ابتدا باید تشکر خودم را از تمامی دوستان ایرانی و غیر ایرانی بخصوص دوستان جدا شده که از کتاب „بر بال های رویا” استقبال کرده و مرا تشویق به ادامه کارکرده اند را ادا نمایم.
بعضی وقت ها دلم به حال مجاهدین و بخصوص به حال رجوی ها، می سوزد که چقدر این موجودات بدبخت و بیچاره و درمانده هستند. طی هشت سال گذشته، من مقالات زیادی در رابطه با مجاهدین و رجوی ها نوشته ام. آن ها فقط دو بار بر علیه من موضع گرفته اند. یکبار که من در رابطه با وضعیت بیماران در مجاهدین افشاگری کردم که آن ها با پنهان نگه داشتن بیماری افراد و درمان نکردن آن ها موجب مرگ شان می شوند. قطعا واکنش مجاهدین از این افشاگری، طبیعی بود چون بد جوری آنجای مجاهدین را سوزانده بودم. اما واکنش و یا دیوانگی جدید مجاهدین، برای من بسیار تعجب برانگیز بود. اخیرا من کتابی تحت عنوان „بر بال های رویا” منتشر کردم که این کتاب مجموعه بیش از 900 عکس از عکس هایی که طی چند سال گذشته در آلمان گرفته بودم تشکیل شده است. این کتاب، از طرف دوستان چه جدا شده و چه دوستان آلمانی و ایرانی مورد استقبال قرار گرفته و خیلی ها من را به ادامه کارم تشویق کرده اند.
جای تعجب اینجا است که چرا مجاهدین به این کتاب واکنش نشان داده اند. زیرا این کتاب عکس هایی است از شهرها و طبیعت زیبای آلمان و یک کار هنری و فرهنگی است و حتی کوچکترین اثری از سیاست در این کتاب نیست. حال باید پرسید که کجای مجاهدین سوخته است که از یک بدبخت مزدور خواسته اند برای واکنش نشان دادن „شعر”! بسراید.
هرگز نزدی بال در این پهنه ی آبی!:جمشید پیمان،
یکی از دوستان، حرف جالبی زد. او توضیح داد از آنجایی که این کتاب و اثر هنری توسط یک جدا شده تهیه شده و در آن نامی از مجاهدین نیست، آن ها را بد جوری سوزانده است. زیرا مجاهدین به شدت دنبال جلب توجه هستند و به هر نحوی شده حرفی از آن ها زده شود. البته این موضوع همان روانشناسی خود شیفتگی سران مجاهدین، بخصوص رجوی ها است. روزهای ابتدایی که وارد مناسبات مجاهدین شدم، اولین موضوع که متوجه آن شدم واکنش شدید مسعود رجوی نسبت به کیش شخصیت بود. اوایل زیاد متوجه آن موضوع نبودم اما با گذشت زمان این دیدگاه عوض شد. وقتی برای اولین بار در جلسه عمومی مجاهدین که آن زمان معروف به „نشست سه روزه” در زمستان سال 1366 برگزار شد، بازرسی بدنی بیش از حد برای من سوال برانگیز شد که چرا باید چنین بازرسی وجود داشته باشد؟
شعارهای مسخره ای که مسعود و مریم رجوی برای خودشان ساخته بودند مثل „ایران رجوی، رجوی ایران” و یا „مریم مهر تابان” و یا ترانه هایی که برای مسعود و مریم رجوی ساخته شده بود تنها چیزی که در آن یافت نمی شد، مردم ایران و ایران و آزادی و دمکراسی برای مردم و پیشرفت و شکوفایی ایران بود. طی سالیان، بخصوص بعد از سال های 1367 تنها چیزی که در مجاهدین دیده نمی شد، مبارزه بود. البته سران مجاهدین با همه در جنگ بودند. چه با اعضای خودشان و چه هر شخصیت و حزب دیگر. البته این را باید مطرح بکنم که مجاهدین هرگز نسبت به اربابان خودشان مثل عربستان و غیره، کمترین انتقاد را هم نکردند.
رجوی ها، چنان در خود شیفتگی خود فرو رفته بودند که از نظر آن ها همه بد بودند و فقط آن ها بودند که بی عیب و بی نقص بودند. مسعود رجوی، چنان در توهمات خود فرو رفته بود که فکر می کرد رهبر بی بدیل تمام مبارزان و مردم جهان است. همه عاشق او هستند و برای دیدن او دست و پا می شکنند. برای همین، همواره فکر می کرد که او روز به روز در حال پیش روی و شکوفایی است و رژیم ایران در حال فروپاشی و سرنگونی است. او همواره فکر می کرد که در حال پیش روی و حرکت است، اما او حتی درجا هم نمی زد بلکه در حالت لمیده در اعماق فساد و تباهی خود فرو می رفت.
رجوی ها، چنان به دنبال جلب توجه خود بودند که حتی وقتی توسط رژیم ایران مورد حمله موشکی قرار می گرفتند جشن می گرفتند و آن را „بهار” می نامیدند زیرا توسط خبرگزاری ها نامی از مجاهدین برده می شد. باور کنید که مسعود رجوی حتی وقتی که نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا قرار گرفت، خوشحال شد چرا که نامی از او توسط آمریکا برده می شد.
بگذریم. من یکبار دیگر از همه دوستان چه ایرانی و چه غیر ایرانی که از کتاب من استقبال کردند تشکر می کنم و امیدوارم که بتوانم بزودی کتاب دوم „بر بال های رویا” را منتشر نمایم.
کریم غلامی