مریم رجوی اخیرا در پیامی با عنوان موهوم ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور با تکرار مکررات و برای بیش از سی و چندمین بار بمناسبت چهارشنبه سوری فراخوان صادر نموده و از مردم و جوانان خواسته است که جشن ملی چهارشنبه سوری را به اعتراض و آتش سوزی علیه نظام تبدیل نمایند.
نگارنده حدودا 14 سال را در داخل تشکیلات فرقه رجوی گذرانده و در این سالیان شناخت بسیار دقیقی از تمام ویژگی های فرقه رجوی و خواستگاههای سیاسی، ایدئولوژیک و ارزش ها و خط قرمزها و ارتباطات آنها و میزان پایبندی به شعارها و ادعاهایشان دارم، همچنین از سال 83 تا کنون نیز حدود 14 سال در ایران زندگی میکنم و شناخت دقیق و آشنایی کاملی با جامعه ایران، خواستگاه مردم و بخصوص جوانان دارم.
حال قصد دارم با خوانندگان عزیز یکبار دیگر به تحلیل و تفسیر پیام فرقه رجوی بپردازیم و نتیجه بگیریم که چقدر این شعار و ادعا و انتظارشان از مردم ایران و جوانان و ادعای کانون شورشی واقعی میباشد، و آیا به فکر پهن کردن فرش قرمز برای ورود مجاهدین به داخل کشور و استقبال چند ده میلیونی مردم از آنها باشیم!!؟ یا بدور از شعر و شعار و دروغ های گوبلزی، دست به دامان انجمن نجات بشویم و با حمایت خانواده ها در انتظار فروپاشی و اضمحلال تشکیلات رجوی و رهایی فرزندان اسیر در چنگال رجوی مانده و همرا و همگام با مردم ایران بر اعلام انزجار و تنفر از فرقه رجوی و همه عوامل استعمار و استکبار که همچون عروسک های خیمه شب بازی در شو های مضحک و تکراری خود در خدمت امریکا و اسرائیل و آل سعود نقش آفرینی میکنند، تاکید و تجدید عهد نماییم؟.
از ابتدا به عنوان پیام دهنده” ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور” پاسخ بدهیم.
اولین انتظار و توقع بیننده و خواننده عبارت فوق این است که این ستاد حداقل میبایست یک حضور فیزیکی و یک ساختمان مرکزی و چندین ساختمان و یا دفتر در داخل کشور وجود داشته باشد که تشکلی با این نام در آن فعالیت داشته باشند ویا نهایتا در فضای مجازی چنین تشکلی وجود داشته باشد که کاربران ان خود در داخل کشور فعالیت و حضور داشته باشند و از آنجاییکه این عبارت مربوط به دهه های قبل است لازم به تاکید است که حتی این عبارت مربوط به قبل از ایجاد شبکه های اجتماعی و فضای مجازی میباشد.
عبارت” کانون شورشی” این کانون شورشی نیز از همان عبارت هاست که بیشتر باید در داخل تشکیلات خود رجوی بدنبال آن گشت، زیرا در این سالهای اخیر موج ریزش نیرو و جدایی از تشکیلات رجوی به یک کانون شورشی تبدیل گردیده که مهار آن از توان مریم نیز خارج شده و حتی برای کنترل تشکیلات و جلو گیری از شورش و ریزش دست به دامان شوهر سابقش مهدی ابریشمچی شده است و بنده برای اثبات ادعایم خوانندگان را به آمار دقیق ریزش نیرو و موج اعتراض جداشدگان در آلبانی و انعکاس این اعتراضات در رسانه های بین المللی ارجاع میدهم و مریم رجوی نیز میتواند برای اثبات وجود ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور و کانون های شورشی ما را به یک آدرس و دلیل و مدرک معتبر راهنمایی کند.
