیل بلکه از روی واقعیت موجود در مناسبات فرقه رجوی عنوان می کنیم که از لحظه بنیان گذاری سازمان فریبکاری و شیادی و حقه بازی پایه اصلی تشکیلات بوده است و به همین خاطر هیچ وقت ماهیت آن عوض نمی شود و ما وقتی وارد مناسبات رجوی شدیم این فضا وجود داشت. از همان روز اول سعی می شد به افراد شیوه دروغ گفتن، زیرآب زدن همدیگر یاد داده شود و به همین خاطر هیچ وقت کسی در مناسبات یافت نمی شد که بطور کامل با سازمان رو راست باشد چه از گفتن فاکتهای عملیات جاری گرفته تا غسل هفتگی. پس می توان گفت که احمد واقف وقتی از فدا و صداقت حرف می زند دروغی بیش نیست چرا که اولین کسی که فدا نکرد خود رجوی بود و در میان شرایط سخت همیشه وی اولین نفری بود که فرار می کرده تا فشاری به او وارد نشود و در مورد صداقت نیز اولین دروغگو خود رجوی بود که هیچ وقت حاضر نشد در مقابل شکست خط های سازمان انتقادی از خود بکند و مسئولیت شکست را قبول کند. مگر مسعود و مریم قجر در نشست آخر در سال 1381 عنوان نکردند که اگر آمریکا به عراق حمله کند آنان همراه تانکهای ارتش آزادیبخش همراه رزمندگان به سمت ایران خواهند آمد ولی بعد از چند ماه مشخص شد که خانم سوم وی به فرانسه گریخته و مسعود هم به سوراخی خزیده است و به همین خاطر وقتی رجوی ناقض فدا و صداقت است پس از دیگران چه انتظاری می توان داشت و باید سر در این شعار مسخره را گل گرفت.
در جای دیگری از اباطیل احمد واقف وی عنوان می کند” سازمان مجاهدین و رهبری اش قبل از هر چیز از یک صدق بالا برخوردار است که ذره ای از آرمانش کوتاه نیامد”. بهتر بود وی اشاره می کرد که رجوی در کدام قسمت از مبارزه اش ذره ای از آرمانش دفاع کرده است. چون هر چقدر به سابقه رجوی تروریست نگاه می کنیم در می یابیم که وی در زمان شاه که منجر به کشته شدن رهبران سازمان شد وی عامل اصلی لو دادن خانه های تیمی بوده و چه بعد از سرنگونی شاه به دامن کشورهای غربی و صدام رفت تا با هماهنگی و با برنامه از قبل تعیین شده انقلاب اسلامی که تازه پیروز شده بود را سرنگون کند. وقتی در عراق نیروهای سازمان زیر بمباران نیروهای آمریکایی قرار داشتند وی به اردن فرار کرده بود و حتی در عملیات مرصاد که تهدیدی برای او محسوب نمی شد در سنگرهای بتونی و ضد بمب صدام در منطقه حمرین در حال فرماندهی بود و یا اینکه چگونه مریم قجر برای حفظ جانش به فرانسه گریخت تا مبادا گزندی به او وارد شود آیا به نظر احمد واقف در رفتن از خطرات و حفظ جان نشان از پرداخت بها می باشد؟ در مورد اعضای خانواده رجوی هم باید گفت که وقتی رجوی برادر خود را (کاظم) به اصطلاح شهید حقوق بشر نامید این فرد همان کسی بود که در زمان شاه با ساواک همکاری می کرده است و اگر در مورد دامادش (اصغر ناظم) و خواهرش منیره رجوی باید گفت که آنان وقتی دستگیر شده در اعترافات تلویزیونی خود اظهار ندامت کردند ولی رجوی شیاد با حقه بازی سعی نمود این اظهار ندامت را بر عکس نشان داده و عنوان کند که وی سمبل زندانیان اعدام شده می باشد!!! حال ما باید کدامیک را باور کنیم خانواده ای که همه سابقه درخشانی در خیانت دارند می توانند بهایی برای مبارزه پرداخت کنند؟ بهتر است گوینده این مطالب قدری به خودش و کند ذهنی و پاچه ورمالیدگی خود فکر کند که چگونه سعی دارد واقعیت های موجود را بر عکس جلوه دهد.
