لینک صحبتهای امیر وفا یغمایی را دوستان برایم ارسال کردند و با شنیدن صحبتهای او چندین ده بار ناخود آگاه اشک از چشمانم جاری شد با وجودیکه خودم هم سالها در سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) بودم.
امیر وفا! واقعا که این اسم چقدر برازنده توست و در تمام کلماتت وفای به عهد و صداقت یک انسان واقعی موج می زند.
روشنگریهای امیر واقعیتهای روزمرۀ بچه ها و نوجوانانی است که با رذالت و دجالیت از احساسات پاک آنها سوء استفاده شد و بطور غیر قانونی و غیر انسانی از کشورهای اروپایی به اسارتگاه اشرف برده شدند که آرزوها و توهمات یک جانی ضد ایرانی را برآورده کنند ولی هیچ کس به فکر آرزوها و احساسات آنها نبود حتی مادرانشان، مادرانی که خودشان نیز در اثر شستشوی مغزی توسط رهبری سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) به جای مادر بودن به فدائیان رجوی تبدیل شدند که آرزوی کشته شدن فرزندانشان را داشتند. شگفتا از این فرقۀ ضد بشر.
جنایت را بنگر که چگونه رهبری این فرقه با زندگی حدود هزار نفر از فرزندان حتی فدائیان خودش بازی کرد؟.
نوجوانانی که اگر در کشورهای اروپایی مانده بودند حتما ادامۀ تحصیل داده و اکنون به سرمایه های گرانبهایی برای آیندۀ ایران زمین و ملتشان تبدیل شده بودند ولی هزار افسوس که رجوی جوانی شان را تباه کرد.
البته خوشبختانه امیر این جوان شجاع با تمام فشارها و مشکلاتی که من هم تا حدود زیادی در جریان آن بودم اکنون خود و زندگی اش را از نو ساخته و مشت محکمی به دهان رجوی زده که می گفت خارج از سازمان شمایان معتاد و در جویها و کنار خیابانها خواهید مرد و اکنون امیر را ببین که با اتمام تحصیلات دانشگاهی خود منتظر فرزندش می باشد و رجوی را ببین که معلوم نیست در کدام چاه و کنار کدام جوبی و یا سوراخ موشی در غیبت کبری بسر می برد تا روزی که این بار بجای امیرها بلکه بولتن ها و جولیانی ها وی را به تهران!! ببرند و البته که این آرزو را به گور خواهد برد اگر تا به حال نمرده باشد (که البته به قول ترکی الفیصل «مرحوم» شده).
داستان امیر و امیرها داستان اسیران اشرف بود که سالیان سال در بدترین شرایط روحی و فیزیکی بسر بردند و جهان از ظلم و ستم رجوی آگاه نشد ولی خوشبختانه در این چند سال بعد از سرنگونی صدام حسین جداشدگان تا آنجاییکه توانستند چهرۀ اهریمنی رجوی را افشا کردند و اکنون بعد از یاسر عزتی نوبت امیر بود که حقایق را با صداقت کامل بیان کند صحبتهایی که قلب و روح هر انسان آزاده ای را تحت تاثیر قرار داد و شقاوت رجوی را هر چه بیشتر بیان کرد.
شقاوت و بی رحمی رجوی را بنگر که حتی به مادری که آرزوی کشته شدن فرزندش را داشت اجازۀ ملاقات با این فرزندش را نمی دهد و آنهم امیر که به هیچ وجه در این پانزده سال علیه این فرقه کلامی به زبان نیاورده بود.
براستی چرا رجوی اجازۀ ملاقات به امیر و مادرش را هم نمی دهد؟ مادری که اثبات کرده با تمام وجود در خدمت رجوی است. پس مارک و تهمت ماموران اطلاعات رژیم بودن به خانواده ها و اجازه ندادن به آنها برای دیدن عزیزانشان صرفا یک ترفند ضد انسانی است برای قطع کامل خانواده از یکدیگر و دنیای آزاد جهت در اسارت نگهداشتن هر چه بیشتر اعضای سازمان تا اینکه راهی بجز ماندن نداشته باشند.
شجاعت امیر در شکستن سکوتش یک حرکت کاملا انسانی است که کمک خواهد کرد که دیگر جداشدگان و مخصوصا «بچه های سازمان» یعنی جوانانی که از کودکی در سازمان بزرگ شده اند هم سکوتشان را شکسته و واقعیت ها را بیان کنند.
رجوی همیشه می گفت دلیل اینکه نمی توانیم رژیم را سرنگون کنیم این است که شمایان از جنس خود خمینی هستید و بایستی با انقلاب مریم خود را از عنصر جنسیت! رها کنید.
براستی آیا دلیل عدم سرنگونی رژیم ما اعضای سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) بودیم و یا در درجه اول شخص رجوی بعنوان رهبر عقیدتی که در سی و چند سال گذشته حتی یکی از تحلیل هایش هم درست از آب در نیامده است؟!
مگر رجوی نمی گفت در آخرالزمان و در سر پل صراط در روز قیامت از هر نفر فقط اسم رهبرش را می پرسند و می گویند بهشت یا جهنم!
چطور میشود آنجا فقط اسم رهبر را می پرسند ولی مقصر سرنگون نشدن رژیم، ما باشیم! البته که این مزخرفات را رجوی در نشستهای مغزشویی و صرفا برای ما بهم می بافت.
رجوی همیشه سورۀ کوثر را برایمان می خواند و می گفت خمینی ابتر بود و خواهر مریم کوثر مجاهدین! کوثر مجاهدین را بنگر که این همه فرزندان دارد!!
رجوی حتی نتوانست فرزند خودش را عضوگیری ایدئولوژیک کند و اکنون معلوم شد که کوثر واقعی برادر مسعود نه خواهر مریم بلکه جان بولتن و جولیانی و مایک پمپئو و بن سلاخ بوده اند!.
امیر جان عزیز پیشاپیش تولد فرزندت را تبریک می گویم و سلامتی برای تو و خانوده ات آرزومندم.
رضا جبلی از اعضای سابق فرقۀ رجوی