اما واقعیت داخل کشور با استناد به سیل عظیم مردم ایران در راهپیمایی های ملی و چند ده میلیونی 22 بهمن و روز قدس و شرکت در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خود دلیلی قوی و قاطع بر حمایت از این نظام میباشد اگرچه قطعا همین مردم ممکن است برخی انتقاداتی هم به نحوه اداره کشور و مشکلات معیشتی و اقتصادی داشته باشند و اتفاقا اعتراض میکنند، تجمع میکنند و حرف و خواسته خود را به گوش مسئولین نیز میرسانند.
و اتفاقا با قاطعیت تمام اعلام میکنم که مجاهدین و اسامی و القاب موهوم و ساختگی” ستاد اجتماعی و کانون شورشی” نه تنها هیچ پایگاه و جایگاهی در بین مردم و داخل کشور ندارند بلکه مورد تنفر و انزجار مردم نیز هستند، آنهم به دلایل بسیار روشن از جمله اینکه همین مردم توسط آمریکا زیر شدید ترین و ضد انسانی ترین تحریم ها دوران سخت معیشتی و تحریم های غذا و دارو را سپری میکند که قطعا اصلی ترین هدف و قربانی این تحریم ها همین مردم هستند و قطعا مردم ایران هیچگاه نسبت به امریکا و نوچه ها و آتش بیاران این معرکه و پادو های خودفروخته شان یعنی مجاهدین هیچ روی خوشی نشان نمی دهند.
مریم رجوی و ستاد اجتماعی موهوم مجاهدین در این اطلاعیه از مردم و جوانان خواسته اند تا جشن ملی چهارشنبه سوری را به اعتراض و آتش زدن علیه نظام تبدیل نمایند و ایران را آزاد نمایند.!!
در این خصوص پیشنهاد دارم یک هیئت بی طرف بین المللی برای تحقیق به هردو مکان یعنی ایران سرزمین پهناور و مستقل که بهای استقلال و آزادی خود را با ایستادگی در مقابل تمام امپریالیست ها و استعمارگران میپردازد. و به سرزمینی که شما در آن آواره هستید و درون تشکیلات و آن پادگان محل اقامتتان که زندان بزرگی بیش نیست.
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
تا مشخص شود آیا در بین مردم ایران از قلب پایتخت گرفته تا دور ترین نقطه کشور محلی از اعراب دارید و کسی شما را قبول دارد و یا با شنیدن نامتان بر تاریخ و هویت و خیانت و همدستی تان با دشمنان تاریخی ملت ایران تف خواهند انداخت.
و در کشور آلبانی ببینیم آن نیروهای تحت سیطره شما آیا داوطلبانه آنجا هستند و خودشان برای خود و سرنوشتشان تصمیم میگیرند؟ آیا حق اعتراض به شما و قوانین ظالمانه حاکم بر تشکیلات را دارند؟ یا اینکه اگر آزادی داشته باشند بنیاد و اساس خود و تشکیلاتتان را از خاک برخواهند کند.
و اگرچه بیش از 37 سال است مجاهدین و سران خودفروخته آنها با تکیه به دشمنان دوره ای و تاریخی مردم ایران همواره از مردم ایران پاسخ کوینده و دندان شکن دریافت نموده اند و اگرچه سران فرقه رجوی برغم ادعاهای مردم گرایانه و خلقی، هرسال چه بلحاظ محتوایی و اعتقادی و چه بلحاظ جغرافیایی و بعد مکانی از سرزمین و مردم ایران دور میشوند اما باید به آنها یادآوری نمایم.
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
آن پیک و مستی تان با جان بولتن که قرار بود کریسمس همین سال در تهران”درینک” کنید چه شد؟
آن وعده سرنگونی 22 بهمن 97 چه شد؟
سرنوشت زندانیان و اسیرانی که با تعهد 22 بهمن با فشار و تهدید برای ماندن مجاب شدند به کجا رسید؟
نکند هنوز مست آن می خیالی با بولتن هستید!!؟
به همین خیال باشید تا صبح دولتتان بدمد.
شما هزار بار آزمودید در این شهر بخت خویش …….. بیرون باید بکشید از این ورطه رخت خویش.
علی مرادی