در ادامه به مطلب دیگری از پاچه خوار فرقه تروریستی رجوی جلب کنیم. احمد واقف عنوان می کند” الان ارتش آزادیبخش در قالب کانونهای شورشی موتور قیام است و این کانون ها قیام را سازمان می دهند و به پیش می برند”. قبل از جواب دادن باید از پاچه خوار فرقه تروریستی رجوی سئوال نمود که از کدام ارتش به اصطلاح آزادی بخش حرف می زند؟ اکنون وقتی فرقه رجوی در اروپا سکونت داده شده حرف زدن از ارتش کاغذی رجوی بیشتر به تف سر بالا شباهت دارد و اینکه کانونهای شورشی موتور قیام است نیز بیشتر به جوک می ماند. برای فهم کودن فرقه رجوی باید بگوئیم که وقتی به فیلم هایی که خود فرقه رجوی به اسم کانونهای شورشی پخش می کند نگاه می کنیم بسیار خنده آور است چون عکس گرفتن در میان باغ و صحرا و یا در میان کوه که هیچ انسانی نیست و یا زیر پل رفتن و شعاری نوشتن و عکس گرفتن که هنر نیست. تمام این شامورته بازی به نام کانون های شورشی هیچ مصرفی برای سازمان ندارد چون خود مریم قجر هم می داند این عکس گرفتن و نوشتن شعار نمی توان به سرنگونی حکومتی رسید و این بیشتر مصرف داخلی و خارجی یعنی در داخل برای نگهداشتن نفراتش که بله ما هنوز در داخل کشور فعالیت داریم و در خارج و نزد اربابان جهان خوارش نشان دهد که هنوز در داخل کشور هوادار داشته تا بتواند از غرب و شیوخ مرتجع عربی پول دریافت کند. باور کنید برای رهنمود به احمد واقف و دیگران می خواهم عنوان کنم که در ایران حتی خانواده هایی که اعضای آنان در مناسبات شما گرفتار هستند رجوی ها را فردی جنایت کار، تروریست و جاسوس می دانند که به ملت خود خیانت کرده است و اگر اسمی از شما برده می شود با لعن و نفرین از شما یاد کنند. شما با آن همه توپ و تانک و حمایت آشکار صدام در عراق نتوانسته کاری از پیش ببرید و اکنون در کشور آلبانی با افراد پیر و وارفته خود قصد سرنگونی دارید جای سئوال دارد همان بهتر که شما دلتان را برای نوشتن شعار و آتش زدن محلی که سالیان تعطیل شده به افراد خود روحیه بدهید.
در ادامه می خواهیم به بحث خروج سازمان از لیست تروریستی غرب اشاره ای هم داشته باشیم. احمد واقف عنوان می کند” خروج مجاهدین از لیست دقیقاٌ نتیجه تلاش های خود سازمان و مقاومت و در راس همه مرهون زحمات شخص مریم قجر بود” باید گفت که تا کجا قصد دارید به دروغگویی تان ادامه دهید و واقعیت های موجود را بر عکس به دیگران نشان دهید. وقتی سازمانی دست به ترور نیروهای آمریکایی زد آنان به این راحتی حاضر نمی شوند که نام فرقه تروریستی رجوی را از لیست خارج کنند پس معلوم می شود که رجوی ها چکار کردند که غربی ها حاضر شدند نام سازمان را از لیست تروریستی خارج کند؟ مریم قجر در فرانسه چه قولهایی به غرب داده که آنان حاضر می شوند سازمان را از لیست گروه های تروریستی خارج کنند. خروج از لیست تروریستی غرب مرهون زحمات مریم قجر است که با کاسه لیسی و خوش خدمتی به غرب بدست آمده است و اینکه با همکاری سازمان اطلاعاتی اسرائیل دست به ترور دانشمندان هسته ای ایران بزند در این صورت است که غرب می تواند اطمینان حاصل کند که گروه رجوی گروهی است که می تواند به دردش بخورد و باید از لیست تروریستی خارج شود.
احمد واقف این فیلسوف کودن فرقه رجوی عنوان می کند” در نشست های تیر و مرداد سال 92 به دلیل تغییر دوران و ورود به دوران سرنگونی اشرف می تواند تکثیر شود و در ادامه نشخوار می کند که اگر اشرف بایستد جهانی به حمایت برخواهد خاست و دیدیم که اشرف جهانی شد!!!.” باید به او و رجوی ها گفت که بسیار دروغگو و شارلاتان هستید چون مگر شما یادتان رفته که همیشه برای نگهداشتن افراد در اشرف عنوان می کردید که اشرف کانون تمام مبارزان تاریخ است، اگر اشرف ایستادگی کند تمام جهان خواهد ایستاد و شعارهای مسخره دیگری از این مدل، وقتی آمریکا اشرف را گرفت شما مانند موش نزد نیروهای آمریکایی فقط دم تکان می دادید. مگر سلاح شرف مجاهد خلق نبود پس چه شد که موقع خلع سلاح حتی مسئولین هم خوشحال بودند؟ یعنی می توان گفت که به شرف نداشته خود افتخار می کردند که حاضر شدند به آمریکایی ها بدهند. می توان گفت که با تغییر دوران، رجوی نیز استراتژی به گل رفته خود را تغییر داد و حاضر شد نزد سناتورهای غربی دولا و راست شده تا اکنون عنوان کند که وارد دوران جدیدی شده است یعنی اینکه در شعار مبارزه خیالی با امپریالیسم گل گرفته شد و اکنون به علت تغییر دوران باید برای پرچم آمریکا دست زد و خوشحالی نمود. تف بر رجوی و مسئولین امثال احمد واقف که اینگونه به دروغ سعی دارند حقایق را وارونه جلوه دهند. البته باید به این نکته هم اشاره نمود وقتی نیروهای سازمان اشرف را با سرافکندگی تخلیه نمودند شاهد بودیم که از دنیای مورد ادعایی رجوی کسی به کمکشان نیامد و این گونه بود که اشرف بعد از سالیان و فریبکاری برای اعضای نگون بخت تخلیه شد.
حال اکنون قصد داریم اشاره ای هم به کانونهای خرگوشی رجوی ها کنیم تا مشخص شود که آیا آنان می توانند کاری از پیش ببرند؟ و یا اینکه همش سرکاری است؟ و برای پر کردن ذهنهای تهی اعضای فرقه رجوی بکار برده می شود؟ کودن تهی مغز فرقه رجوی احمد واقف در اوج فریبکاری مدعی می شود” کانونهای شورشی یگانهای ارتش آزادیبخش هستند که سرنگونی را محقق می کنند و نقش هدایت و سازماندهی و نقش جرقه و نقش موتور در قیام را به عهده دارند”.
اگر به جد بگوئیم که فرد مورد نظر یا کودن است یا فریبکار، دروغ نگفتیم چون اصلاٌ متوجه نمی شود که چه کلماتی را کنار هم می گذارد و اینکه هر حرفی بهایی دارد.ابتدا از یگانهای ارتش آزادی بخش می گوید که هنوز رجوی دلش را به این خوش کرده است و نمی داند که تمام شعارهای وی در مورد ارتش کاغذی دروغی بیش نیست.و یا اینکه کانونهای خرگوشی اکنون سرنگونی را محقق می کنند شعار مسخره ای که به درد اعضای فرقه رجوی و نگهداشتن افراد در مناسباتش می خورد. اگر منظور فیلسوف تهی مغز فرقه تروریستی رجوی همان فیلم هایی است که پخش می شود به خوبی نشان از این دارد که آنان از سایه خود هم وحشت دارند تا چه برسد که سرنگونی خیالی رجوی را محقق کنند. عکس گرفتن در زیر پل و در میان کوه، باغ و بیابان و نوشتن روی سنگ و ماسه دریا آیا می تواند فرقه تروریستی رجوی را به سرنگونی برساند ارزانی خودتان و رجوی زن باره؟ البته باید به این نکته هم اشاره نمود قبلاٌ در سال 64 سازمان واحدهای چریک شهری زیادی را به داخل کشور فرستاده بود که همگی قبل از انجام عملیات دستگیر می شدند و کاری نمی توانستند انجام دهند و اکنون با شعار نویسی و عکس گرفتن می توان به سرنگونی دست یافت شعاری بیش نیست و اینکه سازمان از این شیوه استفاده می کند می خواهد نشان دهد که هنوز زنده است و دارد نفس های آخر را می کشد.در صورتی که واقعیت این است که اینکار از روی درماندگی و استیصال می باشد.
آقای احمد واقف تهی مغز بهتر است تا می توانید این اباطیل مسخره را نشخوار کنید چون شما از خیانت های رجوی آگاه هستید و اینکه سعی دارید باز هم به فریبکاری ادامه دهید جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که شما هم مانند رجوی خیانت کار می باشید شما هم مانند بقیه مردگان فرقه تروریستی رجوی در آلبانی خواهید مرد و آرزوی سرنگونی خیالی را مریم قجر و بقیه سران فرقه به گور خواهند برد.
هادی شبانی